خبرهای کلی

چهل روز یادبود کورونا ، داستان فرزندان اسرائیل و روزهای حفاری

شنبه ، 13 آوریل 1999:

چهلمین خاطره روز کورونا را می نویسم. نوشتن چهل روز حافظه بر روی دیوار با چهار گزینه دشوار است. اما دریای لطف و عشق شما هر روز به شما انگیزه می بخشد.

بعضی از روزهای خوب ما صبح ها از خواب بیدار می شویم تا صدای باران نرسد. اما دیوار کرونا بین ما بود. مجتمع شمالی نیز در قلب بسیاری از ستمگران باقی مانده است. شب گذشته خداوند اکثر مناطق تهران ، خیابان چالوس و گاردنه را غافلگیر کرد. یک غبار زیبا روی زمین بود.

به اسرائیلی ها گفته شد که شنبه ها ماهی نخورند. مایه تاسف است که آنها نیامده اند. روز شنبه ، آنها سوراخ هایی را در نزدیکی دریا حفر کردند و ماهی در آنجا گیر کرد. آنها روزهای یکشنبه قطع می کنند. دوره Corona بهترین زمان برای حفاری است ، سپس Corona را جمع می کنید. چیزی مثل گنج سعدی و رنج در برابر رحمت.

این آقای محقق داماد برای ایران افتخارآمیز است. نوشتن و خواندن عمیق و کیهان شناختی. وی اخیراً نامه ای به کرونا در مورد مقام معظم رهبری و مشکلات تحریم ها نوشت. پاپ ابراز تسلیت گفت و گفت که اصولگرایان عضو یک خانواده هستند و باید ناسازگاری و نفرت را کنار بگذارند. جای تاسف است که هیچ کس را ترک نمی کند.

یک بار ، در سمینار بین المللی در قطر در سال 1987 ، نماینده یک خبرگزاری مشهور گفت: در دو واقعه کشته شدن دفور و درگیری بین شیعیان و سنی ها در عراق پس از صدام ، اخبار روزهای قبل را برای سه خواندیم. روز است. هیچ کس نفهمید. زیرا فقط تعداد کشته شد. در جای خود پرتاب شد. اکنون که در تلویزیون هستیم ، ما تمام شده ایم. تنها شماره ای که می شنویم وحشتناک است. گویی همه دنیا سوار قطار در آشویتس شده اند.

آنها مشاغل خانگی و درس را از طریق تلفن به کودکان می فرستند. اکنون برای بچه ها خوب است که بگویند تلفن در مدرسه خاموش است. آیا مدرسه از تلفن خارج است؟ اما این بار اینترنت به کمک سوادآموزی رسیده است.
خواندن کتاب با این نوع تلفن که گم نشده است واقعاً کار سختی است. اما من کتاب گرگ و ابریشم هرتا م للر را خواندم. مقالات کوتاه و داستان. ترس از ausaushesku ، حتی سالها پس از اعدام او و نقش زنان در جنگ ، مسئله اصلی بود. چندین کتاب دیگر از او خوانده ام ، خانم رباب محب بوتیمار را ترجمه و منتشر کرده است.

یک زن در این مناسبت شماره تلفن شوهرش را چک می کرد. بینایی به نام نوزده وجود دارد. به شماره او نگاه کرد و دید که این شماره اوست. آنها نمی کنند به من توهین نکنید آقا. خانم چک نکرد. تا فردا

* در کانال شخصی منتشر شده است

دکمه بازگشت به بالا