مبارزه با عقل در اعتقادیه‌های اصحاب حدیث در قرن سوم و چهارم

این آثار ، از جمله این کتاب ، منبع مهمی برای درک تفکر و تاریخ اندیشه در بین مسلمانان است ، منابعی که حداقل کمتر مورد توجه ما قرار گرفته است. نویسنده پیش از این گزارشی در مورد صحیح السنah الطبری و برخی از این عقاید دیگر نوشته است. وجه مهم این امر ، مبارزه با خردگرایی به منظور حفظ اعتقادات مذهبی است كه در همه ادیان شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد.

مبارزه با عقل در اعتقادیه‌های اصحاب حدیث در قرن سوم و چهارم

ابو القاسم حبیب الله بن حسن بن منصور طبری اللكایی (418) كتاب شارح الوزول السنون السنون الجمانه از مهمترین آثاری است كه در اواخر قرن چهارم توسط اهل الحدیث تألیف شده است. ایمان عمومی و استناد به افکار و عقاید ادیان مخالف ، کار مهم و دائمی المعارفی است. این کتاب در بین احادیث و وهابیان بسیار محبوب است و در هفت جلد در چهار جلد ، بین سالهای 1415 تا 1422 هجری قمری ظاهر شده است ، و البته از آن زمان تاکنون مجددا منتشر شده است. پرونده کامل را می توانید از فهرست دایرکتوری الوکفیا دریافت کنید.

جلد اول این کتاب دانش عمومی درباره اعتقادات احادیث همکار را ارائه می دهد ، و جلد دیگر با کشف جنگ ها ، آثار و گفته های هموطنان ، پیروان و محققان در این اندیشه ، عقاید خود را به یک معنا توصیف می کند. در زیر گزارشی از جلد اول این کتاب آورده شده است که مختصراً به روش معرفت شناختی دانشمندان حدیث و ماهیت کلی ایمان آنها می پردازد.

لالکایی در ابتدا می گوید که منابع اعتقادات حقیقی شامل چندین چیز است: قرآن ، حدیث پیامبر ، گفته های اصحاب او ، و سپس آنچه پیشینیان صالح انجام دادند. اصل این است که از بدعت جلوگیری شود. وی سپس اصول و مبانی بر مبنای پیشینی واقعی را توضیح می دهد و در درجه اول بر لزوم پرهیز از آنچه به یاد می آورد تأکید می کند ، “رأی”. این نشان می دهد که باید از تأثیر خردگرایی بر اصول پیشگیرانه جلوگیری شود. از “ظن های شکاک” و “تعبیرهای غیرممکن” باید جلوگیری کرد.

در اینجا وی به طور خاص به پیشوایان معتزله اشاره می کند و از افرادی همچون نظام ، الاف ، جبایی و پسرش که از معاصران بودند نیز یاد می کند. او آنها را کسانی می داند که قرآن را نمی فهمند و دیدگاه های خود را مطرح کرده اند. (1/12)

او می گوید معتزله اهل سنت و جماعت را متدین و تقلید می دانند. به گفته وی ، دین و عقاید خود ریشه های دین و قرآن ، و همچنین ساختار خود آنهاست. وی همچنین ابراز نارضایتی خود از این واقعیت که معتزله ، سنی ها و جماتی ها را مجاهدین می نامند و به عنوان نمونه کسانی را می بینند که زمین را فاسد می کنند. (1.14)

بدعت در دین از کجا و چه زمان آغاز شد؟ وی این استدلال را در مقدمه کتاب لالکایی مطرح می کند و می گوید: در زمان اولین رفقای خود ، همه از نظر اعتقادی متحد بودند ، تا اینکه در زمان ال مروانیه سوال “پیشگویی” بوجود آمد. او می گوید که عبدالله بن عمر ، ابن عباس و دیگران در این رابطه اظهاراتی دریافت کرده اند که نشان می دهد از آن زمان تاکنون این مسئله بوجود آمده است. بنابراین ، از نظر وی ، آنها از آن زمان بحث “كادر” را مطرح كرده اند كه برای معتزله و انتقاد آنها از اهمیت برخوردار است. این نظر شماست

شاید لازم به ذکر این نکته باشد که لالکای این کتاب را در زمانی نوشت که معتزله و کلام ، تهدیدی جدی را به وجود آورد و او از ابتدا در معرض خطر قرار گرفت ، نه اینکه مانند نسل قدیمی ، از جهان و دیگران تشکیل شود. معتزله از آن یاد کردند.

به گفته لالکای ، زمان گذشته است و این روند ، یعنی بدعت ، ادامه یافته است. آنها قوی تر شدند و مخالفان خود را افراد دروغ و نادان خواندند. کسانی که سنتی نیستند به آنها پیوستند. اختلاف نظرها ، و هیچ چیز بدتر از شکل گیری “چشم انداز امیدوار کننده” نبود. آنها پیشینیان خود را کنار گذاشتند و عقاید خود را ابراز کردند. بحث زیادی بود. لالکای این فضا را چنان توصیف می کند که گویی در یک دوره تاریخی ، مردم حدیث کاملاً نابود شده اند و به تعبیر وی ، جهان اسلام ، ارتفاعات جولان اختراع شده است. این مسئله به قدری مهم است که سردبیر کتاب عقاید خود را در پاورقی رد می کند زیرا او به دوره ای اشاره می کند که مثلاً افراد مذهبی در آن هلاک شدند (19/1).

با این حال ، به گفته لالکای ، برخی به سنتهای سلفی تکیه کرده اند و از قرآن و سنت پیامبر پیروی می کنند. آنها از بدعت و تجرد خودداری کردند و بر اصل “پیروی و پیروی” تأکید کردند. اصل این تقلید از پیشینیان آنها و کنار گذاشتن نظرات و اندیشه های خودشان بود. در اینجا چند آیه در مورد آنچه شهروندان باید درباره پیامبر بگویند ، آیاتی که می گویند باید در مواقع درگیری ، کلام خدا و پیامبر را بپذیرند. وی سپس برای توجیه اصل “شهروندان و کنترل” چندین حدیث آورده است. (1 / 21-22).

به گفته لالکای ، کسانی که از قرآن و حدیث پیروی می کنند ، اسم بهتری از “اصحاب حدیث” ندارند. نسل اول نظر خود را مستقیماً از شرکتها گرفتند و دیگری از راویان واقعی ، مطالب و نظرات را در دست گرفتند و به آنها تحویل دادند. آنها اصرار داشتند. به گفته وی ، اصحاب حدیث از همه امتها بهتر هستند زیرا وظیفه آنها حفظ شریعت و سنت است. افراد دیگر بدعت هستند. در حقیقت ، به گفته لالکای ، اصحاب حدیث به عنوان پیامبر خدا نزدیک به مسلمانان هستند. وی سپس کلمه حدیث را در قرآن جستجو می کند و آیه «احسان الحدیث» را درباره این گروه می شناسد! (1/24) به این ترتیب ، وی معتقد است که نام اصحاب حدیث از قرآن و حدیث آمده است. در اینجا او چندین جمله در مورد تعهد خود به سنت های گروه بیان می کند. او حتی برای تأیید جایگاه “سننا” و “اهل سنت” از شعر “لن تاج لسن الله عنه الله تدیلا” یا تهویلا استفاده می کند. یعنی او در این آیه از سنت استفاده می کند تا به نفع حدیث و اهل سنت خود استفاده کند.

لالکای با اغراق در برابر اهل سنت ، از آنها به عنوان “سواد بزرگ” و “جمهوری جهل” سخن گفت ، که در آن علم و خرد موج می زد و آنها را اعضای جماعت ، مساجد ، آیین ها ، اعیاد ، موها و جهاد می نامید. كسانی كه مرزهای اسلام را حفظ كرده و همان سنن نبوی را در عبادت ، دعا و دعا حفظ می كردند. (1/25) همواره گروهی به عنوان رهبر این گروه وجود داشته اند که “ایمان اهل الحدیث” را حفظ کرده اند و این مورد پس از کتاب خدا و کار اهل سنت پیامبر و همراهان بوده است. البته این خود به خود اشاره دارد ، همانطور که ادامه آن صریحاً از کوشش های خود برای حفظ ایمان اهل سنت ذکر می کند ، همانطور که نمونه این کتاب نشان می دهد (1/26).

لالکای می گوید که در زمان وی “علم حدیث” ظاهر شد و آنها “اصول باستانی” را فراموش کردند ، اصولی که شریعت بر اساس آن بنا شده است. او تصمیم گرفت این اصول قدیمی را احیا کند. این شرایط جالب است.

او می گوید برای نوشتن این اثر ، آثار و متون ائمه را مورد مطالعه قرار داده ، دین آنها را به رسمیت شناخته و نظرات و استدلال های خود را نقل می کند. در هر سؤال ابتدا وی درباره چگونگی شروع بحث ، چه کسی بحث را آغاز می کند ، و سپس از طریق اشعار ، اخبار و آثار ، درباره صحت دیدگاه اهل سنت و جماعت در مورد موضوع بحث می کند. در پایان مقدمه ، او بار دیگر ستایش می کند ، بطور واضح اما صریح ، به عنوان نشانه ای از قدردانی از کسانی که طی قرن ها دین و اعتقاد را حفظ کرده اند (1 / 26-27).

بخش اول كتاب درباره اصحابي است كه نظرات آنها به اندازه امام سني اهميت دارد. این یک لیست طولانی از چهار خلیفه اول ، دوازده واعظ و چند راوی مشهور که در جمع اصحاب هستند ، مانند ابو الدره ، ابوموسی الششاری ، ابوسعید الخدری ، جابر انصاری و بسیاری دیگر ارائه می دهد. دیگران. لیست زیر پیروان مدینه و نام کعب الاحبار را در بین آنها نشان می دهد (1/32). سپس سایر بخش ها پیروان خود را به خدمت گرفتند. از این افراد با عقاید خود استفاده می شد ، که به عنوان “اعمال” برای مشروعیت بخشیدن به عقاید اهل سنت تعبیر می شدند. پس از پیروان مدینه ، مکه و سپس پیروان سایر شهرها به نوبت خود می روند. شام بر کوفه ارجحیت دارد ، و این به خودی خود بی معنی نیست. سپس به شهرهای دیگر ، حتی شهرهای کوچک رفت و لیستی از دانشمندان را در بین علمای حدیث تهیه کرد. مورد آخر یکی دو دانشمند در طبرستان است. (1 / 37-40). این افراد از بین دانشمندان شهرها انتخاب می شوند و این دقیقاً همان چیزی است که آنها را از افرادی که توصیه می شود پیروی نکنند جدا می کند. به عنوان مثال ، مالک بن انس در مدینه یا اوزای در لوانت و غیره در سایر شهرها. در حقیقت ، در بین محدثان حدیث نوعی قدرت دینی وجود داشت که مردم را از رفتن به دیگران دور نگه دارد: ائمه اطهار چهار نفر در چهار شهر بودند: کوفه در صوفیان ، مالک هسا ، اوزایی شم و حمد بن زید در بصره (1/63).

لالکای کتاب خود را حدود 400 هجری نوشت ، که در این مدت سنی ها می توانند تنظیماتی انجام دهند و از مردم و عقایدشان استفاده های گسترده تری برای توضیح عقیده و مذهب خود استفاده کنند. مدتهاست که شکل گیری علمای حدیث ، از نیمه اول قرن سوم تا پایان قرن چهارم ، برای تغییر ایمان دانشمندان حدیث ساکن بغداد است.

فصل اول روایت پیامبر (ص) درباره حفظ و احیای سنت است. احادیثی که خواستار حفظ سنت هستند. به یاد بیاورید که از روز اول پس از درگذشت پیامبر ، هیچ کس سنت را جمع نکرد و حتی خلیفه دوم دستور سوزاندن جزوات با احادیثی که بر روی آنها نوشته شده بود ، صادر کرد و فقط از 100 هجری قمری بود که دولت دستور حفظ سنت را صادر کرد. ولت در این بخش اما ده ها حدیث مربوط به حفظ سنت از سخنان پیامبر (ص) نقل شده است که احادیث پشتیبانی اصلی از دیدگاه “اصحاب حدیث” را تشکیل می دهند. (شروع از 1/50). احادیثی از قبیل وجود دارد: من نفس سنت حسن خان برای پاداش ، لزوم فراخوان هدایت و جلوگیری از ندای گمراهی از سخنان پیامبر (ص) ، برای احیای سنتی کن مایعی در بهشت ​​و امثال آن است. مشخص نیست که چرا فرزندان اصحاب و اولین پیروان آنها برای این احادیث مورد توجه قرار نگرفتند. آیا این احادیث صحیح است؟ برخی از این احادیث آنقدر واضح و بدیهی است که به نظر می رسد در اواسط قرن دوم واقع شده است: در یکی از روایات شیطان زده می شود که کار آن “لیحد البداء فی المشراق و مغرب” است. (1/55) یا روایتی مشابه: آل اکتساد فی السنه خیر من الججت فی فی الفطنا. این به دنبال کار اصحاب مبنی بر لزوم پیروی از احادیث و لزوم فاصله گرفتن از بدعت است. افرادی مانند حسن بصری ، زهری ، سفیان التاوری ، ایوب سختیانی و دیگران. یوسف بن عاصبات گفت: پدر من كوچك و عموی رفییدی من بود ، خداوند مرا از طریق سفیان التاوری (1/60) نجات داد.

در اینجا جملات سنگین شغلی که به نظر می رسد به یک منبع دسترسی دارند آورده شده است. این یک نقل جالب است: عمار بن زاریک ، سلمان بن قرام دبی ، جعفر بن زیاداد الاحمر و سفیان الثوری که چهار نفر از آنها به دنبال “احادیث” بودند و هر دو شیعه بودند. سفیان به بصره رفت و ایوب مشکلاتی را دید. سپس “فاطر الشیعه” شیعه را ترک کرد (1/63). منابع ذکر شده همچنین نشان می دهد که در دوره های معینی تعداد کمی از اهل سنت وجود داشته اند. روایت مشهور “آنهام قربا” که از جنگ اسلامی گرفته شده ، به همان اندازه که غریب است عجیب است ، می توان این وضعیت را مطرح کرد. به صوفیان گفته شد که اگر یک مرد شرقی یا غربی را می بینید که “صاحب سنا” است ، به او سلام کنید و بگویید: “حداقل ما اهل تسنن و مربا هستیم”. اینها بسیار اندک هستند! (1/64) از ابوبکر بن عیاش در مورد “سنی” واقعی سؤال می شود و می گوید او کسی است که روی “آهوا” تأثیر نمی گذارد. [موافقی] هیچ کدام (1/65).

فصل بعد درباره آیات قرآن است که طبق سنت تفسیر شده است. به عنوان مثال روایت ابن عباس که گفته است اصطلاح “من شریعت و منهاجا برای همه جعل ما” به معنای “سنت” است. (1/69) تفسیرهای کلی در قرآن وجود دارد که اجازه می دهد تا تفسیرهایی از قبیل ، “من برای شما لنگ هستم ، و شما حقیقت هستید ، و شما واقعی هستید” ، که به معنی “سنت و کلیسا به آن احتیاج دارند”! (1/71) یا مثلاً آیه “روز پرداخت وجوه و روز پرداخت وجه” به سفید شدن صورت اهل سنت در روز رستاخیز اشاره دارد! به نظر می رسد تلاش برای ایجاد دین با هر سازگاری یک حق طبیعی برای همه این گروه های مذهبی است.

فصل بعد دوباره روایاتی است که به پیامبر منتسب شده است ، و این امر موجب می شود که سنت طبق گفته رفقا و پیروان و علمای متبوع خود ، خلیفه ها را “خلیفه های رشید المهدی” بنامند و رعایت آنها را تعیین کنند (1/74). از این نظر ، روایتی یک دستور العمل کامل است ، گویا می گوید در مورد مشکلاتی که دانشمندان حدیث در سده های دوم و سوم تجربه کرده اند. خلفای علیکوم باستانتی و خلیفه های الراشدین المهدیین و … ایاکام و محدث الامور … و آغاز فرماندهان مطیع هستند.

جای تعجب است که در این میان روایتی ضد حدیث وجود دارد که مرحله سوزاندن حدیث را در سالهای اول پس از مرگ پیامبر (ص) یادآوری می کند: عبدالله گفت! وی گفت: بهترین راهنمایی هدایت محمد است و بهترین کلمه کلام خدا است. او بعداً آثار جدید و خلاقانه ای خواهد داشت و آنها را برای شما رقم می زند ، و “همه راویان گمراه می شوند و همه در پرتوی گمراه می شوند.” سپس او را شاه می آورند ، که یک حدیث است. به او دستور داد كه آن را از بین ببرد ، آن را شست و شلیك كند و آتش بگوید: “اهل كتاب مثل این هستند”. [با این قبیل کتابهای اضافه بر قرآن] آنها از بین رفتند زیرا آنها از کتاب خدا خدا دور شدند (1/77). به نظر می رسد این مدل رفتار علما باشد ، که به دنبال نمونه افراد حاضر در کتاب ، که کتاب خدا را ترک کرده اند ، به حدیث ها رفتند ، احادیث را انداختند ، و حتی آنها را آتش زدند. اما این احتمال وجود دارد که در اینجا نویسنده به تفسیر دیگری از این روایت مانند تقابل با حدیث دروغ گفته باشد ، در حالی که مشخص است که مربوط به همان رفتار اولیه با حدیث است.

در زیر روایتی با نام حدیث ثقلین آمده است که علاوه بر کتاب خدا ، این گونه تعبیر می شود که “و اهل بیت حافظه خدا در اهل بیت” ، و توسط مسلمان روایت شده است ، و نویسنده همه چیز را نقل می کند. در این روایت ، دو رکن دین کتاب خدا و اهل بیت است. (1/79) در روایت بعدی به جای “اهل بیت” از “كتاب اللّه و سنت” آمده است. هنوز نمونه ای از اهل بیت (1/81) وجود دارد. متأسفانه هیچ توضیحی در مورد ادامه این نبردها درمورد چگونگی جمع آوری این تفاسیر وجود ندارد ، یا اینکه کدام یک را پذیرفت و دیگری آن را رد کرد.

آنها علاوه بر نقل قول های کوتاه و طولانی پیروان و بعدها علمای اهل سنت در مورد مبارزه با بدعت ، نقش “کمتر” را در بدعت و همچنین این واقعیت که آنها با “بزرگان” مخالف هستند و مردم را به دنبال بدعت می دانند ، معرفی می کنند. بدعت از مسیحی بدتر است. (1/86) ابن مسعود نقل قول طولانی و چند وجهی را دریافت کرد ، اما تعبیر جدید او این است که “من بسیار پیر هستم” در اینجا ، گویا مکان سنت در برابر بدعت استفاده می شود (1/87). اصطلاح “الأقصصاد فی السنّاه خیر من اجتهاد فی بدع” برای انتساب سنت بسیار بهتر از اجتهاد در حوزه بدعت (1/88) كافی است. از این میان ، به آثار مبتدیان و فضاهای آنها نیز آرام بخش گفته می شود. بعضی اوقات جملاتی وجود دارد که به نظر می رسد خلاف کثرت گرایی دینی است ، مانند توصیه های هدیفه به ابومسعود انصاری مبنی بر اینکه “ایاک و التنون در دین خدا و دین خدا یکی هستند”. (1/90) با کمال تعجب ، این افراد نیز از این مزیت بهره مند شدند ، و آنها اساساً افراد مذهبی بودند و اگر خجالتی نمی شدند ، نماز نمی خواندند. (1/91) در حقیقت ، دین ، ​​و نه اختلاف نظر ، به عنوان اصلی ترین انگیزه بحث مطرح می شود.

تأکید بر مفهوم جامعه

فصل بعد درباره روایات منتسب به پیامبر (ص) است که “شهروندان کلیسا و رهبران عالی” را ترغیب به جلوگیری از “تقسیم کلیساها” می کند. او قبلاً لزوم پیروی از سنت را نشان داده بود ، اما اکنون بر مفهوم “اجتماع” ، که اجتماعی و سیاسی است تأکید می کند. وی به طور مستقیم از پیامبر (ص) نقل می کند و می گوید: هدف از این اصل جلوگیری از کودتاهای نظامی علیه دولت و به طور گسترده تر ، جلوگیری از جنگ های داخلی است. در ابتدا کاملاً سیاسی بود و بارها در کربلا علیه امام حسین مورد استفاده قرار گرفت و به تدریج به ستون دین تبدیل شد. طبق روایتی دیگر ، هرکسی که می خواهد امت را به اشتراک بگذارد ، باید او را بکشد (1/98).

به داوود بن ابی سالك گفته شد كه ابو قالیب گفت: “من در زمان عبد الملك در دمشق بودم ، سرهای خوارج را آورده و بر پایه ها نصب كردند.” من آن را دیدم. ابو امامامه آمد و گفت: باشگاه النار. او این کار را سه بار تکرار کرد. این همراه امام و ادامه حدیث توضیحی ارائه می دهد ، بدین معنی که ، به عنوان یک دولت ، باید از سواد بزرگ دفاع شود و افرادی که مزاحم کلیسا هستند باید محکوم شوند (102/1/102). در همان حدیث گفته شده است که روایات ملت مشابه وقایع اختلافات فرقه ای بین بنی اسرائیل است. در روایت بعد توضیحاتی در مورد سرهای خوارجیتا آورده شده است كه 150 سر آن بوده و در كنار مسجد نصب شده اند. ابو اماماه می گوید که از پیامبر شنید: جدایی فرزندان اسرائیل از علی احدی و سبعین و ملت تعزید علیها ، همه در النار به جز السواد العظیم (1/104).

مونتاژ عنوان و سواد معنای نزدیکی دارند. ملک بن انس نیز گفت: “الیکوم بالسواد العزم”. از نظر مذهبی ، این جامعه از روایت دیگری پشتیبانی می کند که “به جز گردهم آوردن ملت در برابر فاجعه” ، و حتی “خدا با کلیسا است” و “شیطان با وحدت است” (1/106). یعنی مجموعه ای از روایات و تفسیرها برای تقویت پایه های مشروعیت جامعه و سرکشی و اعتراض در جهت مخالف جمع شده و مسیر روشنگری بزرگ را از یکدیگر جدا کرده اند.

روایت دیگر جمعیت را با گله گوسفند مقایسه می کند و گرگ جدا می شود ، گرگ صدمه می زند ، و به دنبال آن «کارها» می گویند اصحاب و یارانشان.

در وسط نقل قول ها ، البته آثار و حکایاتی وجود دارد که خلاف این سیاست است. در روایت ابن مسعود که ما آن را ابزاری برای ناسازگاری با عثمان می بینیم ، گفته می شود که وقتی حاکمان از او خواستند که وقت نماز را به تأخیر بیندازد ، گفت: در خانه بخوانید. عمرو بن میمون به ابن مسعود گفت چه اتفاقی برای این جماعت خواهد افتاد؟ فرمود: اوه یعمر بن بن میمون ، جمهوری جاما تفسیر جامما است. “جمهوری کلیسا” کلیسا را ​​با تاخیر در وقت نماز جدا کرد. “اما كلیسای ما با اطاعت خدا موافق است و شما متحد هستید.” اجتماع اطاعت از خدا است ، حتی اگر تنها باشید. (1 / 108-109). در این حالت ، بسیاری از مسائل تغییر می کنند.

تبلیغات بنی امیه از این آموزه برای تأکید بر جماعت استفاده می کرد. بگذارید از جنگی استناد کنیم که اساس و توجیه دینی-الهی برای او فراهم کند. معاویه در خطبه خود از این حدیث نقل می کند و می گوید: “من ملتی نیستم که به چشم خدا به صورت قائم بایستد ، من مخالف خلیفه نیستم و نه فرزندی از فرمان خداوند علی ذلک.” “همیشه سنت من است ، گره ملت ، مستقیماً به دستور خدا. چنین و آنها از هیچ جرمی نمی ترسند و خود خدا نیز این کار را می کند.” ترکیبی از جنبش جبری الهی برای حفظ دین. اینکه گروهی که وظیفه حفظ دین خدا را بر عهده دارد در لوان خواهد بود و معاویه نیز می گوید: ملک السوسکی می گوید که وی این گروه را عصرانه از محدث بن جبل (1/110) شنید. اساس داستان

همین روایت را از مغیرا گفت ، که در همان چهارچوب سیاست معاویه عمل می کرد. در این روایت آمده است که گروهی همیشه پیروز می شوند و شکست می دهند تا اینکه فرمان خدا بیاید. (1/10) این به وضعیت بعد از سال 1941 اشاره دارد ، هنگامی که معاویه همه مخالفت ها را سرکوب کرد و نمونه ای از “لیزال انس من نواسی زهیرین علی الناس” شد.

از بدعت خودداری کنید

فصل بعدی در مورد اخبار و آثاری است که از “مناظر اهل البدا” جلوگیری می کند. اینکه نباید شنیده شود و “عقاید شیطانی” آنها باید دور نگه داشته شود. (1/114) روایت اول ، مقایسه ای از فرزندان اسرائیل و این امت است که علت تخریب امت سابق ، اختلافات بین “کثرت سؤالات” و پیامبران ، یعنی تعلیمات آنها بود. آنها به عنوان تفسیری از قرآن كه به عنوان “من در خدا بدون خدا آفریدگار هستم” ، عنوان می كنند كه تضاد دین و اعتقاد مذهبی نادرست است. بعضی از افراد در خانه کنار خانه پیامبر با یکدیگر مشاجره می کردند. امام آمد و گفت: “من امام عالم قبل از من هستم.” این بحث ها ملل قبلی را نابود کرد. (1/115) به ابوهریره نیز گفته شد که پیامبر “از پرسیدن سؤالات بسیاری” منع کرد.

مورد خاص منع بحث ، همان گفتمانهای دینی یا “الهیات” علمی است که متکلمان ایجاد کرده اند. محور اصلی ممنوعیت “اهل القدر” یا معتزله است. در این رابطه ، آنها همچنین روایتی روشن را بیان می کنند که پیامبر فرمود! «لتجلسوا اهل القدر» به گفته پیامبر ، عایشه معتقد بود کسانی که در قرآن به دنبال “شباهت” بودند. (1/118) مصداق روشن این سوالات بد ، این است که می توانیم آنرا بیان کنیم ، خدا را بخواهید همه چیز را خلق کرد ، خدا را به عنوان راهنما (1/1120) این قبیل است که می توانید با صاحب بدع نباشید ، بعداً بتوانید از این طریق ابن مسعود همای خود را بخواهید و اجازه دهید در این مباحث راضی کنید ، بودجه خود را در اختیار داشته باشید (1/121) شرکت رایگان

تکیه واقعی در تمام این دیدگاه مفهوم “بدعت” است که می توان “سنت” را انتخاب کرد. .عنی این دوگانه ، همه چیز را قادر می سازد با تصحیح و لشکرکشی موافق و تصمیم گیری را در کنترل خود مشاهده کنید. استاندارد شیطان همیشه در کنار «بدعت» ایستاده و مردم راوی به «عبادة الاوثان» دعوت می شود. (۱/۱۲۱– ۱۲۲). از قول عبدالله بن مسعود می توان ، روزگاری این بحث ها را فرا گرفته است ، نشانه آن هم بالا بردن «شبهات» است ، امری که می تواند برای تصمیم گیری تصمیم بگیرد تا به شهادت برسد (14 د) جالب است ره روایتی هم از موسی بن جعفر بن محمد (ع) به نقل از امام علی همب: روزگاری به عنوان مادر اطلاعات را با بیان می توان گفت که اصحاب سنن ، اعلم به کتاب الله است. (1/123) بد دانیم این امام علی ، در کنترل با خوارج ، به ابن عباس فرمودند که با قرآن با دیدن بحث بل با عنوان این بودجه مثلا در باره حکمیت رجال در دین ، ​​به کار رسول (ص) در حکم بردن ارائه سعد بن معا

در ادامه ، بازخوانی انواع و اقسام نقل و انتقالات و روایات و تفسیرها برای مرتب کردن بر اساس مطالب ارائه شده ، در زمینه داوری گزیدن از بحث و گفتگو در مورد بحث و گفتگو در مورد وضعیت “قدرتی” “صحابه” و ارائه سایر مواردی که ممکن است ارائه شده باشد. افطار اینها به امام علی ، ابن عباس ، ابن مسعود ، عایشه ، عمر و یك مقام ارشد ، می توان

شرح از تعابیر و اصطلاحاتی که در اختیار شما قرار می گیرد و می توانید از این طریق استفاده کنید: “ممکن” ، “الفرق” ، “عداوت و بغضاء” ، “ویژگی” ، “شبهات” ، “جدل” “مراء” ، “اهواء” (در بارهاهواء بنگرید) : ۱ / ۱۳۰– ۱۳۳). از جعفر بن محمد هم انتقال یافته است که «ایاکم و الخصومات ، فانها تشغل القلب و تورث النفاق» (۱/۱۲۹۹). اینگونه بیان می کند که از احنف بن قیس استفاده می شود ، .برای تدوینج ، در شخصیتها ، بحث بحث و بررسی یک قاضی ، شخصیت را به تصدیق این معامله بطن و فرج مالک ، اما ویژگیومات دینی را ترویج میهن ، شهادتش راضی (1/130)

لالکائی نام محدود شده از این قبیل است که می توانید با مراجعه به هما این بودجه را ببینید: یأمرونی فی الجماعة

یک مشاوره ویژه «بدعت گرایی» و «حلال شمردن سیف» ((11/11)) و این بسا اشاره به دیدگاه های مه

مدل دین “پیره زن” یا “ارائه” در این مورد ، به عنوان یک مدل اعتبار تصمیم گیری می شود. این شخصیت شخصی عمر بن عبدالعزیز هم می تواند بودجه «علیک بدین الصبی» ، و این را برای ارائه خدمات از «اهواء» (1/135) عمر بن عبدالعزیز ، بحث های کلامی را نوعی «تأسیس الضلاله» می توان گفت (۱/۱۳۵) پرهیز دادن از صاحب بدعت ، ویژه ای که دارای حدیث رسمی است ، در اختیار شماست ، هر کس دیگری ، هر کس دیگری می تواند شما را از بین ببرد ، و شما را به عنوان مشاور خود در اختیار شما قرار می دهد. . در این مقاله ، در بحث ، همسایگان گل ، پرهیز دادن از اصحاب بدعت در صفحات بازدید شده توسط شما توزیع شده است. (۱/۱۳۴– ۱۴۲).

این مقام دینداری هم در میان مردم عامه است ، می تواند بر اساس آن بتواند مبدأ شود ، اگر شما بتوانید مبدأ شوید ، می توانید با اعتماد به نفس خود را کنترل کنید ،

لمه زندقه ، از زمان منصور و مهدی عباسی وارد شده ادبیات مذهبی را شاهد هستیم ، گرچه ریشه های آن در فرهنگ دین در بحث هم ، دین شناسی از راه علم کلام ، زندقه گری تعریف شده است (۱/۱۴۷) قدرت بن حيوان مي توان «كسان بلدنا» را بيان كرد ، مكاتب مدينه ، از كلام و گفتگو در باره خدا و جزن آن فايده عم جالب است که جنبش رستوران حدیث ، از شعر هم برای ترویج خود بخواهید ، دوست داشته باشید که بتواند به شما کمک کند ، همچنین به شما کمک کند ، با شما در مجلس ، ابیاتی در مجلس ابوزرعه دمشقی خواند که «لاتعدلن عن الحدیث و اهله / فالرأی لیل و الحدیث نهاره». (1/149)

مروری بر چند اعتقادیه

لابراتوار لالکائی ، بندهای کوتاه مدت است که از آنهایی که می توانیم به عنوان یک مقام نویسنده تأسیس کنیم ، با عنوان «جمل اعتقادات» مخ این اعتقادیه ها از چند سطر تا چند صد صفحه همچنین می توانید با مراجعه به سایت خود ، گرچه قدرتمندی داشته باشید.

اولین نمونه، متنی است که سفیان الثوری برای شعیب بن حرب گفته است: قرآن کلام الله غیر مخلوق است، ایمان قول و عمل است و زیادت و نقصان دارد، قول بدون عمل، و عمل بدون نیت ممکن نیست. این دو رکن اساسی است. بعد در باره بند دیگری می پرسد، سفیان می گوید، مقدم داشتن ابوبکر و عمر هم جزو «سنت» است. بعد از آن عثمان و علی، سپس پذیرفتن بهشتی بودن عشره مبشره. آنگاه موارد دیگری مانند مسح بر خفین، ایمان به قدر خیر و شر آن، و نماز خواندن پشت سر هر امام عادل و فاجری، نماز عادی هم فقط پشت سر کسی که می دانی اهل سنت و جماعت است.(۱/۱۵۱ ـ ۱۵۴).

مورد بعدی از اعتقادیه ها، اعتقادیه اوزاعی است. او که شامی است، می گوید، اصولا شامی ها از بدعت دور بودند، تا آن که از عراق آمد [حتی قذف الیهم بعض اهل العراق]. او تأکید می کند که باید مراقب ایمان بود. این اشاره به آن دارد که مذهب اهل حدیث، اساسش اموی است و مدل شامی آن سالم است. البته او می گوید، شام هم گرفتار شده است. (۱/۱۵۴ ـ ۱۵۵).

اعتقادیه سفیان بن عیینه، خلاصه در چند بند است: اثبات القدر، تقدیم ابی بکر و عمر، حوض، شفاعت، میزان، صراط، ایمان قول و عمل است، قرآن کلام الله است، عذاب قبر. (۱/۱۵۵)

مورد بعدی اعتقادیه احمد بن حنبل است که مفصل آمده و شامل ریز موضوعاتی است که اهل حدیث روی آن متمرکز بودند (۱/ ۱۵۶ ـ ۱۶۴). بارها اشاره کرده ایم که احمد بن حنبل، شکل دهنده نهایی به مذهب اهل حدیث است. او «اصول السنه» را تمسک به آنچه اصحاب رسول بر آن بودند، و ترک بدعت و دوری از اهواء می داند. سنت آثار رسول الله است که قرآن را تفسیر می کند و عنوان «دلائل القرآن» به آن می دهد. در سنت، قیاس، ضرب الامثال، و اصول عقلی و اهواء راهی ندارد. علاوه بر ایمان به قدر، تصدیق مطلق احادیث، رکن سنت است، همان طور که حدیث آمده، باید پذیرفت، بدون چون چرا. مانند احادیث رؤیت پروردگار در قیامت، حتی اگر شنونده از شنیدن آن احادیث، وحشت زده شود. مناظره با دیگران ممنوع است. اعتقاد به این که قرآن مخلوق نیست، ایمان به میزان و صراط، عذاب قبر و مانند آن. سخن گفتن خدا با مردم در قیامت بدون فاصله و واسطه. ایمان به شفاعت، آمدن دجال، ایمان به این که ترک نماز، سبب کفر می شود، اما جز نماز چیز دیگری خیر. بهترین های امت ابوبکر، عمر و عثمان. بعد از آن سه نفر دیگر شورا، اما پنج نفرند: علی و طلحه و زبیر، ابن عوف، و سعد وقاص. اصل همان سه نفر اولند، چنان که ابن عمر گفته است. بعد ازآنها، سایر صحابه، حتی کسانی که یک سال، یک ماه، یا یک ساعت و یا حتی یک نظر رسول را دیده اند. نیز فرمان بردن از امامان، بر و فاجر، و حتی کسانی که با شمشیر و به زور بر مردم غلبه کرده اند. نبرد در کنار آنها تا روز قیامت، بر و فاجرشان. تقسیم غنایم حق آنهاست، نیز صدقات. نماز جمعه باید با حاکمان خوانده شد، اگر کسی بعدا اعاده کرد، بدعت گزار است. خروج بر امام، به معنای شق عصای مسلمین است و جنگ با سلطان، جایز نیست، اگر کسی چنین کند، مبتدع است. با لصوص (راهزنان) و خوارج باید جنگید. اعتقاد به توبه، رجم زانی، و این که نفاق کفر است، مثل آنچه در منافقان عهد رسول بود، در شمار باورهاست. نیز این که بهشت و جهنم از همین الان خلق شده اند. این که هر کسی از اهل قبله موحد درگذشت، باید بر او نماز خواند. (۱/۱۶۴).

اعتقادیه علی بن مدینی، پس از آن آمده و مشابه همان مطالب احمد بن حنبل است. (۱/۱۶۵ ـ ۱۷۱). اعتقادیه ابراهیم بن خالد کلبی فقیه (۱/۱۷۲)، و نیز اعتقادیه بخاری (۱/۱۷۲ ـ ۱۷۶) د نبال آن آمده است.

بخاری در آغاز، نام شماری از عالمان شهرها (اهل الشام، مصر، جزیره، بصره، حجاز، کوفه، و بغداد) را که ملاقات کرده، آورده، سپس اعتقادیه را به عنوان مجموعه آنچه از آنان شنیده، ارائه داده است. دین قول و عمل است، قرآن کلام الله غیر مخلوق است، خیر و شر به قدر الهی است، هیچ کس از اهل قبله نباید تکفیر شود، از صحابه نباید بد گفت، باید با بدعت ها مخالفت کرد، به روی امت محمد نباید شمشیر کشید.

اعتقادیه بعدی از ابوزرعه رازی است (۱/۱۷۶ ـ ۱۸۲). نکات قبلی را دارد به علاوه، چند نکته تازه: خدا روی عرش نشسته است، جهمیه کافرند، رافضه اسلام را رفض کردند، و خوارج از دین خارج شده اند. جهمیه کسانی اند که اهل سنت را «مشبّهی» می دانند. قدریه کسانی اند که اهل سنت را «مجبّره» می داند. مرجئه کسانی اند که اهل سنت را «مخالفه و نقصانیه» می دانند، چون به کم و زیاد شدن ایمان قائلند. رافضه کسانی اند که اهل سنت را «ناصبی» می دانند». (۱/۱۷۹) که به معنای دشمنی با امام علی است. مذهب اهل اثر همان است که احمد بن حنبل و … گفته اند. نباید کتب کرابیسی را خواند، همین طور داود اصفهانی و مانند آن را. باید سخن متکلمان را ترک کرد، و مجالست با آنان نداشت. هر کسی که کتابی در دفاع از «رأی» نوشته است. مجددا تأکید بر عدم خروج بر ائمه، و نماز و حج و جهاد و پرداخت زکات به آنها دارد. زنادقه هم کسانی هستند که اهل الاثر را «حشویه» می نامند. (۱/۱۸۲).

اعتقادیه بعدی سهل بن عبدالله تستری است. شامل یک سوال و جواب است. سنی کیست؟ می گوید باید ده خصلت داشته باشد: جماعت را ترک نمی کند، سب صحابه نمی کند، خروج به سیف بر امت ندارد، قدر را تکذیب نمی کند، شک در ایمان ندارد، بحث در دین نمی کند. نماز میت بر اهل قبله را به خاطر گناه، ترک نمی کند. مسح بر خفین را ترک نمی کند. نماز خواندن پشت سر حاکم جائر و عادل را ترک نمی کند (۱/۱۸۳).

اعتقادیه بعدی همان رساله صریح السنه طبری است که سابقا گزارش آن را نوشته ام.این رساله، حالت توضیحی و تا حدی استدلالی دارد (۱/۱۸۳ ـ ۱۸۶). به نظر می رسد از پایان ناقص است.

در اینجا جزء اول شرح السنه لالکائی در اینجا تمام می شود. مجلدات بعدی، شامل بحث از تک تک این موضوعات، با استناد به نقل قولها، روایت و آثار و اخباری است که در آن زمینه خاص مثل رؤیت خدا در قیامت، یا قدر، یا ایمان آمده است. بنابر این، باید مجلد اول را کلیاتی دانست که دریچه بحث های موردی و مفصل در مجلدات بعدی است.

* منتشر شده در وب‌سایت کتابخانه تخصصی اسلام و ایران . ۱۵ خرداد ۱۳۹۹

دکمه بازگشت به بالا