«کاش میشد به جای دارو هم آجیل بخوریم!»
کتابچه بیمار را نگاه می کند. او نام خود را فریاد می زند: “ما سه دارو نداریم که یکی از آنها یک غریبه است که در ایران است. آیا می خواهید؟” بیمار دفترچه خود را می گیرد و از داروخانه خارج می شود. من از شما اجازه می خواهم و اگر شما می توانید پس از مراجعه به چندین داروخانه همه داروها را خریداری کنید ، دنبال می کنم.
او جوان بود ، بیماری خاصی نداشت و وقتی به روانپزشک مراجعه کرد ، متوجه افسردگی او شد. حالا مجبورید برای چند آرامبخش ساده به داروخانه بروید. هر بار که دفترچه را از قسمت زایمان می گیرد ، آن را درون کیسه پلاستیکی می گذارد و دستش الکلی محسوب می شود. او هم نمی خواهد تاج را تجربه کند.
داروخانه رها شده و پیرمردی در انتهای راهروی باریکی پشت یک سری الکل و مواد ضد عفونی کننده نشسته است. شما به نسخه نگاه می کنید: “هیچ Asentra وجود ندارد ، اصلاً یافت نمی شود ، چیزهای زیادی برای مشاهده است. من داروی خارجی دیگری دارم که گران می شود. آیا آن را می خواهید؟” دختر جوان دوباره دفترچه اش را بیرون می کشد تا به داروخانه های دیگر برود.
تعداد زیادی از بیماران و نسخه هایی که از داروخانه ها خارج شده اند وجود دارد. در صورت نشستن ، آنها از گوشه های ساکت استفاده می کنند و اگر این کار را نکنند ، در صف شلوغ و شلوغ صف می کشند تا نام آنها را بخوانند. انگار حواس آنها از نظر اجتماعی دور نیست و آنها فقط می خواهند دارو را به عزیزان بیمار خود تحویل دهند.
پشت پیشخوان و عینک های بلند ، برخی از مردان جوان با لباس سفید قفسه های دارو را به بالا و پایین حرکت می دهند ، مثل اینکه یک یا چند دارو به هر نسخه می آورند. بعضی اوقات با دیدن نسخه ، نام بیمار را صدا می کنند ، “ما هیچ دارویی نداریم”.
دهمین داروخانه ای که به آن مراجعه می کنیم 24 ساعت شبانه روز باز است. مساحت زیادی ندارد و بسیاری از بیماران در آن سفر می کنند. او دفترچه را برداشته و در کمال تعجب ، همه داروها را دارد ، اما فقط یک برگ آسنترا به بیمار می دهد: “این تمام چیزی است که من دارم. دیگر نه.” ببینید ، شاید بعداً آمد.
– چه زمانی برای دیدار می آیم؟
– از کجا خانمم را می شناسم؟ آیا می دانید در عرض دو دقیقه چه اتفاقی می افتد اگر من به شما پاسخ دهم؟
“خوب ، پس من آزاد هستم که دارو را بخرم ، زیرا شما دفتر من را گرفتید؟”
– احساس اعتماد به نفس کنید. قیمت رایگان است با دفترچه فرقی ندارد.
نگاهی به حساب گمشده بیندازید. 158 هزار گوجه فرنگی برای سه دارو تولید شده در مجارستان! او کارت اعتباری خود را بیرون آورده و به صندوقدار می رود.
آنها علاوه بر جعبه ، مواد ضد عفونی کننده و الکل نیز می فروشند. پیرزن در مورد قیمت مارک ها در مقادیر مختلف س asksال می کند و پس از شنیدن پاسخ فروشنده ، ابروهای خود را بالا می آورد:
– چرا اینقدر گران است؟
– گران تر خواهد شد.
در گوشه دیگر داروخانه ، خانمی دست خشک شده دخترش را به داروساز نشان می دهد و درخواست پماد می کند. دکتر به شما قبض می دهد و می گوید بروید پرداخت کنید ، بگذارید من به شما بدهم.
من از دختر جوان خداحافظی می کنم و به یک داروخانه دیگر می روم تا به خانه بروم و آسنترا را بخورم. نه که نیست یک داروساز می گوید:
“خانم ، هرچیزی که در بازار است به این معنی است که می خواهید گران باشید.”
“آیا داروی دیگری وجود دارد که به این شکل پیدا نشود؟”
– چه چیزی می خواهید؟
– اتاق گزارش
بعد از چند ثانیه سکوت ، خودش را مشغول می کند. “نه خانم”. همه. اگر خدا بخواهد به زودی وارد بازار می شود و اگر خدا بخواهد قیمت تغییر نمی کند. »
وقتی مردی سرم داد می زند از داروخانه بیرون می روم:
– شما روزنامه نگار هستید؟
– آره
“بگذارید خدا صدای ما را مسئولانه بشنود.” درد ما بسیار بیشتر از دارویی است که بدنبال آن هستیم. من یک بیمار سرطانی دارم که داروی وی یافت نمی شود. اگر بهت بگم گریه می کنم.
او نام خود را در گزارش دوست ندارد. وی حدود 10 سال است که از سرطان رنج می برد و باید به او دارو داده شود: “طبق تجربه من ، می توانم یک کتاب ضخیم بنویسم. رئیس سازمان بیمه سلامت مستقیماً از ساعت 10 صبح تا 11 شب دوشنبه مسئول بیماران است. آنها بهانه هایی می آورند که واقعاً آگاهی بیمار و همراه وی را آزار می دهد ، آیا در پشت دفترچه های بیمه نامه این فرمایش مقام معظم رهبری نوشته نشده است که “کاری انجام دهید تا بیمار ناراحتی دیگری جز درد و رنج بیماری خود نداشته باشد؟” روند دارو برای یک بیمار خاص از سال 1991 تغییر کرده است. وقتی یک متخصص انکولوژیک دارو را تجویز می کند ، تنها هفت داروخانه تخصصی در تهران وجود دارد که می توان این داروها را تهیه کرد. این جای سوال دارد. چرا نیازی به شهری مانند تهران با 12 میلیون نفر جمعیت وجود دارد؟ تعداد محدودی از داروخانه ها باید داروهایی را برای بیماری خاصی تهیه كنند ، که حتی می تواند با اصطلاح تهران از استانها و شهرهای دیگر دارو تهیه کند! آیا می دانید فشار بر این بندگان خدا چیست؟ وی خاطرنشان کرد: به یاد داشته باشید که هر بیمار با داشتن اولین دفترچه باید به نمایندگی بیمه مراجعه کند ، نسخه پزشک را تأیید کرده و پرونده را به بیمار ارائه کند تا هر سه هفته یکبار دارو مصرف کند.
وی گفت: “متأسفانه شورای عالی بیمه سالهاست كه تشکیل نشده و بسیاری از داروهای حیاتی در لیست بیمه قرار نگرفته اند.” گفتن این بیمه گران است. از سال 1992 ، به دنبال یک سری بیماران ، هفت داروی ضروری سرطان به لیست بیمه اضافه شده اند که اتفاق بسیار خوبی بود. وقتی برای تهیه دارو رفتم ، پرونده بیمار من به مدت شش ماه باز بود و من داروها را با تجویز ، پاتولوژی مصرف کردم. اما سال گذشته ، وقتی به داروها رفتم ، به من گفتند که اثبات کنم این داروها برای بیمار مثر هستند. من به نماینده بیمه گفتم که پروتکل درمانی برای هر داروی شیمی درمانی حداقل برای شش ماه و همچنین دارویی که بیمار من استفاده می کند بسیار کوتاه تر است زیرا من به دارو حساسیت پیدا کردم و دکترم بعد از دو دوره دارو من را تغییر داد و هیچ مدرکی برای آوردن ندارم برای تو. در آخر مجبور شدم آن دارو را به صورت رایگان بخرم. دکتر همچنین داروی بسیار مهم دیگری را به نام “آستین” تجویز کرد و هنگامی که من به شرکت بیمه مراجعه کردم ، دکتر ما توصیه کرد که این دارو برای هیچ سرطانی به جز دستگاه گوارش تأیید نمی شود! در کجای دنیا از یک بیمار بد عبور می کنند که باید خود دارو درست کند ، مانند یک توپ فوتبال بین مطب بیمه و دکتر و غیره. بیمار من بیش از 30 سال است که هزینه ای را پرداخت می کند. این بیمه به بیمار کمک مالی نمی کند و هیچ بیماری فقیر نیست. واقعیت این است که شرکت های بیمه پولی را که مردم برای روزهای بیماری خود می پردازند به شما بدهکار هستند. اما بیمه به من گفت: “برخی از متخصصان آنکولوژی تجویز می کنند و برخی از داروخانه ها با همکاری یکدیگر این داروها را با قیمت های دولتی خریداری می کنند و در بازار آزاد می فروشند.” – به همین دلیل باید سخت گیری کنیم. اما دکتر من معتقد است دارویی که وی تجویز می کند برای سرطان هایی غیر از سرطان روده نیز مثر است. اما هنوز نمی توانم آن را بشنوم. “در پایان ، داروی بیمار من تأیید نشد و مجبور شدم دوباره آن را گران مصرف کنم.”
همراه بیمار توضیح می دهد ، “آیا پرونده بیمار در رایانه برای بیمه باز نیست؟ بنابراین بیمار با کسی که سو the مصرف دارو می کند متفاوت است. خانم ، آنچه حتی بیشتر نگران کننده است این است که برخی از کارشناسان می گویند ما یک بیمار داریم ، دکتر برای او 250 میلیون نسخه نوشت ، اما هنوز جواب نداد. من واقعاً نمی فهمم این متخصصان چه وضعیتی می گویند؟! بیمار 9 ساله من با همین داروها زندگی می کند و ما تاکنون حدود یک میلیارد تومان برای آن هزینه کرده ایم. وقتی به یک پزشک مشکلی را می گویم جواب یک جمله کوتاه است: ” اگر می توانید از بازار آزاد خرید کنید و در غیر اینصورت نمی توانید ، نمی توانید. “اگر مشکلی در سیستم دارو وجود دارد ، چرا بیمار را به توپ فوتبال تبدیل می کنید؟ خوب ، مشکلات خود را با یک آنکولوژیست حل کنید. پرونده های الکترونیکی ایجاد کنید تا هیچ کس نتواند از آنها سو abuse استفاده کند. بیمار یا شریک زندگی اش تصمیم بگیرند که گردنش را برای مصرف دارو انتخاب کند؟ پزشکی که سازمان سیستم بهداشتی سازمان او تعدادی صادر می کند و آن را تأیید می کند zt ، یک دارو تجویز کنید ، اما بیمه آن دارو را به بیمار نمی دهد! فکر نمی کنید واقعاً خنده دار باشد؟ یا دارویی وجود ندارد ، یا به تنهایی اندازه گیری و کاهش نمی یابد ، یا بیمه اصلاً تأیید نمی کند! چرا یک متخصص آنکولوژی باید دارویی را تجویز کند که به درد بیمار نمی خورد؟ این تنها مشکل نیست. ما همه پس انداز و همه چیز را در زندگی خود صرف دارو کرده ایم. “خدایا ، هر وقت برای تهیه دارو به داروخانه بیماران خاص می روم ، شما نمی دانید چند بیمار یا همراهان آنها در خیابان ویلا نشسته اند و گریه می کنند زیرا پول خرید داروها را ندارند.”
او غالباً به دلیل داشتن چنین توضیح طولانی عذرخواهی می کند و به رویداد برتر می گوید ، “دو آمپول ترکی” آستین “با 400 وعده حدود 12 میلیون و 600 هزار گوجه فرنگی ، و قیمت داروی تولید شده در ایران 5 میلیون و 600 هزار گوجه است. دارو باید هر سه هفته یک بار تجویز شود. ما قادر به خرید داروهای ترکی نیستیم ، بنابراین من دیدم که خرید داروی ایرانی بهتر است اما چون بیمه آن را تأیید نمی کند ، ما آن را آزادانه خریداری می کنیم. البته بیمه اضافی هزینه آن را پرداخت می کند اما سقف سالانه آنها متأسفانه امروزه بیشتر مواد موجود در داروهای ایرانی از چین و هند موجود است و نه تنها از داروهای خارجی م effectiveثر نیستند بلکه دارای عوارض جانبی نیز هستند و بیمار از حالت تهوع ، ضعف ، خشکی پوست و تغییرات خلقی رنج می برد. من مقالاتی با شهرت جهانی خوانده ام که این موضوع را آشکار می کند: از یک طرف ، درد بیماری عزیزان ما و از سوی دیگر ، بی نظمی داروهای سیستم پیچیده. جوهر. من دعا می کنم همه کسانی که ما را آزار می دهند رنج ببینند. نکته جالبتر این است که معاونت دارو و دارو به بیمارانی که بیمه ندارند کمک می کند. بسیاری از موسسات خیریه وجود دارند که به عنوان مثال از پنج میلیون دارو حدود 150 تا 300000 تام اهدا می کنند ، اما برای دریافت همان پول فاصله زیادی وجود دارد. از داروخانه فاکتور مقدماتی تهیه کنید و مدارک زیادی را برای تهیه فاکتور اصلی و بقیه ماجرا بگیرید. جالبتر اینکه پرداخت همین هزینه منوط به تأیید دارو توسط بیمه گر است. خوب ، اگر داروی بیمار تأیید کند که در هیچ جای دیگر به کمک نیاز ندارند! او همه دیگران را مقصر این سردرگمی می داند. – در وسط قربانی بیمار و خانواده اش قرار دارند.
من به آدرسی که می گویید می روم. ابتدای خیابان انقلاب ، خیابان استاد نجات اللهی یا “ویلا” در تهران ؛ داروخانه بیماریهای خاص تهران. سایبان مخصوص پیاده رو برای مشتریان تهیه شده است تا حداقل در زیر باران و آفتاب مزاحمتی برای آنها ایجاد نشود و بتوانند مدتی در انتظار بمانند. “محمد” که اخیراً با یکی از عزیزانش بیمار شد ، مرد دیگری است که از این وضعیت نگران است: – به همین دلیل دارو اینقدر آشفته است.
مجید گفت: “درست است که ما تحت تحریم هستیم و اجازه نمی دهیم داروها به ایران بیایند ، اما من دوست دارم حداقل همان داروهایی که در کشور ما تولید می شود ، گیر کرده و ارزان تر باشند ، یا شرکت های بیمه این مسئله را آزار ندهند.” کنارش ایستاده و داروهای خواهرش را دنبال می کند. دارویی می خورد. من می گویم دارویی مانند کره قابل خوردن نیست یا به گفته بنده خدا ما باید آجیل و آووکادو بخوریم به جای جوش. کاش می توانستم ، اما اگر بخواهیم به جای دارو آجیل بخوریم ، دیگر نمی توانیم این کار را انجام دهیم. (نام) “
پیام تمام شد