تاریخ ولادت رسول خدا؛ ۱۲ یا ۱۷ ربیع الأول؟

آیین نامه |اختراعات

اصولاً ادیان توحیدی ابراهیمی آیین های تقویمی هستند و در این میان ، شیعه ، به طور جدی تر ، یک آیین تقویمی است. این نکته ای است که از آداب و رسوم و اخلاق دینی وی ، به ویژه جشن روزها و روزها ، در هر زمان برمی آید. این توجه بسیار قدیمی است و بسیاری از پایان نامه ها با عناوین مختلف در قرن سوم و بعد از آن نوشته شده اند. آثار گفته شده یا به صورت شجره نامه و تاریخ است یا به صورت نماز و زیارت. چنین آدرس هایی: داستان اهل خانه، ولادت ائمه، مسار الشیعة، یا شرح مختصر شرعی[۱] و به همین ترتیب ، عناوینی وجود دارد که در این زمینه استفاده شده است.[۲] آدرس تاریخ در این موارد به تاریخ تولد و مرگ و همچنین ارائه برخی اطلاعات شخصی اختصاص دارد.

در مدخل “تولد” در کتاب مقدس لیست طولانی از این گونه آثار وجود دارد الذریعة قابل مشاهده استاد جلالی حسینی نیز در مقدمه کتاب آورده شده است داستان مردم خانه علیه آنهاست سلام[۳]، لیستی از موادی را که با موضوع تاریخ اهل بیت (علیهم السلام) نوشته شده اند ، ارائه می دهد که شامل بیان تاریخ تولد و مرگ و برخی دیگر از جزئیات است.[۴]

این یکی از این موارد در کارهای نماز شیعه است ، مانند: مصباح البثید، نزهة الزاهد، این یک اتفاق است و سایر آثار در همین تقویم درج شده و عادات و تأثیرات آن شرح داده شده است. ابن طاووس († 664 ق) کتابی به نام تعریف تولد نجیب (در تواریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام) که متأسفانه دوام نیاوردند؛ ولی این یک اتفاق است، ذکر و نقل شده است.[۵]

از این لحاظ ، بعضاً برخی تقویم های باستانی باقی مانده اند یک زیگزاگ منفرد، توسط محمد بن ایوب طبری شیعه ای از قرن پنجم است.

علاوه بر تعطیلات رسمی و مشهور ، تواریخ مربوط به تولد و درگذشت امامان و برخی از شخصیتهای محبوب شیعه در این آثار ذکر شده است ، مانند حمزه ، جعفر بن ابی طالب ، ابوطالب ، خدیجه و دیگران. از طرف دیگر ، تواریخ برخی از افراد غیرمردم نیز برای بیان خوشحالی شامل تاریخ سقوط اومجاها یا مرگ جزید و دیگران گنجانده شده است.

این نوشته ها را باید از آنچه در مورد ولادت پیامبر (ص) و به ویژه اهل سنت از قرن هفتم به بعد نوشته شده ، متمایز کرد. اما در این مقاله درباره تاریخ ولادت پیامبر خدا (ص) اختلاف نظرهایی وجود دارد.[۶]

با توجه به برخی از این داستان ها ، باید گفت اختلاف زیادی وجود داشت و این اختلاف نظر از همان ابتدا وجود داشت و امری طبیعی بود. زیرا علم تاریخ به معنای اصلی خود ، یعنی در دانش تاریخ تولد و وفات ، یکی از علوم اصیل عربی و سنت تاریخ نگاری اسلامی از ابتدای پیشرفت این علم در جهان اسلام است.

علم تاریخ نگاری ، خود دانش است که روشهای خاصی برای تعریف تاریخ صحیح دارد ، گرچه تاکنون به طور سیستماتیک و روشمند چیزی در مورد آن نوشته نشده است. این س inال در ارتباط با راوی مورد توجه قرار گرفت و نسبت به مزایای عملی آن حساس بود. با این حال ، آنچه برای شیعیان وجود دارد این است که اهل سنت علاقه ای به اعتبار این روزها به عنوان روز عید یا عزاداری نداشتند. به عنوان مثال ، آنها اهمیت روز تولد پیامبر (ص) را در قرون اول اسلام نمی دیدند. این در حالی است که از همان اوایل در میان شیعیان در این منطقه آثاری وجود داشته است.

در همان زمان ، اختلافاتی بین شیعیان وجود داشت و راه حل محققان این حوزه ، به ویژه برای تسهیل کار مردم آنها ، تاریخ نویسی بر اساس روش های موجود و عمدتاً بر اساس شهرت تحقیقات علمی بود. و مسائل دیگری نیز وجود داشت ، آنها یک روز را تعیین کردند. اما در بسیاری از موارد ، تاریخ های مختلفی درباره موضوعی ارائه می شد بدون اینکه موضوع دقیقاً صحیح تلقی شود.

اختلاف تاریخی مذهبی

در تعیین تاریخ هر واقعه اختلاف نظرهایی وجود دارد و نمونه های زیادی از آن در داستانهای اسلامی و درباره وقایع مختلف وجود دارد؛ اما در تعیین تاریخ های مذهبی به طور معمول سه دیدگاه وجود دارد.

نخست ، دیدگاه راوی بر اساس روایاتی است که راویان و روزنامه نگاران دریافت کرده و گفته اند. این افراد معمولاً به نقل یک شخص مذهبی بی گناه یا برجسته اعتماد می کنند.

دوم ، دیدگاه مورخانی که به سندی استناد نمی کنند و علاوه بر این ، منابع خاص خود را دارند.

سوم ، نظرات منجمان مانند سلامی ، بتانی ، حمزه اصفهانی ، بیرونی یا محمد بن ایوب طبری ، كه علاوه بر نقل مورخان و احتمالاً راویان ، جستجوهای نجومی را نیز برای یافتن طالع بینی انجام می دهند و مثلاً آیا در تاریخ خاصی ثروت دارند یا خیر. ظاهر شخصی که برابر پیامبر خدا (ص) است یا نه؟ آخرین مرحله ممکن است باشد کارهای دیگر ارجاع خارجی.[۷] به هر حال دامنه بحث گسترده است.

در نگاه اول ، اختلاف بین روایات ولادت پیامبر خدا (ص) کمی تعجب آور به نظر می رسد و این تعجب وقتی بیشتر می شود که در تاریخ بعثت ، سرگردانی و مرگ پیامبر اختلاف ایجاد کنیم.

اربیل در پایان قرن هفتم درباره ولادت پیامبر خدا (ص) نوشت و با توجه به اختلافات ذاتی آن ، اختلافات دیگری را نیز ذکر کرد:

این تفاوت در روز تولد آسان است. اگر شما عرفا را نمی شناسید و ما شما را نمی شناسیم ، به دانش تولد پسران آنها اعتقاد نداشته باشید. اما اختلافات آنها مرده است. و تعجب این امر با اختلاف در اذان و جایگاه ، اما در تفاوت در مرگ آنها ، شگفت انگیز است؛ اگر دعای پروردگار ما بیان همه افرادی است که در او گفته شده است ، اما اگر او مرد ، بهتر است از او اطمینان داشته باشیم.[۸]

بیرونی با جدیت بیشتری درباره اختلاف نظر در مورد ولادت پیامبر خدا (ص) بر اساس منابع قبلی صحبت کرد. ایرلندی:

او می داند که از چه چیزی متولد شده است ، با این تفاوت که در سه ماهه اول دوازده پسر داشت. اما امروز تفاوت آن با این شهر متفاوت است که در پیام رسان متفاوت است.[۹]

سپس از منجم مشهور “ما شا’الله” می نویسد که حضرت در روز دوشنبه ، روز خور ، چهل و یکمین سال سلطنت آنوشیروان ، در ماه دای ، در آغاز ساعت هفتم ، در حالی که خورشید در وسط آسمان بود ، به دنیا آمد. بیرونی اظهارات اخیر ما را مورد انتقاد قرار می دهد در صورتی که خدا می خواهد همه موافقت کنند که او شب به دنیا آمده است. نمای بیرونی ، سپس از محمد بن جابر بطانی در کتاب گرفتگی روایت شده است که حضرت در روز دوشنبه ، م U. سلام در کتاب تاریخ، او معتقد است که امام در سحرگاه دوشنبه شب ، دوازدهم ماه رمضان به دنیا آمد. سپس بیرونی می نویسد: اما اختلافات هنگام تولد احتمالاً زیاد است ، من قادر به ثبت چنین مواردی نیستم و به خاطر نمی آورم.[۱۰]

تاریخ را رسمی کنید

در طول تاریخ ، به دلیل شهرت و تسلط مورخ بر دیگران ، تاریخ توسط عموم مردم پذیرفته شده است. همانطور که بعضی اوقات دستگاه های دولتی به رسمیت شناختن یک تاریخچه انجام داده اند.

به عنوان مثال ، در سیزدهم رججه و انتصاب رسمی وی به عنوان روز تولد املی علی (ع) ، سلطان حسین شاه اقدام کرد:

پادشاه گفت که ایشک آغاسی باشی همه دانشمندان ، معلمان و طبقه متوسط ​​تبلیغ را جمع کرده است. در خانه میرزا باقرصدر خصا و پس از مناظره ها آقا جمال و میرمحمد باقر – سلام الله علیه – و حدود هشتاد نفر روز تولد راجب و شیخ الاسلام را در روز سیزدهم و فرزندش محمد حسین می خواستند. [تبریزی] و تصور می شد دامادش ، عبدالکریم ملا ، هفتمین روز در شعبان در روز تولد او است ، و همه ایمان خود را بنویسید. نتیجه این امر به اشرف ارائه شد ، و این جلسه در روز شنبه ، 11 رجب برگزار شد ، و پادشاه والاجه ، به نفع جماعت ، 13 را به عنوان عید تعیین کرد ، و برای شب تا صبح ، از طریق جشنواره های دیگر ، نوبت قطع شد ، و وعده هفتم ، که قدیمی ها و متأخرین آن را باور نکردند و سند آنها حدیث نبود ، مانند وعده ای که سعادت روز هفتم ذی الحجه یا چهاردهم ماه رمضان است. بنابراین هر سه قول همزمان است ، بنابراین قول اول ترجیح داده شد ، و این یکی از اختراعات سلطان عید حسین بن بن سهسان سلیمان سحان است – به نفع خدا در فی الدرین.[۱۱] سپس نام دانشمندان را ذکر کرد.

جالب است بدانید که آقای رازی قزوینی در مورد ولادت رسول خدا (ص) در روز هفدهم روز و شیوع آن بر همین عقیده است. وی پس از مراجعه به نظر کلینی ، می نویسد که شیخ مفید روز هفدهم را در حجاب پذیرفته است: شیخ طوسی ، پیرو استاد مفید در چنین مسائلی ، همین س raisedال را مطرح کرد و این تاریخ مورد قبول جامعه شیعه قرار گرفت و آنقدر گسترده شد که کشورهای غیر عرب در بیشتر موارد ، آنها در نوافیل و در ادعیه از همان پیروی می کنند. اما آنچه از دوران باستان در مکه و مدینه در جریان بود ، اولین تاریخ بود.[۱۲]

تاریخچه اختلاف در تاریخ ولادت پیامبر (ص)

ماجرای تعیین تاریخ ولادت رسول خدا (ص) حکایتی است که مروری کوتاه بر آن داریم. این از اواخر كلینی كافی شروع می شود ، كه تولد رسول خدا (ص) را در 12 ربیع الاول در نظر گرفت ، در حالی كه از شیخ مفید ، هفدهمین تاریخ تولد ربیع به عنوان عنوان پذیرفته شد و همچنین مورد قبول دانشمندان قرار گرفت. آن بحث دوباره در تقویم صفوی که در مورد نوروز نوشته شده بود ، مطرح شد.

به گفته کلینی ، یکی از اولین موضوعات فاصله بین زمان بارداری و تولد رسول خدا (ص) بود. کلینی گفت که وی در روزهای تشریک (باردیگر 11 و 11 ذی الحجه) باردار بود و ربیع الاول در 12 ام ماه به دنیا آمد. یعنی سه ماه. شهید ثانی باشد شرح لمعه وی این س questionال را زیر سال برد و به حدی پاسخ داد که شاید از ویژگی های رسول خدا (ص) بوده است ، اما افزود که تاکنون در منابع در رابطه با پیامبر چنین ویژگی ای یافت نشده است.[۱۳] این اشکال و پاسخها توسط قاضی ابن کاشف الدین یزدی (در اردبیل در 1075) ، شاگرد شیخ بهایی (1030 پوند) ، در کارهای مختلف ، از جمله جام جهانی عباس او درباره خصوصیات شراب صحبت کرد و سعی کرد با طرح سوال فراموشی به آن پاسخ دهد. او یک رساله کوچک نوشت با عنوان رسال فی مولد النبی (ص) در این صفحه در چهار صفحه نوشت.[۱۴]

اما اساساً ، بحث در مورد ولادت پیامبر (ص) و اینکه آیا آن روز دوازدهم یا هفدهم بود ، مفصل ترین بحث برای آقای رازی قزوینی (109 میلادی) است. نوشته های آقا رازی مورد توجه مرحوم مجلسی قرار گرفت و او که بدون ذکر آنها با آنها مخالف بود ، فقط به عنوان “برخی از دانشمندان” مطالب آنها را مورد انتقاد قرار داد. قزوینی در مدخلی به زبان الخواص که ویژگی تقویم است ، درباره مولد پیامبر ، نوروز و تاریخچه آن بحث کرد. این ورودی ارث است ، که به معنی عدد شناسی است. در آنجا او همچنین درباره سالهای شمسی ، قمری و پرش بحث می کند.

هنگام بحث در مورد نظریه کلینی و مفید ، دلیل تسلط بر نظریه شیخ آقارزی در مورد شیخ مفید به دلیل پیگیری شیخ طوسی است که باعث محبوبیت این تاریخ در بین شیعیان شد و به ویژه در سرزمین عجم گسترش یافت. وی معتقد است که اساس اقدام مستمر در مکه و مدینه همان 12 ربیع است. وی سپس اضافه می کند که من در یک رساله فارسی با این موضوع نوشتم ، موضوعی که هیچ کس قبل از من به آن پرداخته نیست. من آنجا دلیل کافی آوردم تا ثابت کنم نظر کلینی درست است. سپس دلایل آن را خلاصه می کند.[۱۵] نسخه ای از پایان نامه 16871 با عنوان مولودیا در کتابخانه مجلس موجود است.

این رساله نیز در اختیار صق الاسلام تبریزی بوده و در شرح انبیا نقل شده است. آغاز آن این است: “وجدان منیر آزاقیه ، ذات واقعی و واقعی صالحان ، فکر می کند که مولد …” جمادی الثانی در بیستم بیستم نتیجه گرفت.[۱۶] نسخه ای از این پایان نامه 16871 در کتابخانه مجلس در مولودیا موجود است و متن آن در زیر می آید.

میرزا حسین نوری مرحوم میرزا حسین نوری در چهاردهم. وی این استدلال را در اواخر قرن مطرح کرد و رساله میزان السمع را در این زمینه نوشت. طبق نوشته های مرحوم ثقه الاسلام و دیگران ، و بر اساس انتقادات و مطالب مرتبط با وی ، وی به عنوان تأیید دوره هفدهم ربیع ، تصمیم گرفت رساله ای در این زمینه بنویسد ، که رساله حاضر است.

در همان زمان ، سید ابراهیم مدرس حسینی نیز در اصفهان ژنراتور پیامبر (ص) رساله ای نوشت که اکابزورگ نسخه ای از آن را در کتابخانه شیخ الصارجه اصفهان دید. وی می افزاید که میرزا محمدمهدی ، فرزند شیخ السارجه ، این را در رساله خود در این باره نقل کرده است.[۱۷]

در همین راستا ، میرزا محمدمهدی ، فرزند شیخ الشریعه اصفهانی ، نیز هنگامی که در تعیین تاریخ تولد پیامبر (ص) پایان نامه ای با عنوان “ایلام العلم” در مورد تولد سید الانام نوشت ، جوان بود. این تحقیق روایتی از نظر پدرش شیخ الشریعه است که با گفته های میرزا نوری درباره وسعت آسمان مخالف است.

پدربزرگ بزرگی که با او بود ، اشاره کرد که نسخه ای از زبان Casvin در اختیار شیخ الشریعه است.[۱۸] وی می گوید به همین دلیل ، مرحوم شیخ السارجه اقدامات توصیه شده را در روز تولد خود ، چه در دوازدهم و چه در هفدهم ، با احتیاط انجام داد.[۱۹] از آخرین مورد ، مرحوم تستاری در رساله تواریخ النبی و العال معمولاً 12 ربیع داشت ، اما معمولاً 17 شیعه در یک روز به دنیا آمدند. با این حال ، از زمان بحث پس از انقلاب در مورد وحدت شیعه و سنی در ایران ، هفته بین 12 تا 17 هفته وحدت اعلام شده است. بیایید به مکالمه اصلی برگردیم.

تواریخ الشریعه در الکافی

بدون شک کتاب کافی با توجه به تاریخ نگارش وی ، این یکی از قدیمی ترین آثاری است که داستان های شرعی درباره عصمت (صلح با آنها) را ضبط کرده است. این مکمل محتوای سند ارائه تاریخ معصومین (ع) است و حاوی تعداد قابل توجهی از صفحات است. منظور ما از این کار چهار تا پنج صفحه اطلاعات درباره تاریخ تولد و مرگ معصومین (ع) ، همراه با برخی جزئیات است. مقدار این اطلاعات زیاد نیست. اما آنچه جالب است این است که سیر طبیعی اسناد ، همانطور که در ذات کتاب وجود دارد کافی بیا ، نه به همین دلیل میرزا حسین نوری مورد انتقاد قرار گرفت. ایرلندی:

اگرچه شیخ کلینی معتقد به اسلام و غرور شیعه است و کتاب وی در اعتبار آن بی نظیر است ، اما برای منتقد منتقد پنهان نیست که ذکر تاریخ تولد و مرگ به تحقیق و تفکیک صحیح سقیم پرداخته است. بنابراین ، آنها از ذکر سند در هر خبری در اینجا راضی بودند. به گفته برخی از مورخانی که وی را همراهی می کردند ، چه نتیجه ای در تعالیم حق و اخلاق نیکو و در عمل جواریه که با دانش آنها سازگار است ، کافی است و اخبار مندرج در آن معادل است اما بیشتر از آنچه در همه صحاح فرقه های اهل سنت موجود است ، و این واقعیت تایید شده است که روز دوشنبه با او توافق شده است ولت[۲۰]

میرزا حسین نوری با ارائه تعدادی نقل قول ، نظر کلینی را مورد انتقاد قرار داد ، که اولین نقل از شیخ مفید بود ، و این محققان از قرن به قرن دیگر ، از جمله شیخ کرجکی ، شیخ طوسی ، شیخ رازی الدین علی هالی ( العدد القویّةابن طاووس و برخی دیگر نظر هفدهم را استناد کردند.[۲۱]

وی پس از نقل عباراتی که فکر می کند حاوی احادیثی در این باره است ، می نویسد:

در پی این اخبار طلبکارانه و مشخصات ارباب دین در پی مدعی تشیع و امامان شیعه (علیهم السلام) ، چگونه می توانید جرأت کنید که با قول دیگری روبرو شوید و اولویت دهید[۲۲]

از طرف دیگر ، با توجه به حدیث بودن و صحت اسناد ، انتظار می رود اگرچه در سند چنین اصطلاحاتی ذکر نشده است ، اما بر اساس اسناد خاص خود و شیعیان شناخته شده است. بله ، آن را تنظیم کنید.

اطلاعات عمومی در مورد تاریخ معصومین (ع) بیشتر در مورد پیامبر (ص) است که جزئیاتی را ارائه داده است. متن به شرح زیر است:

باشد که فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرزندانش لاسنتی عشرت لایلات مزت من ربیع الاول در روز مشترک فیلم جمعه از جمعه تا جمعه با ورودی آلزوال همان تختخواب است فجر قبل Ybs Barbyn St. Vhmlt to Aimé per Altshryq bed Aljmrh Al-Wasat Kant per house Abdullah بن عبدالمطلب توسط بخش Vvldth ابی طالب فی دار محمد بن یوسف در سقف های وانت Alzavyh Ysark در Dar Vqd Khrjt در Bamboo Da’vat Elbh Fhyrh Mshhhhhhhhhh هزینه دهم I Mzt Rabi Yom Ala’snyn Vhv بن عبدالله بن عبدالمطلب Balmdynh Salas Westin St. Vtvfy Bvh bed Khvalh son Vhv Herrin Vmatt Aime Ammonite Bint Wahab bin Abdul Manaf bin Garden Ben Club بن متر بن کعب بن کعب من Vhv امام ابن الاربا عصر ومت عبدالمطلب Vlnby sawa way Sman agees Vtzvj Khdyjh Vhv Ibn Bz Vhrs Minh Qasim Vrqyh Vzynb امام وام دریافت کرد. بعد از آلمب ، به جز فاطمه علیهاالسلام ون طیب والتاهر ولدا ، امبش ومتط خدیجه به ص در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شاعر ماده معدنی را پر کرد داوات الحجره مرگ وتم خدیجه ابوطالب را پس از بستن حضرت فاوا بست غم و اندوه Almqam Bmkh Vdkhlh فوق العاده در برابر جبرئیل ، سلام بر او Da’vat Vshka خداوند متعال ظالم ، اخراج مردم خود را از روستا به او آشکار کرد ، بنابراین او را پشت دیوار نگذاشت.[۲۳]

این عقیده عمومی با آنچه شیعیان از نظر تاریخی در روز تولد پیامبر پذیرفته اند متفاوت است. سوال مهم ، شیخ کلینی این متن را از کجا آورده است؟ در اصل در اصل حدیثی خطاناپذیر است ، یا از متن تاریخی گرفته شده است؟ آنچه در حال حاضر می توان گفت ، شباهت اندك میان جمله ای است كه از زبیر بن بكر درباره مولد پیامبر (ص) گرفته شده در نوشته های ابن كثیر البداییه و النهایه و مقریزی گرفته شده است. آنها داستان آمنه را ذکر می کنند ، که مخصوصاً در آن متن در روزهای تجریق به پیامبر تحویل داده شده است و محل تولد را نیز ذکر می کنند.[۲۴] روایت ابن کثیر زبیر از بن بکر بیشتر شبیه بیان مقریزی است. ابن کثیر می نویسد:

الزبیر بن بکر گفت: حمل امت در روزهای شرک در شاخه های ابی طالبان در قرون وسطی. و در شهر مشهور محمد بن یوسف ، برادر حاجی بن یوسف به دنیا آمد و برای شب دهم شهر رمضان را ترک کرد.[۲۵]

با این جمله می توان تقریباً یقین داشت كه شباهتی وجود دارد اگر بتوان گفت كه منبع كلی این اصطلاح زبیر بن بكر یا منبع مشترك هر دو است.

از آنچه شیخ مفید بود مسار الشیعة بر اساس آنچه هست ، تا زمان ابن طاووس تدوین شده است این یک اتفاق است آورده ،[۲۶] سیره پذیرفته شده میان شیعه ، تعظیم و بزرگداشت روز هفدهم ربیع الأوئل وجود داشته است. با این حال ، بررسی این حالت ، بر اساس روایات و نقل ها ، خالی از فایده بودجه.

دیدگاه های موجود درباره تاریخ ولادت پیامبر خدا (ص)

درباره تاریخ ولادت پیامبر 6 دو دیدگاه اصلی و چند دیدگاه فرعی وجود دارد که بر هر یک بار ، مرور کرده است و در منابع موجود است و باعث می شود که هر نظر را مرور کنید:

الف ـ دوازدهم ربیع الأوّل

ا ن نظریه مشهور میان اهل سنّت است که شاید که بیشترین نص آن باشد ، روت به ابن ر عبارت ابن اسحاق ، این است:

قال ابن إسحاق: وُلد رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم یوم الاثنین ، لاثنتی عشرة لیلة خلت من شهر[۲۷]

در میان شیعیان ، ة الاسلام کلینی (م 329 ق) به این نقل باور دارد و اخبار داری هم دال بر آن در میان در اثبات الوصیة برای زمان مرگ روز مرگ (ص) از روز آغاز روز روز از روز روز مرگ[۲۸] در زیج مفرد، اثر ابو جعفر محمّد بن ایوب طبری شیعی (زنده در ربع اخیر سده پنجم) ، ولادت پیامبر خدا (ص) در روز[۲۹]

بنا بر این ، سخنرانی علاّمه مجلسی ، دایر بر این که عقیده دارد به روز دوازدهم ، در میان شیعیان ، فقط از کلی[۳۰] قابل قبول نیست ؛ زیرا روایاتی در برخی موارد از منابع شیعه ، در تأیید این نظر آمده است.

ابان بن عحمان (م حدود ۱۷۰ ق) روایتی در بار بار[۳۱]

عن علی بن إبراهیم ، عن ابیبی ، عن ابن ابی عمیر عن ابان بن عثمان رفعه بإسناده ، قال: لما بلغ عبد الله بن عبدالمطلب (الی أن قال) ….[۳۲]

در بحار الأنوار، به نقل از موالید الأئمّة (که در جایی ، آن را از جهادی دانسته) ، س از آن که تولد را در هفدهم ای این ، نشان می دهد که در روایات شیعی قرن دوم یا سوم ، روایت دوازدهم ربیع الأوّل هم بوده است.[۳۳]

ابن طاووس هم می نویسد: قد روینا فی کتاب التعریف للمولد الشریف عدّة مقالات أنّ الیوم الثانی عشر من ربیع الأوئل کانت ولادة رسول الله صلی الله علیه وآله فصومه احتمالی[۳۴]

نکته دیگر ، آن است که ابن طاووس باعث می شود که ما در کتب برخی از اصحاب خود را از عجم ، پیدا کنم که مستحب است در روز دوازدهم ، دو رکعت نماز با حمد و سه بار سوره کافرون و رکعت دوم ، حمد با سه بار قل هو الله ، خوانده شود.[۳۵] این هم می تواند شاهدی بر آن باشد که شیعیان عجم ، ولادت را دوازدهم ربیع الأوّل می دانسته اند.

ب ـ هفدهم ربیع الأوّل

ادن نظریه ، در میان شیعیان شهر پیدا شده و قدیمی ترین مورخ رسمی تواریخ شرعی ـ له کتابش برجای مانده ـ مسار الشیعة و بعضاً از آثار دیگر خود ، هفدهم ربیع الأوّل را روز ولادت دانسته است. علاّمه تُستَری می نویسد: ما پیش از شیخ مفید ، به هیچ عبارتی دست نیافتیم که روز هفدهم را روز ولادت دانست.[۳۶]

ضمن اشاره به این که در تاریخ أهل البیت در صورت بروز حادثه ای به مناسبت اقدام شخص جمهوری ایالات متحده آمریکا ، ایالات متحده بریتانیا و ایالات متحده انگلیس رد صلاحیت می شوند.[۳۷]

با این توجّه باید گفت که عبارت شیخ مفید ، هسته اصلی باور شیعیان است برای تعیین روز هفدهم برای ولادت پیامبر خدا

وفی السابع عشر منه مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه وآله عند طلوع الفجر من یوم الجمعة فی عام الفیل وهو یوم شریف عظیم البرکة ولم یزل الصالحون من آل محمد علیهم السلام علی قدیم الأوقات یعظمونه ویعرفون حقه ویرعون حرمته ویتنام. وروی عن امامی الهدی علیهم السلام أنهم قالوا من صلیم السلیوم عشر من شهر ربیع الأول و هو مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه وآله کتب الله سبحانه له صیام سنة ، ویستحب فیه الصدقة والماسم بزیارة المشاهد والتطوع.[۳۸]

ابن طاووس ، از حدائق الریاض و زهرة المرتاض و نور المسترشد برای اهداف این آیین نامه:

السابع عشر منه مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه وآله عند طلوع الفجر من یوم الجمعة عام الفیل وهو یوم شریف عظیم البرکة ولم تزل الشیعة علی قدیم أنهم قالوا من صوم یوم السابع عشر من ربیع الأول و هو یوم مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه وآله کتب الله له صیام سنة ویستحب فیه الصدقة والإلمام بمشاهد الأئم علیهم السلام والتطوع بالخیرات و الدورال الل علیه علی أهان.[۳۹]

کرجکی هم در کنز الفوائد در شرایطی که:

ولد النبی صلی الله علیه وآله یوم الجمعة عند طلوع الفجر فی الیوم السابع عشر من شهر ربیع الأول روی أن من صامه کتب له صیام سنة.[۴۰]

شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) نیز در مصباح المتهجّدبرای اهداف این آیین نامه:

وفی الیوم السابع عشر منه کان مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه وآله عند طلوع الفجر من یوم الجمعة فی عام الفیل وهو یوم شریف عظیم البرکة و فی صومه فضل کثیر وثواب جزیل وهو أحد الأیام الأربعةم ، تو هنوز هم هستی؟ عشر من شهر ربیع الأوّل کتب الله له صیام سنة ویستحب فیه الصدقة وزیارة المشاهد.[۴۱]

شیخ طوسی در تهذیب نیز تولد را در روز هفدهم ربیع الاول دانسته است. همین طور در النهایه و مبسوط.[۴۲]

علی بن محمّد تمیمی (زنده در ۵۳۳ ق) ذیل ماه ربیع الأوّل نوشته شده: روز هفدهم این ماه ، مولد پیغمبر (ص) روز آدینه نزدیک برآمدن صبح ، در آن لحظه که فیل آورد تا کعبه را خراب کنید. روز بزرگواری است و در روزه داشتن این روز ، ثواب جزیل است و فضل بسیار. و این روز، یکی است از آن چهار روز که در سال روزه بباید داشت. روایت کرده‏اند از ائمّه (ع) که گفته: هر که روز هفدهم ماه ربیع الأوّل روزه دارد، خدای تعالی بنویسد وی را ثواب یکساله روزه و سنّت بود صدقه دادن در این روز و زیارت مشاهد ائمّه علیهم السلام کردن.[۴۳]

نویسنده نزهة الزاهد هم در سال ۵۹۸ ق، نوشته است:

هفدهم این ماه بود مولد پیغمبر (ص). روایت کرده‏اند از ائمّه (ع) که هر که این روز روزه دارد، خدای تعالی، وی را روزه یکساله بنویسد و مستحب بود در آن، صدقه دادن و زیارت مشهدها کردن.[۴۴]

در یک روایت داستانی هم که در بحار الأنوار آمده است، به نقل از واقدی، ولادت پیامبر (ص)، شب جمعه، قبل از طلوع فجر روز هفدهم ربیع الأوّل ذکر شده است.[۴۵]

پس از وی، طبرسی نیز در اعلام الوری، همین نظریه را پذیرفته و آن را عقیده شیعه دانسته و برابر آن را نظریه اهل سنّت می‏داند که روز تولّد را دوشنبه دوم ربیع الأوّل یا دهم آن می‏دانند.[۴۶]

شهرت روز هفدهم، به حدّی است که بعدها مجلسی نوشت: اتّفاق امامیه روی همین تاریخ است، گرچه بیشتر مخالفان، روز دوازدهم را معیّن کرده‏اند. تنها کلینی، روز دوازدهم را گفته است که می‏تواند اختیار آزادانه او یا از روی تقیّه باشد.[۴۷]

به هر روی، روز هفدهم، به عنوان روز ولادت، تقریبا میان شیعه شهرت داشته و اجماعی تلقّی شده است.[۴۸]

مرحوم مجلسی از کتاب موالید الأئمّة علیهم السلام نقل کرده است که ولادت پیامبر(ص) در هفدهم ربیع الأوّل عام الفیل، روز جمعه در وقت زوال بوده و گفته‏اند که وقت طلوع فجر، چهل سال پیش از بعثت، و مادرش در ایام تشریق در نزدیکی جمره وسطی در منزل عبد الله بن عبد المطلب، حامله شد و در شعب ابی طالب، خانه محمّد بن یوسف در زاویه انتهایی.[۴۹] البته در همین کتاب موالید الائمّة آمده است:

گفته‏اند که تولّد، روز دوشنبه آخر روز دوازدهم ربیع الأوّل سال ۹۰۸ اسکندری در شعب ابی طالب، در وقت پادشاهی انوشیروان بوده است.[۵۰]

راوندی هم در قصص الأنبیاء، روز هفدهم را روز ولادت پیامبر (ص) دانسته است.[۵۱]

ابن طاووس هم درباره رسمیت عقیده به هفدهم در اقبال می‏نویسد:

إن الذین أدرکناهم من العلماء کان عملهم (علمهم) علی أن ولادته المقدّسة صلی الله علیه وآله وعلی الحافظین لأمره أشرقت أنوارها یوم الجمعة السابع عشر من شهر ربیع الأوّل فی عام الفیل عند طلوع فجره.[۵۲]

در العُدَد القویّة نیز اقوال مختلف از جمله سخن کلینی، به عنوان نقل از «کتاب الحجّة» آمده است؛ امّا بیشتر نقل‏ها همان روز هفدهم است.[۵۳]

در میان اهل سنّت نیز چنین نیست که اصلاً روایت هفدهم ربیع الأوّل وجود نداشته باشد. این نقل، در الاوائل عسکری آمده است: قال أبو الحسن النسابة: رواه لنا أبو أحمد عنه ولد علیه السلام یوم الإثنین السابع عشر من ذی ماه، وهو الیوم العاشر من نیسان، وقد مضت من ملک أنوشروان أربع ثلاثون سنة وثمانیة أشهر.[۵۴]

همان گونه که اشاره شد، رسمیت این روز از مسار الشیعة شیخ مفید و همین طور، عبارتی است که سیّد از کتاب حدائق او نقل کرده است. از این عبارت، دو استدلال برای تعیین روز هفدهم به دست می‏آید:

یک. سیره صالحان از «قدیم الزمان» که این روز را گرامی داشته، به عنوان «یوم شریف» و «عظیم البرکة» تلقی می‏کردند.

دو. روایتی از ائمّه هدی علیهم السلام که روزه روز هفدهم ربیع الأوّل را توصیه کرده‏اند. مضمون روایت که در مسار الشیعة آمده چنین است: من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الأوّل ـ و هو مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه وآله ـ کتب الله سبحانه له صیام سنة.

همین دو استدلال (یعنی احادیث نقل شده ـ که نوعا تکرار مطالب منابع قبلی است ـ و سیره صالحان)، استدلال‏هایی هستند که میرزا حسین نوری هم در میزان السماء نقل می‏کند. وی پس از نقل احادیث و روایات نقل شده در مسار الشیعة، مصباح، اقبال، العدد القویّة، قصص الانبیاء و… می‏نویسد:

قطع نظر از اخبار و آثار ائمّه اطهار علیهم السلام و اتّفاق علمای اخیار و سستی مستند اغیار از سیره عملیه قطعیه طایفه امامیه ـ نَصَرَهُمُ الله تعالی ـ این مدّعا را می‏توان به منصّه ثبوت رساند؛ چه، هر سال جمّ غفیر و جمع کثیری از دور و نزدیک و تُرک و تاجیک، از طوایف مختلفه و اهالی بلاد متباعده، محض درک زیارت امیر المؤمنین علیه السلام در روز هفدهم و امتثال فرمان حضرت صادق علیه السلام که در آن روز، به جهت شرافت ولادت، آن جناب را زیارت کنند، در آن بقعه مطهّره، حاضر می‏شوند.[۵۵]

متن این روایت، در تهذیب الأحکام آمده است که ضمن آن، امام هادی علیه السلام از روزهایی که روزه آنها مستحب است، روز هفدهم ربیع الأوّل را یاد کرده‏اند.[۵۶] ظاهرا همین روایت است که شیخ در مصباح المتهجّد آورده[۵۷] و از آن جا در آثار بعدی، مانند جامع الأخبار، با این عبارت: «روی عنهم علیهم السلام أنّهم قالوا من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الأول کتب الله له صیام …» آمده است.[۵۸]

در این روایت، امام، خطاب به ابو اسحاق بن عبد الله علوی عریضی، با اشاره به سؤال او درباره ایّامی که روزه آنها مستحب است، می‏فرماید:

ویَوْمُ مَوْلِدِه صلی الله علیه وآله وَهُوَ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الأوَّل.

تستری با اشاره به این سخن شیخ حرّ عاملی که گفته است: «هفت حدیث در باره روزه روز هفدهم که مولد است، وارد شده»[۵۹] و این که صاحب مستدرک، دو خبر بر آن افزوده[۶۰] می‏گوید: ما پیش از شیخ مفید، هیچ نصّی از قدما در باره روز هفدهم نداریم؛ امّا روایات نُه‏گانه نیز در واقع دو روایت است که دومی آنها، دلالتی بر این که تولّد، روز هفدهم باشد، ندارد.[۶۱]

اگر چنین باشد، در آن صورت، روایت موجود در مسار الشیعة، صراحتی در اخبار به این که روز هفدهم، روز ولادت است ندارد؛ بلکه اهمیت این روز می‏تواند به مسئله دیگری باشد که از آن جمله، احتمال تحقّق معراج در این روز است. علاّمه تُستری،[۶۲] بلافاصله با اشاره به آنچه که ابن طاووس به نقل از کتاب شفاء الصدور از ابو بکر نقّاش آورده است ـ که معراج در شب هفدهم ربیع الأوّل رخ داده و بر آن اساس، لزوم تعظیم آن روز را توصیه کرده ـ، این احتمال را مطرح کرده است که اهمیت روزه آن روز به این جهت باشد.[۶۳]

البته روایت موجود در تهذیب، صراحت در این امر دارد و تعبیر به تعیین روز هفدهم، گویا از متن روایت است.

درباره سیره صالحان باید گفت که نظر کلینی و صدوق، اگر به عنوان دو رجل علم و حدیث در شیعه شناخته می‏شوند، برخلاف این سیره است. به علاوه نمی‏دانیم این سیره، قبل از قرن چهارم هم بوده است یا نه!

ج. دهم ربیع الأوّل

امّا نظر دیگری که به امام باقر علیه السلام منسوب شده، روز دوشنبه دهم ربیع الأوّل است. گرچه مرحوم مجلسی گفته است که برخی از مخالفان، ندرتا به این نظر باور دارند.

واقدی، از ابو بکر بن عبد الله بن ابی سبره، از اسحاق بن عبد الله بن ابی فروه و او از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

ولد رسول الله صلی الله علیه وآله یوم الاثنین لعشر لیال خلون من شهر ربیع الأوّل. وکان قدوم أصحاب الفیل قبل ذلک للنصف من المحرم. فبین الفیل وبین مولد رسول الله صلی الله علیه وآله خمس وخمسون لیلة.[۶۴]

مرزوقی اصفهانی (م ۴۲۱ ق) با اشاره به سبک تاریخ‏گزاری عرب در انتخاب یک حادثه مهم برای سال (مانند عام الفیل)، معتقد است که پیامبر (ص) در همین سال ـ که سال ۳۸ ملک انوشیروان بود ـ به دنیا آمد. سپس از ابو العیناء به سند او از امام باقر علیه السلام روایت می‏کند که: ولد رسول الله صلی الله علیه وآله لیلة الاثنین لعشر لیال خلون من شهر ربیع الأوّل، وکان الفیل فی النصف من المحرّم بینه وبین مولد رسول الله صلی الله علیه وآله خمس وخمسون لیلة. وبذلک الإسناد أنّ رسول الله صلی الله علیه وآله ماتت أمّه وله ستّ سنین.[۶۵]

ابن عساکر نیز آورده است: أخبرنا أبو محمّد بن الأکفانی، أنبأنا أبو بکر الخطیب، أنبأنا أبو الحسن الحمّامی، أنبأنا أبو الحسن علی بن أحمد بن أبی قیس الدقاق قالا: نبأنا ابن أبی الدنیا أخبرنی محمّد بن صالح القرشی، أنبأنا محمّد بن عمر، حدّثنا ابن أبی سبرة، عن أبی جعفر محمّد بن علی قال: ولد رسول الله صلی الله علیه وآله یوم الاثنین لعشر خلون من ربیع الأوّل وکان قد قدم الفیل للنصف من المحرم، فبین الفیل وبین مولد النبی صلی الله علیه وآله خمس وخمسون لیلة.[۶۶]

د. دوم و هشتم ربیع الأوّل

از میان مورّخان کهن، محمّد بن حبیب، این دو تاریخ را مطرح کرده است:

ولد رسول الله صلی الله علیه وآله یوم الاثنین للیلتین خلتا من شهر ربیع الأوّل، ویقال لثمان لیال خلون من شهر ربیع الأوّل.[۶۷]

مسعودی نیز در مروج الذهب، هشتم ربیع الأوّل را تاریخ ولادت دانسته است: الذی صحّ من مولده ـ علیه الصلاة والسلام ـ أنّه کان بعد قدوم أصحاب الفیل مکّة بخمسین یوما، وکان قدومهم مکّة یوم الاثنین لثلاث عشرة لیلة بقیت من المحرّم، سنة ثمانمائة واثنتین وثمانین من عهد ذی القرنین، وکان قدوم أبرهة مکّة لسبع عشرة خلت من المحرّم ولست عشرة ومائتین من تاریخ العرب، الذی أوّله حجّة الغدر ولسنة أربعین من ملک کسری أنوشروان. وکان مولده ـ علیه الصلاة والسلام ـ لثمان خلون من ربیع الأوّل من هذه السنة بمکّة، فی دار ابن یوسف.[۶۸]

بخشی از این اختلاف نظرها را حمزه اصفهانی، مورّخ، منجّم و جغرافیدان معروف نیز آورده است. وی با اشاره به آنچه طبری در این باره آورده، می‏نویسد: برخی دوم ربیع، برخی هشتم و برخی سیزدهم این ماه را روز ولادت می‏دانند؛ امّا در دو چیز اختلاف ندارند: یکی این که مولد در نیمه نخست ماه بوده و دیگری این که روز دوشنبه بوده است.[۶۹]

این که طبری، روز سیزدهم را جزو اقوال آورده باشد، در تاریخ طبری (نه متن اصلی و نه ذیل المذیل موجود) نیست. آنچه در طبری آمده، همان روایت مشهور ابن اسحاق یعنی روز دوازدهم است.[۷۰]

ه‍ . دهم رمضان

چهار مستند برای این تاریخ وجود دارد:

نخست، روایت امام جعفر صادق علیه السلام از طریق یعقوبی که طبق معمول، سند آن را نقل نکرده و احتمال می‏رود که با استفاده از کتاب مغازی ابان، آن را نقل کرده باشد؛ زیرا در مصادر خود در مقدّمه، یک طریق خود را این طور معرفی کرده: «و أبان بن عثمان عن جعفر بن محمّد». عبارت یعقوبی این است:

وقال من رواه عن جعفر بن محمّد یوم الجمعة حین طلع الفجر لاثنتی عشرة لیلة خلت من شهر رمضان.[۷۱]

دوم، روایت زبیر بن بکار، نسب‏شناس و مورّخ معروف قرن سوم، که معتقد است ولادت، روز دوازدهم رمضان بوده است. عبارت مقریزی این است:

وقیل ولد یوم الاثنین لاثنتی عشرة مضت من رمضان حین طلع الفجر، وقد شذّ بذلک الزبیر بن بکار.

مقریزی می‏افزاید که این تاریخ، با آنچه که نقل کرده است که: «إن اُمّه صلی الله علیه وآله حملت به أیّام التشریق، فیکون حملها مدّة تسعة أشهر»، موافقت دارد.[۷۲]

حمل در ایام تشریق نکته‌ای است که کلینی هم دارد و به احتمال آن را از همین زبیر بن بکار یا مأخذی که زبیر بن بکار از آن بهره برده، گرفته است،  جز آن که وی روی دوازدهم ربیع الاول یعنی قول اولی که زبیر بن بکار داشته ایستاده، نه قول دوم ـ دهم رمضان  ـ که به قیل نسبت داده و با حمل در ایام تشریق هم به لحاظ عدد ماه های حمل درست در می‌آید.

ابن کثیر، پس از نقل قول دوازدهم ربیع الأوّل (و نقل هفدهم از منابع شیعه و ردّ آن)، قول دوم را همین دهم رمضان می‏داند:

والقول الثانی انّه ولد فی رمضان نقله ابن عبد البرّ عن الزبیر بن بکار ـ و هو قول غریب جدّا ـ وکان مستنده انّه ـ علیه الصلاة والسلام ـ أوحی إلیه فی رمضان بلا خلاف وذلک علی رأس أربعین سنة من عمره فیکون مولده فی رمضان وهذا فیه نظر والله اعلم.[۷۳]

و باز در ادامه، عین عبارت و استدلال‏های زبیر بن بکار آمده است:

قال الزبیر بن بکار: حملت به اُمّه فی أیّام التشریق فی شعب أبی طالب عند الجمرة الوسطی. وولد بمکّة بالدار المعروفة بمحمّد بن یوسف أخی الحجّاج بن یوسف لثنتی عشرة لیلة خلت من شهر رمضان.[۷۴]

سوم، روایت دیگر که هر چند حمل را در محرم دانسته، امّا ولادت را در رمضان می‏داند:

ورواه الحافظ ابن عساکر من طریق محمّد بن عثمان بن عقبة بن مکرم عن المسیّب بن شریک عن شعیب بن شعیب عن أبیه عن جدّه قال: حمل برسول الله صلی الله علیه وآله فی یوم عاشوراء فی المحرّم وولد یوم الاثنین لثنتی عشرة لیلة خلت من شهر رمضان سنة ثلاث وعشرین من غزوة أصحاب الفیل.[۷۵]

چهارم ـ که به جای دهم، به دوازدهم رمضان اشاره دارد ـ، خبر سلامی در کتاب التاریخ که گفته است:

انه ولد لیلة یوم الاثنین، الثانی عشر من رمضان عام الفیل، مع طلوع الفجر.[۷۶]

روز ولادت: جمعه یا دوشنبه

تفاوت دیگر، این است که در میان شیعه، روز جمعه شهرت دارد و در میان اهل سنّت، روز دوشنبه. در عبارت کلینی، دوازدهم، روز ولادت است؛ امّا مصادف با روز جمعه است، نه دوشنبه.

برای شیعه، این مهم بوده است که ولادت پیامبر صلی الله علیه وآله، روز جمعه بوده، نه دوشنبه که اهل سنّت، غالبا آن را گفته‏اند.[۷۷]

یک روایت شیعی، روی این نکته تأکید کرده است. علی بن جعفر می‏گوید:

جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَخِی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام فَقالَ إِنِّی اُرِیدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِی قَالَ وَمَتَی تَخْرُجُ قَالَ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ فَقَالَ لَهُ وَلِمَ تَخْرُجُ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ قَالَ أَطْلُبُ فِیهِ الْبَرَکَةَ لِأَنَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه وآله وُلِدَ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ قَالَ کَذَبُوا وُلِدَ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَا مِنْ یَوْمٍ أَعْظَمَ شُؤْما مِنْ یَوْمِ الاْءِثْنَیْنِ یَوْمَ مَاتَ فِیهِ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وَانْقَطَعَ فِیهِ وَحْیُ السَّمَاءِ وَظُلِمْنَا فِیهِ حَقَّنَا.[۷۸]

به هر حال، کراهت سفر در روز دوشنبه، منشأش همین است که روز دوشنبه، روز وفات است، نه روز تولّد.[۷۹]

وقت حمل

در این باره، سه نظر وجود دارد:

اوّل، ایام تشریق، که کلینی ـ به احتمال به نقل از زبیر بن بکار ـ آن را نقل کرده است. دیاربکری در تاریخ الخمیس از سیره یعمری و حلبی هم در سیره خود این مطلب را آورده‌اند.[۸۰] زبیر بن بکار که تولد را در ۱۲ رمضان می داند با تاریخ این حمل مشکلی ندارد اما این سخن کلینی، پس از اعلام روز ۱۲ ربیع الاول به عنوان روز ولادت رسول الله، با این اعتراض مواجه شده است که در این صورت، چه طور تولّد می‏تواند در ربیع الأوّل باشد؟ پاسخ ارائه شده با تفصیلاتی که مرحوم مجلسی داده، به باور اعراب جاهلی، به نسی‏ء و جابه‏جا کردن ماه‏های حرام بر می‏گردد که با پیچیدگی‏های محاسباتی روبه‏رو شده است.[۸۱] جوابهای مفصل دیگری هم بر اساس محاسبات نجومی مرحوم ثقة الاسلام شهید در رساله ایضاح الانباء آورده و همه آنها را ناکافی می‌شمارد.

دوم، هجدهم جمادی الثانی، که شیخ صدوق در کتاب النبوة آورده است.[۸۲] اگر این تاریخ درست باشد، تولّد باید دوازدهم ربیع الأوّل باشد که دوره حمل بیش از نُه ماه نباشد.[۸۳]

سوم، روز عاشورا، بر اساس روایتی که ابن عساکر آورده است:

حمل برسول الله صلی الله علیه وآله فی یوم عاشوراء فی المحرّم.[۸۴]

وقت ولادت

کلینی دو نقل دارد: نخست، وقت زوال، و دیگری، وقت طلوع شمس. در منابع دیگر، وقت طلوع شمس یا طلوع فجر آمده است. در روایتی تأکید شده است که «ولد لیلاً».[۸۵] بیرونی، در آثار الباقیة، تولّد در شب را مسلّم دانسته و با آن، خبری را که تولّد را در روز دانسته، نقد کرده است. علاّمه مجلسی معتقد است که مشهور میان شیعه و اهل سنّت، طلوع فجر است؛ امّا برخی، وقت زوال هم گفته‏اند.[۸۶]

سال ولادت

رایج‏ترین تطبیق برای سال ولادت، «عام الفیل» است. در این زمینه نیز اختلافات فراوانی وجود دارد. بخصوص در منابع اهل سنّت که سال ولادت و تناسب آن با عام الفیل، مختلف ذکر شده است؛ امّا چنان که گفته شده، در میان شیعیان، تقریبا همگی اتّفاق بر این دارند که تولّد، در عام الفیل بوده است.[۸۷] از قدمای مورخان اهل سنت، خلیفة بن خیاط نیز بر این باور است که در مورد تولد حضرت در عام الفیل اتفاق نظر وجود دارد.[۸۸]

رساله مولودیه / آقا رضی الدین محمد قزوینی (م ۱۰۹۶)

آقا رضی قزوینی از علمای بنام نیمه دوم قرن یازدهم هجری و نویسنده چندین اثر از جمله ضیافة الاخوان است. کتاب معروف او که تاکنون به چاپ نرسیده لسان الخواص است. از وی رساله های فراوانی برجای مانده که یکی از آنها همین رساله مولودیه است که در مباحث گذشته، شرحی از چگونگی آن به دست دادیم. اکنون این رساله را بر اساس نسخه  ۱۶۸۷۱ کتابخانه مجلس که شماری از رسائل وی در آن آمده، تصحیح و خدمت دوستداران ارائه می کنیم. گفتنی است که متن عربی این رساله، به عنوان بخشی از لسان الخواص آمده است.[۸۹]

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد الحمد و الصلوة اقلّ خلق الله رضی الدین محمد قزوینی: بر ضمیر منیر اذکیاء انصاف پیشه، و راست طبعان درست اندیشه، عرض می کند که روز مولد حضرت خاتم النبیین ـ علیه و آله الصلات و السلام ـ به اتّفاق خواص و عوام، از جمله ایّام مشرّفه معظّمه است و از ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ استحباب غسل و روزه و تصدّق در آن روز مأثور و در کتب فقهای شیعه امامیّه ـ رضوان الله علیهم ـ مسطور و در تعیین آن از علمای اهل تاریخ، خلافها مشهور است. و چون نوافل مذکوره، از اعمال موقّته است و ایقاع امثال آن بر وجه معتبر شرعی که مصون از دغدغه احتمال بدعت باشد بی‌اطمینان به خصوص وقت آن به دلیل عقلی یا نقلی میسّر نیست، پس یقین آن از مهمّات دینیه و مقاصد شرعیّه است، و اگر در اطراف خلاف مذکور تأمّلی و در تحصیل حق در این مطلب خوضی واقع شود، امید است که وسیله دریافت مقصودی و تقریب ادراک مأمولی گردد؛ و توقع از اصحاب طبایع قویمه و ارباب قرایح مستقیمه آن که اگر بر خللی یا زللی[۹۰] مطلع گردند به شرف اصلاح مشرّف سازند.

بدان که جمهور ارباب سیر و تواریخ، از خاصّه و عامه، اتّفاق کرده‌اند بر این که ولادت با سعادت آن حضرت در ماه ربیع الاوّل عام الفیل بوده که مقدّم است بر هجرت به پنجاه و سه سال. لیکن ابن جوزی و غیره از عامّه نقل کرده‌اند که در روز دوشنبه مطابق دوم یا هشتم یا دهم یا دوازدهم ماه مذکور واقع شده و علمای خاصّه ـ رضوان الله علیهم ـ بر آنند که از روز جمعه دوازدهم و هفدهم ماه مذکور بیرون نیست؛ و سوای این پنج احتمال، قولی دیگر از خاصّه و عامه به نظر نرسیده.[۹۱] پس به دلالت حجیت اجماع طایفه محقّه خصوصا در امور متعلّقه به احکام دینیّه چنان که در علم اصول مقرّر شده، سه قول اوّل که عامه به آن اختصاص دارند، از درجه اعتبار ساقط است و بطلان آنها احتیاج به بیان علی حدَه ندارد و با آن که از ضوابط حسابیّه نیز که بعضی از آن، بعد از این مذکور خواهد شد استنباط فساد آنها می‌توان نمود، پس اهتمام در این مقام، متعلّق است به تعیین یکی از دوازدهم و هفدهم که قدر مشترک آنها مجمعٌ علیه و معمولٌ به فرقه جلیله شیعه امامیه است.

و ناقل قول اول شیخ المشایخ ثقة الاسلام محمد بن یعقوب الکلینی است ـ نوّر الله مرقده ـ که در اوّل ابواب التاریخ کتاب شریف کافی تصریح به آن نموده، به این عبارت فرموده است که: ولد النبی صلّی الله علیه و آله لاثنتی عشرة لیلة مضت من شهر ربیع الاوّل فی عام الفیل یوم الجمعة مع الزوال و روی أیضا عند طلوع الفجر قبل أن یبعث بأربعین سنة.[۹۲] و ناقل قول ثانی شیخ اجلّ محمد بن محمد بن نعمان مشهور به مفید است ـ عطّر الله مضجعه ـ که در کتاب مقنعه فرموده: ولد بمکة یوم الجمعة السابع عشر من شهر ربیع الاوّل فی عالم الفیل و صدع بالرسالة فی یوم السابع و العشرین من رجب، و له یومئذ أربعون سنة.[۹۳]

و سایر علمای امامیه در تعیین مولد مذکور موافق یکی از این دو بزرگ‌اند که از اجلّ قدمای این طایفه علیّه‌اند و اکثر متأخّرین مایل ترجیح قول اخیرند.

و همانا سبب این میل آن باشد که رئیس الطایفه شیخ طوسی صاحب تهذیب شرح مقنعه در کتاب مذکور با صاحب مقنعه در این مقام اظهار مخالفتی ننموده، بلکه در مقام دیگر از این کتاب و در بعضی از سایر تصانیف خود مانند مصباح که مدارً علیه عمل اکثر متأخرین این طایفه است در نوافل و ادعیه، روایتی نیز که مشتمل است بر تفسیر یوم المولد به سابع عشر ذکر فرموده.

و در این زمان مدار عمل در حرمین شریفین ـ زادهما الله شرفا ـ که مولد منشأ[۹۴] آن حضرت است، همان بر نهج قدیم ایشان است که مطابق دوازدهم و موافق نقل کافی است، و در اکثر بلاد عجم عمل به قول اخیر که هفدهم است، شایع است. و طریقی که در استکشاف این مطلب و استنباط حق در این امر مختلفٌ فیه به خاطر این حقیر می‌رسد آن است که به استعانت بعضی از وقایع مضبوطه ازمنه ماضیه که نقل تاریخ آن، این دو بزرگ طایفه متفق باشند، یا در میان این طایفه، مشهور و مخالفی نداشته باشد، استخراج حق در ماده مختلفٌ فیها ممکن است، و از این جهت که بی‌شبهه متفقٌ علیه حجت است در مختلفٌ فیه، هرگاه به دلالت بعضی از اتفاقات، احد طرفین در خلافی، معین گردد و بیان آن دلالت به قواعد حسابیه غیر مشکوٌک فیها به تقریر واضح در سلک تحریر درآید، لامحاله حاسم شبهه خلاف و حاکم ماده نزاع خواهد بود.

و از غیر مسلک مذکور نیز بر این مطلب دلایل بسیار است. از آن جمله اتفاق اهل سیر و جمهور اهل هیئت و نجوم است که غرّه محرّم سال هجرت از طریق رؤیت هلال، روز جمعه بود، چنان که علامه [قطب الدین] شیرازی در تحفه [شاهی] ذکر کرده و در زیج جدید، تصریح به آن واقع شده. و این معنی نیز از راه حسابی که بعد از این مذکور می‌شود، بی‌شبهه مستلزم مطلوب است، چنان که بر متأمّل ظاهر می‌گردد.

و در این وقت چند دلیل از مسلک مذکور بر تعیین قول اوّل که موافق کافی است تحریر یافته به عرض ذوی الالباب می‌رساند.

دلیل اوّل

آن که اتفاق کرده‌اند صاحب کافی و مقنعه بلکه اتفاقی جمیع امّت است که وفات حضرت خاتم النبیین صلّی الله علیه و آله در روز دوشنبه بوده یا از دوازدهم ماه ربیع الاوّل چنان که در کافی مذکور است، و ابن جوزی نیز از مخالفین در کتاب تلقیح تصریح به آن نموده، بی ذکر خلافی در آن،[۹۵] و یا در دو شب از ماه صفر مانده، چنان که مصرّحٌ به مقنعه است.

و این اتفاق بی‌شبهه مستلزم اتفاق است بر این که غرّه ماه ربیع الاول سال وفات آن حضرت روز پنج شنبه باشد. و این ظاهر است و هر گاه غرّه ماه مذکور در سال مذکور روز مذکور بوده باشد، از آن لازم آید که غرّه ربیع الاول سال مولد، روز سه شنبه باشد یا دوشنبه که به دو روز یا سه روز مقدم است بر پنج شنبه، بنابر این که از ایام ما بین ماه مولد آن حضرت و ماه وفات او که عبارت شصت و سه سال، مساوی عمر آن حضرت است، چنان که در السنه مشهور ودر کتابین و سایر تواریخ مذکور است. هر گاه هفته هفته طرح شود، دو روز و یا سه روز می‌ماند.

بیانش این که سال قمری به اتفاق اهل ارصاد سیصد و پنجاه و چهار روز است و کسری، و به سبب این کسر در هر دو سال یا سه سال، سیصد و پنجاه و پنج روز می‌شود، و این سال را سال کبیسه خوانند و اهل حساب که مدار ایشان بر این است که ابتدا از محرم نموده، ماهی را تمام و ماهی را ناقص می‌گیرند، ذی الحجه را در هر دو سال یا سه سال تمام می‌گیرند تا به سبب اجتماع کبایس تفاوت فاحش به حساب ماهها راه نیابد؛ و اتفاقی اهل حساب و هیئت است که هر سی سال، به سبب اجتماع کسور معتبره محسوسه مضبوطه مشتمل می‌باشد بر یازده سال کبیسه که بنابر مشهور سال دوم و پنجم و هفتم و دهم و سیزدهم و شانزدهم و هیجدهم و بیست و یکم و بیست و چهارم و بیست وششم و بیست و نهم است و بنابر غیر مشهور اختلافی در تعیین آن هست بی‌تفاوت در عدد آن، و سبب این اختلاف آن است که بعضی از اهل حساب، هرگاه کسر به نصف رسد، تمام حساب می‌کنند، و بعضی دیگر تا تجاوز از نصف نکنند، تمام نمی‌گیرند. پس بر هر تقدیر، هر سال غیر کبیسه پنجاه هفته است و چهار روز، و سال کبیسه پنجاه هفته و پنج روز. پس در شصت و سه سال مذکور که مشتمل است بر بیست و سه یا بیست و چهار کبیسه و تتمه غیر کبیسه است از اجتماع بقایای اسبوعات سنوات مذکوره، دویست و هفتاد و پنج یا شش روز حاصل می‌شود که بعد از طرح هفت هفت از آن نیز، دو روز یا سه روز می‌ماند. و تردید مذکور در عدد کبیسه شصت و سه سال بنابر آن است که ممکن است که سال مولد مطابق سال اوّل کبیسه باشد مثلا و حینئذ در شصت سال، بیست و دو کبیسه و در سه سال آخر به اعتبار سال دوم آن کبیسه باشد که مجموع بیست و سه است، و ممکن است که سال مولد مطابق سال پنجم کبیسه باشد مثلا. پس سه سال آخر مطابق پنجم و ششم و هفتم خواهد بود که به اعتبار پنجم و هفتم مشتمل است بر دو کبیسه و بر این قیاس.

پس مجملا معلوم شد که غرّه ربیع الاوّل سال مولد به دو روز یا سه روز مقدم است بر روز پنج شنبه که غرّه ربیع الاوّل سال وفات است به اتفاق؛ پس غرّه ماه مولد سه شنبه باشد یا دوشنبه و احتمال سه شنبه ساقط است به اتفاق، چه بنابرین هیچ یک از دوازدهم و هفدهم شهر مذکور مطابق جمعه نمی‌افتد چنان که متفقً علیه آن دو بزرگ است در این دو کتاب، پس معین شد که غرّه ماه مذکور در سال مذکور دوشنبه است، البته، پس روز جمعه که به اتفاق مولد است در شهر مذکور، مطابق دوازدهم تواند بود نه هفدهم و هو المطلوب.

دلیل دیگر

آن که در هر دو کتاب از هر دو بزرگ طایفه ـ نور الله مرقدهما ـ تصریح شده که مبعث حضرت خاتم النبیین صلّی الله علیه و آله به چهل سال بعد از ولادت آن حضرت است، و موافق حدیثی که رئیس الطایفه (ره) در مصباح در تعیین روز آن روایت فرموده و معارض ندارد. و مطابق روز شنبه بوده موافق بیست و هفتم رجب، چنان که معمولٌ به علمای خاصه است. پس می‌باید که غرّه رجب سال مبعث، روز دوشنبه باشد. پس غرّه ربیع الاول آن سال که چهار ماه بر آن مقدم است، لامحاله سه شنبه است یا دوشنبه، بنابر آن که از عدد ایام آن که صد و هیجده یا صد و نوزده است، غالبا بعد از اسقاط اسبوعات یا شش روز می‌ماند یا هیچ نمی‌ماند، و اول مستلزم آن است که سه شنبه باشد، و ثانی مستلزم آن که دوشنبه باشد.

و چون این مقرر شد می‌گوییم که از غّره ربیع الاوّل سال مبعث تا غرّه ربیع الاوّل سال مولد که چهل سال تمام است، بنابر ضابطه‌ای که سابقا در عدد ایّام سال و کبایس تصویر شد بعد از اسقاط اسبوعات از ایّام آن چیزی نمی‌ماند، زیرا چهل سال مشتمل است بر پانزده کبیسه و بیست و پنج غیر کبیسه. و سابقاً معلوم شد که از هر سال کبیسه، پنج روز بعد از اسقاط اسبوعات باقی می‌ماند، و از هر سال غیر کبیسه چهار روز، پس مجموع بقایای اسبوعات جمیع چهل سال مذکور، صد و هفتاد و پنج روز باشد که بیست و پنج هفته است بی‌زیاده و کم. پس لازم آید که غرّه ماه مولد نیز مطابق روز دوشنبه یا سه شنبه باشد و احتمال سه شنبه چنان که سابقا بیان شد به اتفاق ساقط است. پس دوشنبه معین است و مستلزم آن که روز جمعه مطابق دوازدهم باشد نه هفدهم، و هو المطلوب.

و پوشیده نماند که در عدد ایّام چهار ماه مذکور، بنابر آن که مقرّر است که چهار ماه متوالی تمام و سه ماه متوالی ناقص امکان دارد سوای دو احتمال غالب که مذکور شد، دو احتمال نادر نیز هست:

اوّل آن که هر چهار ماه تمام باشد و عدد ایّام آن صد و بیست شود. پس بنابر این احتمال یکشنبه نیز در غرّه ربیع الاوّل مذکور می‌رود، و وجه ابطالش آن که به دستور احتمال سه شنبه به اعتبار این که مستلزم خلاف اتفاق است ساقط است.

دوم آن که سه ماه از آن ناقص باشد و عدد ایّام آن صد و هفده شود. پس بنابر این، احتمال چهارشنبه نیز اضافه احتمالات ثلاثه می شود؛ و چون ظاهر است که این احتمال مستلزم خلاف اتفاق مذکور است، در ابطال آن می‌گوییم که بر فرضی که سه ماه از چهار ماه مذکور، خواه متوالی و خواه غیر متوالی ناقص باشد، لامحاله، جبر این نقصان در هشت ماه تتمه این سال به عمل خواهد آمد تا لازم نیاید که عدد ایّام مجموع سال کمتر از سیصد و پنجاه و چهار باشد. پس عدد ایام هشت ماه مذکور اقلا دویست و سی هفت و بر تقدیر آن که سال کبیسه باشد، دویست و سی و هشت خواهد بود.

پس بنابرین، چون غرّه رجب سال مبعث آن حضرت دوشنبه بوده، غرّه ربیع الاوّل سال دوم از مبعث، یکشنبه یا دوشنبه باشد. و از این لازم آید که غرّه ربیع الاوّل سال وفات آن حضرت که بیست و دو سال بعد از آن است، و بعد از اسقاط اسبوعات از آن پنج روز می‌ماند، جمعه یا شنبه باشد و حال آن که سابقاً بیان شد که پنج شنبه بوده اتفاق [اً]، پس احتمال مذکور به اعتبار استلزام این خلاف اتفاق، ساقط است.

و نظیر این تقریر در ابطال احتمال اوّل نیز جاری است. پس هر یک از این دو احتمال با وجود ندرت، مستلزم خلاف اتفاق نیز هست. پس باطل است و هو المطلوب.

دلیل دیگر

آن که این دو بزرگ این طایفه جلیله ـ نوّرالله مرقدهما ـ متّفق‌اند بر این که وفات حضرت امام حسن عسکری و انتقال امر به حضرت قایم آل محمد ـ علیهم السلام ـ در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال دویست و شصتم هجری است. و شیخ مفید (ره) اگرچه در مقنعه از تعیین روز هفته ساکت است و به ذکر هشتم ماه مذکور از سال مذکور اکتفا کرده، اما در ارشاد تصریح فرموده که هشتم ماه مذکور مطابق روز جمعه بوده. پس جمعه بودن هشتم ماه مذکور اتفاقی است، و مستلزم آن است که غرّه آن ماه نیز بالضرورة جمعه باشد.

و چون این مقرر شد، گوییم که از غرّه ماه مذکور تا غره ماه مولد حضرت خاتم النبیین ـ صلّی الله علیه و آله ـ سیصد و دوازده سال تمام است که پنجاه و سه سال آن قبل از هجرت، و دویست و پنجاه و نه سال دیگر بعد از هجرت است، و از طریقه حسابی که سابقاً مبیّن شد، معلوم است که از ایّام سیصد سال قمری، بعد از طرح هفت هفت، یک روز می‌ماند و از دوازده سال تتمّه، بنابر آن که در بادی النظر احتمال اشتمال بر چهار کبیسه یا پنج کبیسه دارد، سه روز یا چهار روز. پس مجموع آنچه از ایّام سیصد و دوازده سال مذکور بعد از اسقاط اسبوعات می‌ماند، مردّد است میان چهار روز و پنج روز، پس می‌باید که غرّه ربیع الاوّل سال مولد آن حضرت، مقدّم باشد بر غرّه ربیع الاول سال وفات آن حضرت به چهار روز یا پنج روز. و چون این مطابق جمعه بوده اتفاقاً، می‌باید که آن مطابق دوشنبه یا یکشنبه باشد، و احتمال یکشنبه که هر آینه از ارتکاب تجویز اشتمال دوازده سال مذکور بر پنج کبیسه لازم آمده بود، ساقط است به اتفاق، زیرا که بنا بر آن روز جمعه که در مولد مذکور اتفاقی است، مطابق هیچ یک از دوازدهم و هفدهم نمی‌افتد، پس دوشنبه معین است، و مستلزم آن که جمعه مولد، دوازدهم باشد نه هفدهم و هو المطلوب.

و مخفی نماند که روایتی که قبل از این مذکور شد که رئیس الطایفه ـ رحمه الله ـ در تهذیب و مصباح بر طبق هفدهم ذکر فرموده، بر تقدیر صحّت سند آن، چون مضمون ظاهر آن مخالف جمیع ضوابط متفقً علیها است که در دلایل مذکور شد، و نیز مقتضای حدیثی که در دلیل ثانی در تعیین روز مبعث از مصباح منقول شد، معارض آن است، چنان که مبین شد، چاره‌ای در تصحیح آن سوای تأویل نیست. پس تواند بود که بعضی از سلسله روات آن حسب الاعتقاد خود به نقل بالمعنی اکتفا کرده باشد یا به عنوان ضم تفسیر مبهم، چیزی از کلام خود با کلام امام ـ علیه السلام ـ ممزوج کرده باشد. پس تعیین روز مولد در آن، از کلام او باشد بر طبق اعتقاد او نه کلام امام ـ علیه السلام.

و بر متتبّع احادیث ظاهر است که امثال این تصرّفات از روات بسیار است. پس به محض رعایت حفظ ظاهر آن، اغماض از ضوابط حسابیه غیر مشکوکٌ فیها نمودن و جمیع تواریخ مذکوره متفقٌ علیها را غلط انگاشتن، و نقل ثقة‌الاسلام کلینی را در کتاب کافی با آن همه مبالغه او در خطبه آن، به صحّت جمیع آنچه[۹۶] در آن مذکور است، از این جهت که در این ماده، قول بعضی از عامه با آن موافقت دارد انکار کردن، یا حمل بر تقیّه نمودن، چنان که [از] کلام بعضی از متأخرین مترائی می‌گردد، ظاهر الفساد است. خصوصاً احتمال تقیّه که در اصل احادیث مرویه از معصومین، چه جاری می‌تواند شد، بنابر مقتضای مصلحت بعضی اوقات ایشان، نه در کلام مصنّف مثل کتاب کافی که اصل تصنیف آن معلوم است که مخالف مقتضای تقیّه است و اکثر آن صریح است در … مخالفین و مشایخ ایشان، پس از ذکر آنها در این تصنیف پروای نکردن و در خصوص تعیین وقت مولد آن حضرت از روی تقیّه موافقت ایشان نمودن، مخالف ضروریّات عقلیّه است.

اگر گویند که از جمله تواریخ متفقٌ علیها، این دو بزرگ در کافی و مقنعه، تاریخ شهادت حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ است که در هر دو کتاب مضبوط است که آن قضیه در روز دوشنبه دهم محرّم سال شصت و یکم هجری واقع شده، و مع هذا با هیچ یک از تواریخ سابقه و لاحقه بر آن که مذکور شد موافق نیست، بیانش این که دوشنبه بودن دهم محرم مذکور، مستلزم این است که غرّه ربیع الاوّل آن سال از دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه خارج نباشد، و حال آن که دوشنبه بودن غرّه ماه ربیع الاوّل در سال مولد چنان که سابقاً تحقیق شد، مقتضی آن است که بنابر ضوابط مذکوره حسابیه، چون از سال مولد تا این قضیه، صد و سیزده سال است و بعد از اسقاط اسبوعات از آن، اقلا سه روز می‌ماند، غرّه ربیع الاوّل سال شهادت، سه روز بعد از دوشنبه باشد، و ایضاً از جمعه بودن غرّه ربیع الاوّل سال وفات حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ چون ما بین قضیتین صد و نود و نه سال است، و موافق ضابطه مذکوره، بعد از اسقاط اسبوعات از آن یک روز می‌ماند، لازم آید که غره ماه مذکور در سال شهادت، یک روز قبل از جمعه باشد. پس هر دو صورت مقتضی آن است که غرّه ربیع الاوّل سال شهادت پنج شنبه باشد. پس اقلاً یک روز تفاوت می‌کند. پس سبب این تفاوت چه تواند بود؟

جواب گوییم که، وقوع قضیه مذکوره در دوشنبه، متفقٌ علیه این دو بزرگ نیست مطلقا، زیرا که شیخ مفید ـ رحمه الله ـ‌ اگرچه در مقنعه دوشنبه ذکر کرده،[۹۷] اما بعد از آن فرموده که: و قیل یوم الجمعة و قیل یوم السبت.[۹۸] و در ارشاد تصریح کرده که یوم السبت بوده است،[۹۹] و لیکن چون قول او در مقنعه موافق کافی است و اصحّ اقوال می‌نماید و تجویز وقوع آن در یوم السبت یا یوم الجمعه چنان که کثیری از اهل تواریخ عامه بر آن رفته‌اند که بسیار ظاهر الفساد است، و به جهت آن که تفاوت فاحش است، قابل توجیه نیست، چنان که بر متأمّل ظاهر می‌شود.

ممکن است که در توجیه تفاوت یک روز مذکور متمسّک شویم به جواز ترتب آن بر اهمال بعضی از کسوره در حساب کبایس به اعتبارات مختلفه که از آن جمله یکی از تعذّر تحقیق و مقادیر است[۱۰۰] کما هو حقّه به آلات رصدیه بی‌شائبه تخمین فی الجمله چنان که بر اهل خبرت معلوم است، و دیگری احتمال تفاوت اوساط شمس و قمر است در قلّت و کثرت به اعتبار تفاوت مواقع اوج و حضیض آن یا به اعتبار دیگر از امور خفیه غیر محسوسه، مانند اقبال و ادبار که بعضی از قدما به آن قایل شده‌اند؛ و ضبط این قسم امور به عنوان تحقیق به آلات رصدیه خصوصاً در ازمنه قلیله از مقدور بشر خارج است، و لهذا اختلافات بسیار در امثال این مقامات در میان اهل ارصاد واقع است.

پس دور نباشد که در عرص مدّت سیصد سال و کسری، به اسباب مذکوره این قسم تفاوتی که از غایت قلت، منافی ضوابط مذکوره نیست عارض شود[۱۰۱] بلکه عدم عروض تفاوت اصلا در ازمنه متطاوله در امثال این امور، از محالات عادیه است. و العلم عند الله و اهله. و السلام علی من التبع الهدی.

تم تحریره فی عشرین شهر جمیدی الاولی سنه ۱۰۹۲.

تمّ بحمد الله و حسن توفیقه و صلی الله علی محمد و آله.


[۱]. این اثر، به عنوان یک اثر رسمی از یک عالم بزرگ شیعه، باید کهن‏ترین کتاب در این زمینه باشد. از قضا نسخه‏ای از آن که در سال ۳۹۱ ق، کتابت شده دو سال بعد از تألیف و ۲۲ سال پیش از درگذشت شیخ مفید موجود و به صورت عکسی (به کوشش سیّد محمّد حسینی جلالی) چاپ شده است.

[۲]. شماری از این رسائل را مرحوم آیة الله‏ مرعشی نجفی، تحت عنوان مجموعه نفیسه قم: بصیرتی، ۱۳۹۶ ق چاپ کرد که عبارت است از: تاریخ الأئمّة (ابوالثلج بغدادی)، مسار الشیعة (شیخ مفید)، تاج الموالید (طبرسی)، ألقاب الرسول وعترته (از بعضی از قدماء)، توضیح المقاصد از شیخ بهایی (بعدها درباره این آثار، مطالب بیشتری منتشر و برخی هم به صورت انتقادی چاپ شدند).

[۳]. این اثر، به چندین نفر، از جمله: نصر بن علی جهضمی، امام رضا علیه السلام، احمد بن محمّد فاریابی، ابن ابی الثلج بغدادی و ابن خشاب، منسوب شده است و آقای جلالی در مقدّمه، از این انتساب‏ها سخن گفته، و اصل آن را از جهضمی همراه افزوده‏هایی از دیگران می‏داند.

[۴]. البته در این فهرست ـ که شامل ۹۳ عنوان کتاب است ـ، آثار جدید نیز در کنار آثار کهن آمده است، گرچه حق آن بود که آثار کهن ـ که بر اساس همان رویه قدیمی و با هدف تبیین تاریخ تولّد و وفات و برخی از جزئیات دیگر از جمله یاد از اولاد امامان علیهم السلام بود ـ، مستقل فهرست می‏شدند.

[۵]. کتاب‏خانه ابن طاووس، ص۱۰۳.

[۶]. نمونه آن الفضل المنیف فی المولد الشریف، از صلاح الدین صفدی است که نسخه‏ای از آن در اختیار میرزا حسین نوری بوده و در میزان السماء در تعیین ولادت خاتم انبیا چاپ شده در: میراث حدیث شیعه، دفتر ششم، ص۳۸۷ ـ ۴۴۳ از آن نقل کرده است.

[۷]. آثار الباقیة به کوشش: پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰ ش ص۴۲۳ ـ ۴۲۴.

[۸]. کشف الغمّة، ج۱، ص۱۴.

[۹]. آثار الباقیة، ص۴۲۳.

[۱۰]. همان، ص۴۲۴.

[۱۱]. وقایع السنین والأعوام، ص۵۶۲ سید عبدالحسین خاتون آبادی، تهران: اسلامیه، ۱۳۵۲ ش.

[۱۲] لسان الخواص، نسخه خطی شماره ۳۷۳۳ برگ ۲۱۴

[۱۳]. الروضة‌ البهیه، ۳/۳۱۳

[۱۴]. نسخه ای از آن به شماره  ۲/۷۴۹۸ در کتابخانه مرعشی موجود است. دوستم آقای فاضلی این رساله را در مقدمه ای که برای حاشیه قاضی بر صحیفه سجادیه نوشته (و زیر چاپ است) تصحیح کرده است. از ایشان به خاطر لطفی که به بنده کرده و متن آن را در اختیار قرار دادند سپاسگزارم.

[۱۵] لسان الخواص، نسخه خطی شمارة‌۳۷۳۳ مجلس، برگ ۲۱۴ – ۲۱۵

[۱۶]. ذریعه: ۲۳/۲۷۶

[۱۷]. ذریعه: ۲۳/۲۷۶

[۱۸]. ذریعه: ۱۸/۳۰۴

[۱۹]. ذریعه: ۲/۲۳۸

[۲۰]. میزان السماء، ص۴۲۷ ـ ۴۲۸.

[۲۱]. همان، ص۴۳۱ ـ ۴۳۲.

[۲۲]. همان، ص۴۳۶.

[۲۳]. الکافی، ج۱، ص۴۴۰.

[۲۴] . امتاع الاسماع ج ۱، ص ۶.

[۲۵] . البدایة و النهایه ج ۲، ص ۲۶۱.

[۲۶]. إقبال الأعمال، ص۶۰۱.

[۲۷]. السیرة النبویّة، ج۱، ص۱۵۸.

[۲۸]. اثبات الوصیة، ص۱۱۴ قم: انصاریان، ۱۴۱۷ ق.

[۲۹]. زیج مفرد تهران: میراث مکتوب، ۱۳۸۶ ش، ص۶۳.

[۳۰]. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۴۸.

[۳۱]. کتاب المبعث والمغازی به کوشش: رسول جعفریان، قم، ۱۳۷۵ ش، ص۳۶ (به نقل از: کمال الدین، ص۹۶؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۷۳).

[۳۲]. کمال الدین، ص۱۹۶.

[۳۳]. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۵۰.

[۳۴]. الإقبال، ص۵۹۹.

[۳۵]. همان جا.

[۳۶]. تواریخ النبی والآل، ص۲۰.

[۳۷]. مقایسه کنید با: تاریخ اهل البیت ص۸۳.

[۳۸]. مسار الشیعة، ص۵۱.

[۳۹]. الإقبال، ص۶۰۳.

[۴۰]. مستدرک الوسائل، ج۷، ص۵۲۱.

[۴۱]. مصباح المتهجّد، ص۷۹۱.

[۴۲] التهذیب: ج ۶، ص ۲؛ النهایه: ص ۱۶۹، مبسوط:  ج۱، ص ۲۸۲

[۴۳]. ذخیرة الأخرة به کوشش: رسول جعفریان، قم: انصاریان، ۱۳۷۵ ش، ص۱۰۶.

[۴۴]. نزهة الزاهد (به کوشش: رسول جعفریان، تهران: میراث مکتوب، ۱۳۷۶ ش)، ص۳۵۳.

[۴۵]. ر.ک: بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۸۷.

[۴۶]. ر.ک: اعلام الوری، ج۱،ص ۴۲. نظریه دوم یا دهم، روایاتی است که در طبقات ابن سعد ج۱، ص۱۰۰ ـ ۱۰۱ آمده است.

[۴۷]. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۴۸.

[۴۸]. میزان السماء، ص۴۲۷.

[۴۹]. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۵۰.

[۵۰]. همان جا.

[۵۱]. قصص الأنبیاء، ص۳۱۶.

[۵۲]. الإقبال، ص۶۰۳.

[۵۳]. العدد القویّة، ص۱۱۰ ـ ۱۱۱.

[۵۴]. الأوائل، ص۳۵.

[۵۵]. میزان السماء، ص۴۳۷.

[۵۶]. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۳۰۵.

[۵۷]. مصباح المتهجّد، ص۷۹۱.

[۵۸]. جامع الأخبار، ص۸۲.

[۵۹]. فهرس الوسائل، ج۷، ص۲۱.

[۶۰]. مستدرک الوسائل، ج۷، ص۵۲۱.

[۶۱]. تواریخ النبی والآل، ص۲۰.

[۶۲]. همان، ص۱۹.

[۶۳]. الإقبال، ص۶۰۱.

[۶۴]. طبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.

[۶۵]. الأزمنة والأمکنة، ص۴۶۵.

[۶۶]. تاریخ دمشق، ص۷۶.

[۶۷]. المحبر، ص۹.

[۶۸]. مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۴.

[۶۹]. تاریخ سنی ملوک الأرض بیروت: دار مکتبة الحیاة، ص۱۱۷.

[۷۰]. ر.ک: تاریخ طبری، ج۲، ص۱۵۶.

[۷۱]. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵.

[۷۲]. امتاع الاسماع، ج۱، ص۶.

[۷۳]. البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۶۰.

[۷۴]. همان جا.

[۷۵]. البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۶۱.

[۷۶]. آثار الباقیة، ص۴۲۳ ـ ۴۲۴.

[۷۷]. ر.ک: بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۴۹.

[۷۸]. وسائل، ج۱۱، ص۳۵۲.

[۷۹]. مستطرفات، ص۶۴۷.

[۸۰] تاریخ الخمیس: ۱/۱۸۵؛ السیرة‌ الحلبیة: ۱/۸۵

[۸۱]. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۵۲.

[۸۲]. به نقل از الإقبال، ص۶۲۳.

[۸۳]. ر.ک: تواریخ النبی والآل، ص۲۰. این برداشت، براساس روایتی از امام باقر علیه السلام است که نهایت دوره حمل، نه ماه است، نه بیشتر الکافی، ج۵، ص۵۲، ح ۳.

[۸۴]. البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۶۱.

[۸۵]. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۶۰.

[۸۶]. همان، ص۲۴۹.

[۸۷]. میزان السماء، ص۴۲۶.

[۸۸] تاریخ خلیفه بن خیاط، ص ۵۳

[۸۹] بنگرید به نسخه خطی شماره ۳۷۳۳ مجلس شورای اسلامی از لسان الخواص، برگهای ۲۱۵ – ۲۱۷

[۹۰] . در اصل: ظللی.

[۹۱] طبعا به نظر ایشان نرسیده است و الا همان طور که در مقاله گذشت، قول دیگری هم  که دهم یا دوازدهم رمضان است، وجود دارد.

[۹۲] الکافی: ۱/۴۴۰

[۹۳] المقنعه: ۴۵۶

[۹۴] کذا.

[۹۵] در تلقیح فهوم اهل الاثر فی عیون التاریخ و الاثر، (چاپ قاهره)، ص ۸۲ آمده است: و مات فی یوم الاثنین غرة ربیع الاول حین اشتد الضحی، و قیل للیلتین خلتا منه، و قتل لاثنتی عشرة خلت منه، و هو اصح.

[۹۶] در اصل: آن که.

[۹۷] المقنعه: ۴۶۷

[۹۸] این عبارت شیخ طوسی در تهذیب:‌ ۶/۴۱ است.

[۹۹] الارشاد: ۲/۹۵

[۱۰۰] کذا. شاید: یکی تعذر تحقیق در مقادیر است.

[۱۰۱] در حاشیه نوشته شده است: از ضوابط اهل حساب مفهوم می شود که غره محرم الحرام سال شهادت به حسب رؤیت دوشنبه باشد و عاشر روز چهارشنبه. و العلم عند الله. (منه).

* منتشر شده در وب‌سایت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران . ۷ آبان ۱۳۹۹

دکمه بازگشت به بالا