سهند ایرانمهر، حسین دهباشی و وزیر بهداشت و معاونش

سهند ایرانمهر، حسین دهباشی و وزیر بهداشت و معاونش

حافظ گفت که حسین دهباشی چندین سال است که در خدمت میخانه است. وی که نویسنده است ، مطالعات تاریخی گسترده ای دارد و بار دیگر با مردم وادی دیدار می کند.
سهند ایرانمهر دو یا سه کلمه با حسین دهباشی صحبت کرد و در چند جمله کار آنها منجر به فحش و لعن شد که به سابقه پدر (شغل) و پدر (پدر) و پسر او اشاره داشت. و … آنها طوری به یکدیگر خدمت کردند که گویی دو دشمن قدیمی با هم پریده اند. چه داستان تلخی!

آنها هر دو “نویسنده” و “نویسنده” بودند (و به طور تصادفی هر دو “افراد قدرتمند” نیستند) ، اما در میان “مکالمه” ساده کار آنها به چنین جدال خشونت آمیز توییتر / تلگرام تبدیل شد. و آنها چنان در هم آمیخته بودند که بیرون از قلب انسان فقط غم و اندوه نشسته بود.

دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد ، “قادر به گفتن نیست ، از امیرکبیر تا شیخ شجاع شوجی” و خلاصه ای از این مقاله “یکی از م componentsلفه های اصلی بلوغ فکری و معنوی ، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی” است. توانایی صحبت کردن “” “است. وی پس از بررسی “مشکل” موجود در میان ایرانیان ، توضیح می دهد:

– امیر کبیر و ناصرالدین شاه قادر به گفتگو با یکدیگر نبودند (آرزو می کردند).
“محمد علی شاه و مشروطه خواهان نمی توانستند با یکدیگر صحبت کنند ، و این سلسله خزرها را شکست داد.
– رضاخان (علی رغم خدمت به کشور) گفتگو را نمی فهمید و زبان او زبان اسلحه بود.
رنانی می گوید: “شاید اگر رضاشاه و مدرس ، به عنوان رهبر اقلیت پارلمان ، می توانستند منطقی صحبت و صحبت كنند ، ایران راه دیگری را انتخاب می كرد.”
رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه ، مصدق و متحدان آنها می توانستند با یکدیگر گفتگوی عمیق ، جدی ، صادقانه و منصفانه داشته باشند ، راهی برای درک می یافتند.
وی سپس به داستان بازرگان و برکناری بنی صدر اشاره می کند.
– رنانی در این بحث حتی به ماجرای برکناری آیت الله منتظری اشاره می کند و به تاریخ درگیری 1988 بازمی گردد.
– این بحث در سلسله مکالمه هایی که دکتر رنانی طی این سال ها مطرح کرده ، دیده می شود / شنیده می شود ، اما شاید کمتر از مکالمات دیگرش جدی تر باشد.
با این اوصاف ، بیایید برگردیم و دو واقعه اخیر را که مطابق با بحث دکتر رنانی است ، بررسی کنیم و در انبوه اخبار روز گم شویم:

نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی رد شوید و به مورد بعدی بروید ؛ مصاحبه معاون وزیر بهداشت با دوست / رئیس سابق. دو پزشکی که اتفاقاً در هر دو سال تجربه خاص و فعالیت علمی عالی دارند. این دو یک چیز مشترک دارند: در بحران تاج ، هر دو مسئول سلامت / مدیریت بهداشت کشور هستند. سلامت انسان به رابطه این دو بزرگوار بستگی دارد.
این دو پزشک ارشد آنقدر نادرست “گفتگو با یکدیگر” هستند که “در رسانه ها” و “در مقابل مردم” با یکدیگر صحبت می کنند. حرفی نیست! صورتهای یکدیگر را خراشیده می کنند.

از رنجی که می کشیم
وقتی من در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم ، انگیزه اصلی برای ماندن در مدرسه ابتدایی این بود که بفهمم ژاپن چقدر رویایی است (ما می خواستیم آن را اسلامی کنیم) ، آنچه در مدارس آن اتفاق می افتد و نتیجه صنعت ، تویوتا چیست. و هوندا؟

فکر کردم شاید “بچه ژاپنی” با کودک ایرانی تفاوت زیادی داشته باشد. با کمال تعجب ، چند ماه بعد ، فهمیدم که در سالهای اول کودکی ، تفاوت زیادی بین رفتار کودکان ژاپنی و ایرانی وجود ندارد. در هر کلاس چندین کودک شیطان و بازیگوش حضور داشتند. برخی از کودکان نیز منزوی و ساکت بودند. نظم و انضباط در مدارس ژاپن بسیار عالی است ، اما مدارس استاندارد بسیاری در ایران وجود دارد. چه مشکلی وجود دارد که در پایان سفر ، ما در پایان با دو پزشک ارشد با یکدیگر صحبت می کنیم و دو روشنفکر اینگونه صحبت می کنند؟

تویوتا

از زمان مشروطه تا امروز ، ما ایرانی ها سعی در اصلاح ساختارهای دولت داریم (که البته یک امر مثبت است) ، اما هر ساختار دولتی که به وجود بیاید تا زمانی که سطح گفتگو بین ما وجود داشته باشد ، نمکی و ملک زاده ، دهباشی و ایرانمهر است … “شرکت” از ما بیرون نخواهد آمد. نام هایی مانند تویوتا ، فیس بوک ، اپل ، سونی و غیره. اسامی که آنها “شرکتها” و شرکتها می نامند ، به معنی بیشتر “افرادی” است که می توانند درآمد کسب کنند و سالها با هم کار کنند و اختلافات خود را حل کنند. گفتگو.

جاج
آنچه می خواستیم
زمین
بیایید مهد مهربانی باشیم
ما نمی توانستیم یکدیگر را راضی کنیم! (برتولت برشت)

دکمه بازگشت به بالا