خبرهای کلی

نابغه‌ای با عادت‌های عجیب – رویداد برتر

از آنجا که نظریه های علمی اینشتین بحث برانگیز شده است ، تحلیل شخصیت او خالی از نکات جدید و عجیب نیست. تجزیه و تحلیل شخصیت این محقق نشان می دهد که موضوع پیچیده تر از این مشاغل است.

به گزارش رویداد برتر ، این روزنامه همشهری وی نوشت: “آلبرت انیشتین ، نبوغی که بعد از این همه سال هنوز هم نماد علم مدرن شناخته می شود ، عادات رفتاری و اخلاقی عجیبی داشت که باعث شد روانشناسان تیپ شخصیتی او را با پرسش های جدید تجزیه و تحلیل کنند ؛ برای نوابغ ، یا آیا این عادت ها یک فرد عادی را به انیشتین می کشاند؟ تجزیه و تحلیل شخصیت این دانشمند نشان می دهد که موضوع پیچیده تر از این مشاغل است. به محض اینکه نظریه های علمی اینشتین متناقض شد ، تجزیه و تحلیل شخصیت خالی از نکات جدید و عجیب نیست.

برای صلح تلاش کنید

اگرچه اینشتین به عنوان یک فیزیکدان بزرگ شناخته می شود ، اما نظرات سیاسی وی کمتر از دستاوردهای علمی وی مورد توجه قرار نگرفت. این روندهای سیاسی ، مانند دستاوردهای علمی آنها ، پیچیده تر از تصور بسیاری است. نبوغ ما یک صلح طلب مادام العمر بود و فقط یک بار برای جنگ عمل کرد. در سال 1939 ، لئو زیلارد فیزیکدان مجارستانی نامه ای به روزولت خطاب کرد ، در آن نامه توجه بیشتری به واکنش های زنجیره ای و انرژی هسته ای داشت. زیلارد دانشمندی ناشناس بود ، اما وقتی انیشتین نامه را امضا کرد ، این س questionال جهت دیگری گرفت. این بعداً منجر به پروژه منهتن شد ، اگرچه اینشتین در این پروژه دخیل نبود و این نامه را اشتباهی در زندگی خود خواند. وی با فروش نسخ خطی از تحقیقات خود و کمک به گروه های صلح طلب و ضد جنگ سعی در جبران این اشتباه داشت.

پیاده روی درخشان

در زندگی روزمره ، عادات اینشتین موفقیت او را شکل داد. به عنوان مثال ، پیاده روی روزانه برای او ضروری بود. وقتی او در دانشگاه پرینستون کار می کرد ، هر روز رفت و برگشت می کرد. مثل داروین که روزانه 45 دقیقه پیاده روی می کند. او این کار را فقط برای تناسب اندام نکرد. شواهد زیادی وجود دارد که پیاده روی باعث افزایش حافظه ، خلاقیت و توانایی حل مسئله می شود. راه رفتن ذهن را از تمرکز روی قرار دادن یک پا در مقابل پای دیگر و پایین نیاوردن منحرف می کند. این عملکرد پیچیده به سادگی “کاهش فعالیت در قسمت های خاصی از مغز” است.

من علاقه ای به گفتگو ندارم

جالب است بدانید که نابغه معروف فقط از 3 سالگی شروع به صحبت کرد و سپس تا هفت سالگی کمتر صحبت می کرد. این ، با توجه به اینکه فکر او حل معضلات جسمی ، ذوق موسیقی ، و بی توجهی به برخی از دروس مدرسه و همچنین علاقه به چیزها بود ، برخی فکر می کردند از سندرم آسپرگر رنج می برد. دانشمندان بزرگ دیگری مانند ایزاک نیوتن و ماری کوری ممکن است این مشکل را داشته باشند. هنوز مشخص نیست که آیا مغز این افراد سریعتر از برخی استعدادها و کندتر از دیگران فعال می شود. شواهد نشان می دهد که این نابغه در تمام زندگی خود یک متفکر بصری بوده و وقت کمتری را برای صحبت تلف می کرده است.

ایمان به سوسیالیسم

پدر اینشتین در سال 1902 درگذشت و آلبرت از خانواده مراقبت کرد. در این دوره او به دلیل بیکاری مجبور شد با مشکلات زیادی روبرو شود. وی حتی با مدرک فیزیک نیز نتوانست در آکادمی شغلی پیدا کند و تلاش های اولیه وی برای گرفتن دکترا با شکست روبرو شد. شاید یک دکترا به او در یافتن شغل مناسب کمک کرده باشد ، اما در سال 1903 آلبرت کارمند دفتر مالکیت معنوی در برن ، آلمان شد. علاوه بر این ، خانواده وی بدهی قابل توجهی به عمویش داشتند. مشکلات مالی که بیشتر آنها ناشی از ورشکستگی تجارت خانوادگی آنها بود ، سرانجام آلبرت را بر آن داشت تا اندیشه های سوسیالیسم را بر سرمایه داری ترجیح دهد. وی در سالهای آخر زندگی خود یک دولت واحد را برای کل جهان متصور بود.

نوع شخصیت مهندسین

تعداد افراد با تیپ شخصیتی انیشتین بسیار کم است ، حدود 3٪ از افراد دارای تیپ شخصیتی به نام نوع مهندسی INTP هستند. این افراد به طور کلی تحلیل گران خوبی هستند و تعصبی نسبت به نظریه ها ندارند. بنابراین ، آنها اغلب مایلند نظریه های جدیدی را که از نظر آنها منطقی به نظر می رسند بپذیرند و حتی خودشان چنین نظریه هایی را ایجاد می کنند. اکثر افراد این تیپ با تفکر لیبرال هستند ، به آزادی برای همه اعتقاد دارند و در زندگی دیگران دخالت نمی کنند. آنها علاقه چندانی به کارهای مدیریتی و فعالیتهای روزمره ندارند و تمایل دارند در محیطی کار کنند که آزادی عمل آنها را تضمین کرده و خلاقیت آنها را به چالش بکشد. آنها معمولاً به دانش و منطقه خود افتخار می کنند و خوشحال می شوند که در مورد ایدئولوژی خود صحبت کنند.

نوابغ هم اشتباه می کنند

در سال 1905 ، انیشتین چهار مقاله منتشر کرد که پایه های فیزیک را متزلزل کرد. این دیدگاه انسان در مورد فضا ، زمان ، ماده و انرژی را دگرگون کرد و بنیان فیزیک مدرن را بنا نهاد. به موازات آن ، دکترای خود را دریافت کرد و به عنوان ممتحن در اداره ثبت اختراعات سوئیس کار کرد. بعداً او در بسیاری از آکادمی ها به تدریس آموخته شد ، اما همه او را رد کردند زیرا در بخشی از زندگی نامه خود ساده لوحانه از توصیه هاینریش وبر استفاده کرد ، که بسیاری از کلاسها را خراب کرد. همین مثال نشان می دهد که هوش بالا با خرد برابر نیست و افراد باهوش اشتباه می کنند. با این حال ، این رد به او فرصت بیشتری داد تا چهار مقاله را جمع آوری و در یک مقاله منتشر کند ، که در نهایت منجر به دریافت جایزه نوبل شد.

پیام تمام شد

دکمه بازگشت به بالا