از سی متری جی تا نواختن بهترین قطعه در اتریش!
مهرداد در محله متفاوت بود ، آنجا خانه ها از خرقه به شنل بود و در هر کوچه 30 تا 40 کودک وجود داشت ، در واقع پای چپ فوتبال ایران متفاوت بود. بچه ها در شهر بودند و بسیار لجباز بودند! این مجتبی محرمی بود که از پایین خیابان به تیم ملی راه یافت و در بین بهترین ها قرار گرفت. داستان مهرداد نیز به همین منوال است. حکایتی آشنا که خلاصه ای از رویاهای بسیاری از کودکان این شهر بود.
پسری با موهای فرفری شانزده فوت با خیابان امیری فاصله دارد. بین ما و مهرداد اینا دونده بزرگ فرودگاه بود. برای ما رضا رضا شاهرودی ، فرزند محل ما ، به کتمان نرفت که کسی بیاید و جای ما را در مالدینی بگیرد. صادقانه بگویم ، به همین دلیل از آن متنفر شدم.
رضا در زمین “خدانگ” تمرین کرد و مهردادیان پای “خوشحال” را از وسط کشید تا کری بخواند. روزی که رضا در خدانگ تمرین کرد ، کسی جایی برای حرکت نداشت. میدانی که کوچکتر از یک زمین فوتسال بود و وقتی رضا آمد و کیسه ورزشی شمع و هفت رنگ آن را انداخت ، همه فقط گوشه زمین به آن نگاه می کردند. خیلی زود مشخص شد که مهرداد نیز زمین خوب را خراب کرده است. در آنجا نیز وقتی ورزش می کند وارونه به نظر می رسد.
در آن زمان ، محله های اطراف بازی های کپی بازی می کردند ، اما هرگز اینگونه نبود که فرزندان شاهرودی و فرزندان امامزاده حسن (ع) با تیم مهرداد میناوند که کودک 30 پا بودند ، بازی کنند. . کم کم سرزمین های کوچک محلی غوغا کردند و بعد از ظهر جمعه دیگر هیجانی وجود نداشت. رضا نیز دست خانواده اش را گرفت و محل را ترک کرد. مهرداد اینا هم همینطور.
او می گذشت و می گذشت تا اینکه خبر رسید میناوند در پرسپولیس جای شاهرودی را گرفته است. او آن روز در منطقه غمگین بود. چرا باید جای شاهرودی را بگیرد ، اما مخرج مشترک این دو پیوند ایجاد کرد؛ آن تخت جمشید است. این باعث بیزاری سرپل ساوه و دیگر فرزندان امامزاده از مهرداد به جای رضا نبود. فرزندان 16 قد قد امیری نیز با این ماجرا کنار آمدند و از کل ماجرا خبری نبود ، اما برای ما رضا چیز دیگری بود.
با این وجود مهرداد نیز نوعی کودک محلی بود ، حتی اگر کودک محلی به حساب نیامده باشد ، آنها بچه های قسمت جنوبی شهر بودند و این مانند من افتخار است. اینو درک کن.
روز به روز که می درخشید ، ما هم داشتیم کیف می کردیم. یک بار دیگر ، وقتی اتفاقاً رضا شاهرودی را دیدیم و در مورد میناوند س askedال کردیم ، او برگشت و گفت: “او دوست ما ، فرزند محلی ما است.” ما هنوز پرسپولیس را داریم و در تیم ملی با هم هستیم. “این کلمه رضا به معنای فصل سخنرانی. سالهای حضور در سکوها در طول سه سال حضور در تخت جمشید. وقتی او رفت ، ما یک قطعه موسیقی زیبای اتریشی به او دادیم که در گهواره موسیقی جهان پخش شد و گفتیم: “کودک مکان ماست.” برای همیشه فرزند جای ما ، برای همیشه در قلب ما و برای همیشه در تخت جمشید. دوستی که روی زمین خوشحال بود …
253 251