راز و نیازها برای اجرای تئاتر اردوگاهی
به یاد دارم بچه ها در دهه فجر در این آسایشگاه تئاتر می کردند. آنها تئاتر تاریخی ساختند و برای اجرای آن ریش بلند کردند. این دکور و لباس و.
به گزارش رویداد برتر ، محمدباقر عباسی یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس است. وی بازگو می کند: آسایشگاه جدیدی در اردوگاه افتتاح شد که برای خود عراقی ها بود. یعنی دیواری ساختند که طرف دیگر آن عراقی ها بودند ، کنار مقر. مدیریت این آسایشگاه بسیار دشوار بود زیرا عراقی ها از هر دو طرف آمده بودند. همه آنها از راهرو پشتی آمدند و از پنجره بالایی و همچنین از حیاط می دیدند. مجبور شدیم دو نگهبان برای این آسایشگاه بگذاریم.
به یاد دارم بچه ها برای دهه فجر در این آسایشگاه تئاتر می کردند. آنها تئاتر تاریخی ساختند و برای اجرای آن ریش ریختند. این دکور و لباس و. دوستان آماده شدند و برای اجرای برنامه مجبور شدند در میان جمعیت بایستند و نمایش شروع شد.
آن روز ما فقط یک نگهبان داشتیم تا وضعیت بیرون را بررسی کنیم. ناگهان نگهبان گفت: “سیاه!” (این بدان معناست که گارد عراقی می آید) اما او نگفت که آسایشگاه در کدام طرف است. همه پشت در دویدند و فکر کردند که نگهبان از جلوی در می آید. در حالی که اوضاع برعکس بود ، در آن طرف و پشت پنجره ، او بچه ها را با یک عراقی دید و دید که بچه ها همه کنار هم نشسته اند و به دنبال پناهگاه هستند. عراقی خودش خندید و خوشحال شد که بچه ها را در این وضعیت قرار داده است.
روز بعد بچه های تئاتر را برای سingال بردند ، اما بچه ها گفتند که ما این مجموعه را فقط برای خنده تهیه کردیم و در هر صورت آنها با دعا ، نذر و نیاز اوضاع را حل کردند و زنده ماندند.
پیام تمام شد