درباره «روح» چه می‌دانید؟ – رویداد برتر

ویسأ یک لونک عن الرح قل الرح من أمر ربی وما أتیتم منعلم. .لا ألا ق ىلى بر اساس ترجمه مرحوم الهى قمشه اى از اين آيه خداوند به پيامبر(ص) مى فرمايد: «شما حق را نمى دانيد زيرا آنچه از علم به شما داده مى شود بسيار ناچيز است».

شما در مورد چه چیزی می دانید

زندگی در سال های کرونا و پرداختن به مسائل اقتصادی و اجتماعی، مردم را از بسیاری از مشکلات دور کرده است. از جمله روح آنها که نیاز به توجه و تغذیه دارد.

امروزه کلینیک ها و مراکز درمانی مملو از افرادی است که درگیر درمان بدن آنها هستند. در این میان، کسانی هستند که با زیارت، عبادت، ورزش، یوگا، مدیتیشن یا سفرهای تفریحی، سعی در رفع ناراحتی ناشی از خلق و خوی نه چندان خوب دارند. توجه به روح آنقدر مهم است که حتی برای اینکه مردم به روح خود توجه کنند، یک روز در سال (27 بهمن) را «نفس انسانی» نامیده اند.

توجه به روح انسان به قدری مهم است که حتی فیلسوفان بزرگی چون افلاطون و ارسطو نیز به این موضوع پرداخته و دیدگاه های متفاوتی در مورد رابطه روح و بدن ارائه کرده اند. از نظر افلاطون روح جوهری است مجرّد (مزّین به جرم، زمان، مکان، تقسیم پذیری و …) که جاری و قدیم است و قبل از بدن وجود داشته و موضوعیت داشته است، اما بدن جوهری جسمانی است، روح. رو به وخامت گذاشته است. و متعلق به بدن است. پس روح انسان از عالمی دیگر می آید و به بدن نازل می شود و بدن زندان آن است. روح از قلمرو ملکوتی می آید که از آنجا تنزل یافته و زندانی شده است. بر این اساس، این دو اساساً با یکدیگر ارتباطی ندارند و کاملاً با یکدیگر بیگانه هستند. روح موجودی مجرد، بالفعل، کهن و ملکوتی است، اما بدن موجودی جسمانی، تصادفی و دنیوی است.

اما ارسطو نظریه استادش افلاطون را نپذیرفت و معتقد بود که رابطه روح و بدن عمیق و نزدیک است و این رابطه با رابطه صورت و ماده قابل توجیه است. در نظریه ارسطو نه تنها اثری از اصل و نسب روح و موضوعیت قبل از بدن نیست، بلکه روح را حادثه ای از مبدأ بدن می داند و براهینی اقامه کرده است. این نظریه روح و بدن را دو عنصر جدایی ناپذیر می داند. روح صورت بدن است و همه صورتها با جوهر آن سازگار است و روح و بدن با هم آفریده شده اند و جمع روح و بدن یک واحد است نه اینکه انسان از دو ذات تشکیل شده باشد. و دو طبیعت; نیمی از حقیقت انسان بدن اوست و نیمی دیگر جسمانیت اوست. این گونه نیست که انسانیت انسان به شکل خود باشد و تنها روح اوست که افکار و اراده ها و حالات مختلف انسان به آن وابسته است و در خلق این آثار نقش اساسی دارد. نظریه ارسطو مورد قبول مشائیان از جمله فارابی و ابن سینا قرار گرفت.

همچنین اهمیت روح را از حمیدرضا مظاهری سیف، رئیس پژوهشکده معنویت جویا شدیم. وی به رویداد برتر گفت: حقیقت وجود انسان روح است. ما در واقع ارواحی هستیم که مدتی با بدن مادی در تماس بوده ایم و پس از مرگ در بدن دیگری قرار می گیریم که مادی نیست اما شبیه بدن مادی است. ما این شی دیگر را در رویاهایمان تجربه می کنیم. در خواب می بینیم که بدن ما در جایی است، اما در واقع جسم مادی نیست، بلکه بدن برزخی یا ایده آل نامیده می شود. به یک معنا مثل بدن مادی ماست، اما جنسیتش کاملا متفاوت است، شکل و صورت دارد، اما مادی ندارد. زیرا روح همیشه با بدن است. گاهی بدن مادی، گاهی بدن ایده آل و ما در واقع روح هستیم که در هر دنیا به تناسب بدن آن را می گیریم و بدن های مختلفی را تجربه می کنیم. پس اگر به خود واقعی خود توجه کنیم، روح را یافته ایم. روح از بدو تولد در این دنیا رشد می کند و انسان با یک سلسله تجربیات به روح پی می برد. معمولاً ما حواسمان به روح نیست و درگیر نیازهای روزمره، سرگرمی ها، رنج ها و شادی های بدن خود هستیم، اما گاهی اوقات تجربه هایی را تجربه می کنیم که روح را درک و احساس می کنند. این تجربیات، تجربیات معنوی هستند».

رئیس پژوهشکده روحانی گفت: باید به روح ما رسیدگی شود. گاهی اوقات روح ما بیمار می شود، گاهی اوقات بسیار سالم است و گاهی اوقات بسیار بی حال است. در این میان، علوم مختلف، دانشی است که به شناخت و مراقبت از نفس کمک می کند، آن معرفت معنویت است. معنویت از دیدگاه معرفت شناختی دانشی تجربی است که تجربیات معنوی را بررسی می کند. “مراقبت از روح بخشی از مهارت های معنوی است که باید یاد بگیریم.”

مظیفه سیف همچنین به زمینه وقوع تجربه معنوی اشاره می کند: «شناخت این زمینه و شناخت نشانه های تجربه معنوی از مهارت هایی است که همه ما نیاز به شناخت خود داریم و از این طریق روح خود را می یابیم. شناخت روانشناختی عملی است و ما می توانیم روح خود را از طریق تجربیات معنوی در طول زندگی خود درک کنیم. به عنوان مثال، گاهی اوقات ما احساس تنهایی می کنیم و حتی حوصله بهترین دوست خود را نداریم. در این لحظات سعی می کنیم با خدا صحبت کنیم که احساس تنهایی و آرامش و شادی را از بین می برد. این دقیقاً روح ماست. تجربیاتی که در لحظه های دعا و نیایش به دست می آید و تجربه می شود در آغوش خداست. روح ما به چنین درک هایی دست می یابد. یا وقتی وارد طبیعت می شویم و احساس می کنیم که فراتر از ظاهر مادی طبیعت، مجذوب زیبایی بی نهایت هستیم، در واقع روح ما آن را درک می کند. این روح ماست که دشت سرسبز و آسمان بزرگ را می‌فهمد، قدرت بی‌پایان خلاقیت را می‌بیند و به انسان حس پیوند با آن زیبایی می‌دهد. شاید ساعت‌ها به دریایی خیره شده باشیم که همیشه دیده‌ایم، اما این بار برای ما متفاوت به نظر می‌رسد. این لحظه نه تنها چشمان بیرونی ما، بلکه دریا را نیز می بیند، بلکه روح ما را نیز می بیند که نظاره گر حضور خالق است و اراده برتر را درک می کند که همه چیز به آن بستگی دارد. این تجربیات همان تجربیات معنوی در زندگی ما هستند. شناخت و درک این تجربیات یک مهارت مهم است. اینکه بتوانیم درباره این تجربیات با یکدیگر صحبت کنیم، به خودی خود یک مهارت معنوی دیگر است. این مهارت دیگری است که در صورت نیاز با قدرت و عشق بی نهایت ارتباط برقرار کنید. آنها با دانش نظری و مفهوم سازی زیاد این کارها را انجام نمی دهند».

او می گوید: «ما پنج حس ظاهری داریم، پنج حس برای قلب و روح. یعنی روح می بیند، می شنود، استشمام می کند، می چشد. اینکه عرفا در اشعار عرفانی از شراب زیاد یاد می کنند به این دلیل است که روح ما طعم عشق و معرفت را می چشد و از این پس بعد مادی زندگی فراتر از آن است. واقعیت هستی بسیار گسترده تر و عمیق تر از این واقعیت مادی است. “در این تجربیات ما روح خود را لمس کننده و ادراک متعالی می یابیم.”

رئیس پژوهشکده روح گفت: معنویت نیز مانند هر چیز ارزشمند دیگری قابل جایگزینی است. مثلاً در یوگای که امروزه می بینیم، بیشتر به جسم توجه می شود تا روح. اگر انسان روح را درست نشناسد، به دروغ احساس می‌کند که تغییرات بیوشیمیایی در بدن مانند روح است. می توانید حالت سعادت را با روح اشتباه بگیرید اگر روح نباشد و درک روح ناقص باشد. ممکن است فکر کنید در حال تجربه روح و امر متعالی هستید در حالی که لحظاتی وجود دارد که از چیزهای دیگر منحرف می شوید و روی یک موضوع ذهنی تمرکز می کنید. ضمناً درگیری معنوی با مادیات تا حدودی کم می شود و می تواند به همان اندازه برای انسان شادی آور و آرامش بخش باشد، اما به معنای درک روح نیست. تمرینات یوگا و مدیتیشن باعث محرومیت و مشکلات حسی طولانی مدت می شود و البته افراد با این کار هیچ آگاهی معنوی به دست نمی آورند. تبلیغات یوگا اغلب بر موضوعات دیگری مانند لاغری و جوانسازی پوست تمرکز دارد. اگر یوگا واقعاً آرامشی پایدار برای انسان ایجاد می کند، خوب است، و اگر انسان را به شناخت روح سوق دهد، عالی است، اما این نتایج در یوگا نیست و در بهترین حالت، اگر به بدن فشار نیاورد. . و برای مدت کوتاهی این کار را انجام دهید، به نظر می رسد فعالیت های عصبی را کاهش می دهد. شاید برای بدن انسان خوشایند باشد، اما داستان روح متفاوت است».

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا