خبرهای کلی

سقوط دولت بختیار – رویداد برتر

دولت بهتیار که در چنین روزی در سال 1357 شکست خورد، پیش از این نیز دولتی بازنده بود. مردم او را نخواستند و آشکارا از دولت موقت (به رهبری مهدی بازرگان) در اعتراضات خود حمایت کردند.

رویداد برتر به نقل از این روزنامه اعتماد وی نوشت: عباس قره باغی، آخرین رئیس ستاد ارتش – که پس از انقلاب از ایران گریخت – گفت شاپور بهتیار عامل اصلی سقوط سلطنت بوده است، زیرا او از تصمیمات شورای سلطنتی تبعیت نکرده است. مانع از بازگشت آیت الله به کشور نشد. به نظر من، اگر نخست وزیر گذشته تصمیمات بهتری می گرفت، نتیجه نهایی بحران چیز دیگری بود، اما در واقع اینطور نبود.

دولت بهتیار که در چنین روزی در سال 1357 شکست خورد، پیش از این نیز دولتی بازنده بود. مردم او را نخواستند و آشکارا از دولت موقت (به رهبری مهدی بازرگان) در اعتراضات خود حمایت کردند. این چیزی فراتر از تغییر دولت و تغییر نخست وزیر بود و هرکسی که جایگزین بهتیار می شد نمی توانست نقشی کاملاً متفاوت از آن زمان ایفا کند. دولت های مقابل او یکی پس از دیگری شکست خوردند. نخست‌وزیر سابق نیز در تلاش‌های خود برای تضمین بقای دولت شکست خورده‌اند و علی‌رغم اختلافاتشان، تقریباً در همان شرایط مجبور به استعفا شده‌اند. بحران عمومی کشور تنها با تغییر رژیم فروکش کرد و این آمدن و رفتن در حکومت تأثیر چندانی در روند حوادث نداشت. این را هم شاه و هم آمریکایی‌ها، تأثیرگذارترین قدرت‌های خارجی در سیاست ایران، به وضوح مشاهده کردند. شاه شورای سلطنتی را تشکیل داد و ایران را ترک کرد. آمریکایی ها به کاهش حمایت خود ادامه دادند.

دو عامل آمریکایی ها را زیر سوال برد: یکی این که آنها متوجه شدند که به دلیل تقسیم ارتش و اصرار بسیاری از رهبران آن بر انقلاب، فرصت عملی برای کودتا که قره باغ در خاطراتش از آن یاد کرده بود وجود نداشت. دوم و مهمتر از همه، اعتصابات کارگران ملی، همانطور که جان فوران بیان کرد (در مقاومت شکننده)، دولت های غربی، به ویژه ایالات متحده را متقاعد کرد که شاه دیگر نمی تواند جریان نفت ایران را به خارج تضمین کند. ناگفته نماند که ما می خواهیم ایران را به بازاری باثبات برای سرمایه گذاری غربی تبدیل کنیم.

البته بهتیار تا جایی که می توانست مقاومت کرد. او گفت که ایران تنها یک دولت دارد، دولت موقت غیرقانونی است و هرکس بر رفتار بی‌نظم و بی‌قانونی پافشاری کند دستگیر و تیرباران خواهد شد. چند روز بعد با صدای آرام تری گفت: «اگر آقای بازرگان وزرا در کابینه من بخواهد، حرفی برای گفتن نداریم. اتفاقاً افراد ارزشمندی در اطراف آنها هستند. اگر بخواهند در مورد انتخابات آتی قانون اساسی و مسائلی از این دست صحبت کنند، من آماده ام. اما تا جایی که من به نفع او یا هر دولت دیگری استعفا می دهم، در شرایط فعلی نمی توان این موضوع را مطرح کرد».

این را گفت و دو دستی به نخست وزیر چسبید. اما ادامه اعتراضات و آشوب ها در روزهای آینده و به دنبال آن اعلام بی طرفی نظامی کار را کامل کرد. او مجبور به فرار از کشور شد و به دشمنی خود با انقلاب در خارج از کشور ادامه داد. می دانیم که او تا آنجا پیش رفت که در خصومت خود با انقلاب و رژیم جدید ایران از حمله بعثی ها به ایران حمایت کرد. او اما در پایان سخنانش گفت: «هیچکس به اندازه من وطن دوستی ندارد» و بقیه «منافع و نیت خود را برتر از منافع وطن خود می دانند».

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا