سرکوب علم به نام دین
قبول کرد، عالی بود و مورد استقبال قرار گرفت. من سال هاست که نوشته های او را درباره وضعیت علم ایران مطالعه می کنم. سخنرانی دکتر منصوری را در مرکز نشر دانشگاهی ارائه کردم. من در چهار سالی که معاونت پژوهشی وزارت علوم و توسعه بود، کم و بیش با کارهای او آشنا بودم، اما در این سال ها انتشار و بررسی این یادداشت ها برای من در علم و دانشگاه دردسرساز شده است. شناختند و سعی کردند آن را حل کنند، بهتر و بهتر با آن آشنا شدند.
در واقع می توانم بگویم که دکتر منصوری از معدود کسانی است که سال هاست تلاش می کند تا تصویری علمی، دقیق و واقع بینانه از وضعیت اسفبار و گیج کننده دانشگاه ها و علم ایران ارائه دهد و راه درست را نشان دهد، آن را اصلاح کند. ; این برای هیچکس در ایران مشکلی ندارد، سالهاست که اثرات مضر آن بر همگان آشکار است.
نگاهی به آنچه در زمان تأسیس بیرویه دانشگاههای ایران بر ما گذشت، تاریخ غمانگیز دانشگاه آزاد و پیام نور و مراکز آموزش عالی (جعلی) که به مغازهای برای افراد بیشمار، صدها هزار وجود بینظیر تبدیل شدهاند. پایان نامه هایی که حتی شایستگی چاپ الکترونیکی هم ندارند و ظاهرشان مایه شرمساری است و بسیاری از مشکلات مشابه ناشی از درک نادرست علم در دانشگاه های ماست. همه اینها به خصوص سابقه دردناک پایان نامه های مبتذل و پولی باعث شده همه جیغ بزنند و حالا موضوع به کما رفته است که همه اینها نشان از عدم تفکر جدی در این موضوع یعنی وضعیت دانشگاه و علم دارد. در کشور. وجود نداشت و وجود نداشت. اگر جامعهای تا این حد گرفتار ابتذال علمی بود، دهها نفر را برای تحقیق در این زمینه و ارائه راهحل به کار میگرفت.
تجربه چهار ساله من در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که عملاً باید مسئولیت حفظ و ارائه مطالب دانشگاه را بر عهده بگیرد، به من ثابت کرده است که به هیچ کس آسیبی نمی رساند و حتی ساده ترین سؤالات سال ها حل نشده باقی می ماند. که اساساً به حل اینها فکر نمی کند.
حالا به گذشته نگاه کنیم. از زمانی که علم جدید در مدارس جدید ظاهر شد، آنها آن را دوست داشتند. کافی است از رنج رشدی بنویسیم و ببینیم با این مرد چگونه رفتار شده است. کافی است سرنوشت مدارس جدید در دوره قاجار را مرور کنیم و ببینیم که چگونه کار خود را با فاجعه انجام دادند. در این مدت و سال ها هر بار که فردی می خواست قدمی در جهت پیشرفت علم بردارد، به انواع اتهامات وارد می شد. خون جگرى كه اهل درد اينگونه تحمل كردند تا مقدارى از علم جديد در كشور به صورت تقليد و وجين پديد آيد، كافى است كه اشك در چشمان انسان جمع شود.
بسیاری از نخبگان وقتی این اعمال و حرکت ها را می دیدند و آن را با سیاست علمی کلیسا در اواخر قرون وسطی و اوایل دوران مدرن مقایسه می کردند، طبیعتاً فکر می کردند که دین همان چیزی است که به علم تعلق دارد. در آن زمان، مؤمنان واقعی مانند مطهری و دیگران باید سال ها درباره توافق علم و دین می نوشتند. فکرش را بکنید، اکنون در قرن بیست و یکم هنوز کسانی هستند که با کتاب هایی که در دفاع از علم و توسعه آن به نام اسلام و ارزش های انقلابی نوشته شده مخالفت می کنند و تاریخ تقابل علم و دین را حفظ می کنند. آن را زنده نگه دارید
در طول این سالها مشکل این بوده که بسیاری از دشمنان علم به نام دین و ارزش های اسلامی و به نام علمی و فیزیک و دکترا به مراکز علمی آمده اند و فروشگاهی را راه اندازی می کنند. دین و ارزش های اسلامی، دانشگاه و علم، حمایت از پژوهش، تلاش، انجام تجارت. یعنی نه تنها به مشکل و موضوع اصلی در این حوزه نمی پردازند، بلکه کسانی که در این مسیر حرکت می کنند، از رفتن به این مسیر هشدار می دهند و آنها را متهم می کنند.
راستی برای افشای چندین جلد کتاب در نقد وضعیت علم ایران، چرا این اساتید و اساتید علم که برخی از آنها سال ها به عنوان فیزیکدان مدیر یک مرکز علوم انسانی بوده اند، می توانند مدعی آن باشند! و آیا هرگز مسئولیت این دوگانگی علم و عمل را، خفه نکرده اند؟ این رفتار چه چیزی را نشان می دهد جدا از این که در آگاهی این جامعه هنوز اندیشه های ضد علمی قرون وسطایی در پوشش دین حاکم است که همواره تحت تأثیر و فشار این افراد سرکوب شده است؟
آیا فکر می کنید اگر دانشمندی از عدم پیشرفت علم ایران صحبت کند و دلایل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی آن را بیان کند، آیا می خواهید ارزش های انقلابی و اسلامی را زیر پا بگذارید؟ اگر دیدگاه مردم با شما متفاوت است، آیا وقت و مکان خود را برای ریاست دانشگاه و دفتر موسسه و … تلف کنید. آنها را مجبور به تعطیلی این مراسم علمی که آن هم درباره کتاب دفاع از علم است؟ آیا این رفتار را از کلیسا آموخته اید یا از علمای آزاداندیشی که پیشرفت در علم در سایه اشکال اخلاقی و رفتاری بوده است؟ راستی نمی توانید به این آثار پاسخ علمی بدهید؟ تریبون ندارید؟ آیا کسی دستان خود را برای نوشتن کتاب یا مقاله بسته است؟
در حال حاضر همه مراکز علمی و تحقیقاتی عمومی در اختیار شما هستند، خیلی خوب از همین فرصت ها استفاده می کنند تا پاسخ دهند چرا مانع کار علمی دیگران می شوید؟
با کمال تعجب، با وجود همه حمایت های علم انقلابی، چنین رفتارهای قرون وسطایی در دانشگاه شریف، یکی از بهترین مراکز دانشگاهی ما با بهترین دانشجویان، رخ می دهد. آیا استادی چون دکتر منصوری از وضعیت علم و دانشگاه در ایران انتقاد می کند یعنی «تخریب بنیان های فرهنگی و علمی»؟ آیا این پاداشی است برای استادی که ده ها سال برای توسعه علم ایران تلاش کرده است؟ فکر نمی کنید با این رفتار بی احترامی یک استاد در خانه خودتان دانشجویان را منزجر کنید و بهانه ای برای خروج از ایران به آنها بدهید؟ آیا دانشجویان نمی گویند هر شغلی در این کشور که او دوست ندارد و قربانی او نیست به اتهام مقابله با ارزش های اسلامی و مبانی فرهنگی اخراج می شود؟
طبیعی است که نقد وضعیت گذشته علم و دانشگاه با توجه به وضعیت اسفبار و عقب ماندگی کنونی که بیش از صد سال است همه از آن گلایه دارند نیاز به تحقیق داشته باشد. این مطالعات نشان می دهد که چه کسی مسئول چه ایده هایی بوده و مانع از توسعه علم شده است. واضح است که محققان به این موضوع خواهند پرداخت. بخش مهمی از چنین مشکلاتی در مجارستان، چپ و راست نیست، بلکه ثمره دوران قبل و بعد از انقلاب از همه جناح ها است، اما یک چیز وجود دارد و آن این است که ردپایی از خصومت برای علم باقی نماند. دامن به اصطلاح انقلابیون و مدعیان ارزشی.و متهم به دینداری کن هنوز کسی منافق را فراموش نکرده است.
باید قدردان دکتر منصوری باشیم که به مشکل علم و دانشگاه در ایران می اندیشد و می نویسد. این بار باید یک مرکز تحقیقاتی راه اندازی کنیم و به آن فرصت دهیم تا مشکل دانشگاه ایران را با مشارکت همکاران بررسی کند. اکنون که هیچ کاری انجام نمی دهیم، اجازه رونمایی ساده به استاد را در کتابخانه دانشگاه که چندین دهه خانه او بوده، نمی دهیم. این رفتار شرم آور است و باید بگویم دکتر جلیلی و دکتر طباطبایی در این زمینه مسئولیت مستقیم دارند.
اگر یادداشت دکتر منصوری از بیش از 280 شماره مجله نجوم فقط یک چاپ داشت و نه بیشتر، کافی بود به احترام این دانشمند کلاه از سر برداریم و به احترام او برخیزیم. بعد با این رفتار ما انتظار داریم جامعه ما به علم احترام بگذارد و بهترین دانش آموزان ما در این مملکت بمانند و جایی نروند.
من هم می خواستم در مقام رهبری خدمت کنم، جناب عالی فرمودند تا زمانی که ایشان زنده هستند، مدافع علم و پژوهش خواهند بود. البته از این ساختار نمی توان انتظار داشت و از هیچکس هم انتظار نمی رود که بتواند به راحتی این ساختار را تغییر دهد.
به نظر من این که «اساتید برخی از دانشگاههای تهران» چنین بیانیهای صادر میکنند، نوعی قرآن نیزهای علیه علم در این کشور است که در تاریخ 150 ساله ما سابقه نداشته است. اینکه عده ای به نام دین در مقابل تحقیق در یکی از حوزه های کلیدی قیام می کنند به این معناست که دین در مقابل مخالفان پیشرفت و علم و همچنین به فرمان امیرالمومنین(ع) سپری شده است. . حفر کردن). دین را به چنگ می آورند و از آن به عنوان ابزار دنیاپرستی استفاده می کنند.
فکر میکنم اگر کلیسای قرون وسطی در قرن شانزدهم تصمیم میگرفت که بیانیهای در محکومیت مدافعان علم صادر کند، مانند نامهای بود که شخص یا افرادی به نام «جمعی از معلمان دانشگاههای تهران» نوشته بودند.
* منتشر شده در روزنامه سازندگی. 28 آوریل 1401