بررسی عناصر روایت در قرآن
رویداد برتر/اصفهان روایت، شامل عناصر متعددی مانند زمان و مکان و شخصیتپردازی است که روایات قرآنی به دلیل نمادین بودن، بر دو عنصر زمان و مکانِ مشخص تأکید نکردهاند؛ اما شخصیتپردازیها در قرآن بهصورت موجز و دقیق انجامشده و میزانسنهایی فارغ از زمان و مکان را تشکیل میدهد که الگوی تمام تاریخ است.
دومین جلسه هماندیشی نشستهای ماهانه قرآن بهمثابه متن ادبی، یکشنبه (۷خردادماه) به میزبانی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان و با حضور امیر احمدنژاد، عضو هیئتعلمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان برگزار شد و عناصر روایی همچون زمان، مکان و شخصیتپردازی در قرآن موردبررسی قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان اظهار کرد: برای شروع بحث باید بر این سؤال تمرکز کرد که روایت چیست و روایتهایی که در قرآن وجود دارد چه تعریفی دارند؟ پیشینه این بحث اگرچه در قصههای قرآنی است، اما از منظر روایتشناسی کمتر به قرآن نگاه شده و دستاوردهای ادبی و روایت در قرآن و متون مقدس کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در ادامه، امیر احمدنژاد، مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان با اشاره به رشد نقد ادبی در عرصه قرآن، گفت: در سالهای اخیر ورود فعال نقد ادبی به حوزه شناخت قرآن در دوره معاصر جدی شده است. حضور سیدقطب که نقد ادبی را در آمریکا خوانده بود و در مصر بحث ادبی در قرآن را گسترش داد به همراه گسترش بحثهای هرمنوتیک، تأثیر خود را در فضای دانشگاهی امروز گذاشته است.
او ادامه داد: در حوزه روایتپردازی و ریختشناسی در قرآن نیز مسیر را هموارتر شده است، اکنون در دانشگاهها نیز گروههای ادبیِ زبانهای مختلف و گروههای زبانشناسی به نقد ادبی قرآن میپردازند. البته هنوز این حوزه جای دقت و تعمق دارد و سرزمین بکری است، بهخصوص اینکه نسبت به کارهای ادبی که در مورد عهد عتیق و عهد جدید انجامشده در مورد قرآن کارهای کمتری انجام شده است. هنوز به کتب سید قطب در موردنقد ادبی قرآن که ۶۰ تا ۷۰ سال از آن گذشته، رجوع میشود و این ایراد جدی است که ما منابع جدیدی نداریم.
این مدرس دانشگاه در مورد لحن روایی قرآن بیان کرد: به نظر میرسد زمانی که قرآن قصهها را تعریف میکند، کاملاً شفاف است که از چه دورهای صحبت میکند و عناصر روایت را حفظ کرده است، اما گاهی قرآن، قصه نیست و مثلاً قیامت را توصیف میکند. قرآن در این موارد، روش مشخصی دارد که سبک کلی در موضوعات مختلف استخدام کرده است و این سبک روایی کلی را میتوان استخراج کرد.
احمدنژاد با اشاره به دو عنصر زمان و مکان در روایت مطرح کرد: یکی از عناصر روایت، زمان و مکان است که میتوان به چگونگی آن در قرآن پرداخت. قرآن در لحن روایی به دو عنصر زمان و مکان چندان وفادار نیست و هنوز میتوان در مورد علت این وفادار نبودن تحقیق و صحبت کرد؛ برای مثال به آیات ۱۶ به بعد سوره قاف که یکی از موسیقاییترین سوره قرآن است اشاره میکنم. رشاد خلیفه مقاله خوبی درباره سوره قاف دارد که تعداد قافهای سوره قاف را شمرده است و به تکثر مخرجهای قاف چون عین و غین پرداخته است. او میگوید در آیه سیزدهم سوره قاف، قرآن از عبارت اخوان لوط استفاده کرده است، درحالیکه همواره از قوم لوط استفاده کرده بود. در این سوره که اصرار به استفاده از واژه قاف داشته، تعمداً قوم را به کار نبرده تا اعجاز ریاضی را برهم نزند و کلید کشف معما را در بهکار نبردن بدیهیترین واژه قافدار مانند قوم به ما داده است. سوره با تکرار واج قاف موزون شده است.
او در ادامه این جلسه به قرائت و ترجمه آیاتی از سوره قاف پرداخت و گفت: خداوند ناگهان و بهصورت ضربتی روایت را از میانه آن شروع میکند و در آیه ۱۶ قاف میخوانیم که «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» به این معنا که «و ما انسان را آفریدیم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای نسبت به او دارد و ما به او نزدیکتریم از رگ گردنش.» به تکرار قافها و موزونی کلمات دقت کنید. بلافاصله انقطاعی ایجاد میکند و در آیه هفدهم میگوید: «إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ» که با ۴ قاف به استقبال نکتۀ شگفتیآوری میرود. یعنی «وقتی که دو دریافتکننده از راست و از چپ مراقب نشستهاند» ودر آیه هجدهم میگوید «مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» به این معنا که «هیچ کلامی را به لفظ درنمیآورد مگر اینکه مراقب آماده نزد او هست» و با آیه نوزدهم ادامه میدهد «وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ» که در آن بهیکباره فعل جاء را که برخلاف افعالی پیشین، ماضی است را به کار میبرد. به این معنا که «و سختی مرگ آمد بدون تردید. و بعد در یکلحظه و بهیکباره راوی سوم شخص که ماجرا روایت میکرد شروع به مکالمه با انسان میشود و میگوید این همان است که از آن میگریختی و نگرانش بودی» و سپس مدر آیه بیستم میگوید «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ ذَلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ» یعنی «و در صور دمیده شده این است روز تهدید [من]» که نُفِخَ فعل مجهول است و ما بازهم تغییر افعال را شاهدیم.
احمدنژاد افزود: در آیه ۲۱ بازهم فعل ماضی بهکار رفته و میگوید «وَجَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ» یعنی «و هرکسی میآید [درحالیکه] با او سوقدهنده و شهادتدهندهی آگاهی است» و در این صحنه گویی مجرم را به دادگاه میبرند و در آیه ۲۲ میآید «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» که درواقع راوی دوباره زاویه دید را عوض میکند و به انسان میگوید که «سخت در غفلت بودی و ما پرده ات را [از جلوی چشمانت] برداشتیم و دیدهات امروز تیز است.»
این استاد دانشگاه سپس به قرائت ادامه آیات و معانی پرداخت: «وَقَالَ قَرِینُهُ هَذَا مَا لَدَیَّ عَتِیدٌ» و [فرشته] همنشین او میگوید این است آنچه پیش من آماده است [و ثبت کرده ام] (۲۳) «أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ» [به آن دو فرشته خطاب می شود] هر کافر سرسختی را در جهنم فروافکنید(۲۴) «مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ» [هر] بازدارنده از خیری [هر] در تردید دائمی هستند(۲۵) «الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِیَاهُ فِی الْعَذَابِ الشَّدِیدِ» که با خداوند خدایی دیگر قرار داد [ای دو فرشته] او را در عذاب شدید فرو افکنید(۲۶) «قَالَ قَرِینُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَیْتُهُ وَلَکِنْ کَانَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ» [شیطان] همدمش میگوید پروردگار ما من او را به عصیان وانداشتم لیکن [خودش] در گمراهی دور و درازی بود (۲۷) «قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ» [خدا] می فرماید در پیشگاه من با همدیگر مستیزید [که] از پیش به شما هشدار داده بودم (۲۸) «مَا یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ» پیش من حکم دگرگون نمیشود و من [نسبت] به بندگانم بیدادگر نیستم (۲۹) «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» آن روز که [ما] به دوزخ میگوییم آیا پر شدی و میگوید آیا بازهم هست (۳۰)
احمدنژاد در توضیح آیه ۳۰ بیان کرد: قرآن در این آیه با جهنم سخن میگوید. «امتلات» به معنای مملو و مالامال بودن است. خداوند اشاره میکند که جهنم بهشدت پُر است. گویی هیولای آدمخواری است که پر از انسان است. از جهنم میپرسد دیگر پر شدی؟ و جهنم پاسخ میدهد که آیا بازهم هست؟ گویی سیریناپذیر است. قرآن هل من مزید را از هل من مبارزی که در جنگهای تن به تن قهرمانها میگفتند، الهام گرفتند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: همانطور که مشخص است زمان در فعلها مدام تغییر میکند و گاهی نیز افعال از معلوم به مجهول تغییر میکنند و همین مطلب میزانسن خیالانگیزی ساخته است. در این حرکت لحن روایی قرآن قابلکشف است. برخی توصیف مرگ در این آیات را نقل رؤیاهای گوناگون نامیدهاند. لحظه مرگ را در این آیات شبیه به خواب و رؤیا توصیف کرده است. عنصر زمان و مکان در قرآن مفقود است و به انسان حس سیال بودن رؤیا را میدهد. در رؤیا نیز زمان و مکان وجود ندارد. البته شاید قرآن قصد دارد با جابهجایی افعال، حیرت انسان و ناشناختهبودن دنیای پس از مرگ را نیز نشان دهد.
محمدرضا رهبری در ادامه این جلسه مطرح کرد: وقتی روایتی را نشان دهید، تراژدی و وقتی روایتی را مکتوب میکنید، داستان و وقتی روایتی را شفاهی بیان میکنید، قصه ساختهاید و اگر روایت منسجمی میخواهید باید آن روایت زمان و مکان و موضوع و شخصیتپردازی ثابتی داشته باشید. در این آیاتی که خواندید زمان و مکان نداریم. آیا قرآن همهجا حتی وقتی داستان میگوید نیز همین قاعده را دارد؟ این لحن روایی قرآن را که عناصر روایی ندارد، چه باید نامید؟ من فکر میکنم که حتی یک عکس نیز روایتی دارد و قرآن نیز روایت است، اما اینجا شخصیت و زمان و مکان نداریم. البته به نظر میرسد خدا و انسان یکدیگر میبینید و شخصیت همان انسان است.
علیرضا فرهنگ، دکتری ادیان و مذاهب و یکی از حاضران در این نشست نیز با اشاره به نمادین بودن داستانهای قرآنی، گفت: باید توجه داشت که قرآن سمبلیک است؛ بنابراین به نظرم میرسد محیط پس از مرگ، هم شبیه به این دنیاست و هم تفاوتهایی دارد و به همین دلیل توصیف قرآنی آن شبیه به رؤیا است. دنیای رؤیا و خیال هم مشابه این دنیا است و هم تفاوتهایی دارد. فلاسفهای همچون ابن عربی خیال خوب را مقدمه رسیدن به خدا میدانند و آن را خیال رحمانی مینامند. سیال بودن عناصر داستانی در قرآن دست هر فردی را برای فهم مسیر باز میگذارد. به نظر میرسد روایات قیامت و پس از مرگ نیز تمثیلی است.
همچنین امیر احمدنژاد با بیان اینکه قرآن صحنهها را شبیه به یک صحنه تئاتر طراحی کرده است و سکانسها را مدام عوض میکند و میزانسن جدید تعریف میکند. ادامه داد: سوره تکویر تصاویری را چون پردههای مختلف یک تئاتر در هم و پشت سر هم میآورد و میبرد. قوه خیال را به کار میاندازد تا حرکت ایجاد شود. در آیاتی از سوره قیامه باز همین تصویرسازیهای ناگهانی، تغییر زاویه روایت و جابهجایی زمان افعال و مجهول بودن را داریم مثلا در آیه ۲۶ سوره قاف آمده است که «کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ» به این معنا که «چنین نیست که انسان میپندارد او ایمان نمیآورد تا موقعی که جان به گلوگاهش رسد» و در آیه ۲۷ میگوید «وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ» یعنی «و گفته شود آیا کسی هست که این بیمار را از مرگ نجات دهد» و در آیه ۲۸ «وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ» یعنی «و به جدائی از دنیا یقین پیدا کند و در آیه ۲۹ نیز چنین آمده که «وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ» به این معنا که «و ساق پاها از سختی جان دادن به هم بپیچد» و در آیه ۳۰ نیز آوردهشده «إِلَی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ» که چنین معنی دارد که «آری در آن روز مسیر همه بهسوی دادگاه پروردگارت خواهد بود»
او در تکمیل سخن خود افزود: همانگونه که میبینید این روش روایت قیامت در قرآن است که توصیفاتش را فارغ از زمان و مکان مطرح میکند. در داستانها نیز گاهی تعمداً اسم و مشخصاتی نمیآورد که شما را به سمت زمان خاصی هدایت نکند. برای مثال در مورد اصحاب کهف اینطور است. خودِ قرآن زمان و مکان آن را مشخص نکرده است. برخی روایات نیز قابلردیابی نیز نیستند فقط گاهی به نظر میرسد معادلهایی داشتند. حتی وقتی اشاره به زمان دارد روی این عنصر تأکید نمیکند. معمولاً ما در داستان ابتدا پا را در زمان محکم میکنیم اما برخلاف عهد قدیم که روایت خطی دارد، قرآن ناگهان وسط داستان یوسف را معرفی میکند و میگوید «إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ» اذ، زمان خاصی را برای مخاطب معرفی نمیکند. ناگهان به خواب اشاره میکند و در ادامه در ذیل گفتوگویی که بین این پدر و پسر شکل میگیرد ما متوجه میشویم داستان در مورد حضرت یوسف فرزند یعقوب است.
این مدرس و پژوهشگر قرآن ادامه داد: قرآن در شروع قصه موسی نیز بدون مقدمه از میانه داستان شروع به روایتگری میکند و میگوید صبر کنید من دارم شعلهای میبینیم باشد که برای شما آن را بیاورم یا هدایت را بیابم. اصولاً قرآن حتی جایی که عنصر زمان را معرفی میکند، روی آن تأکیدی ندارد. در داستان برانگیخته شدن مردی که در قیامت شک کرده بود و خداوند همراه با الاغش او را ۱۰۰ سال بعد برانگیخت نیز همینطور است. شاید قرآن میخواهد بگوید که این داستانها تکراری است و همواره بوده است. ممکن است حتی شما به غار پناه ببرید اما همانجا هم خدا هست. باید سنتهای تاریخی را شناسایی کرد.
در این زمان یکی از حاضران در این جلسه گفت: تورات لحن تاریخگویی دارد. اما لحن قرآن اصلاً اینطور نیست و گویی حکم میدهد به همین دلیل انسان را به تفکر وا میدارد که فکر کند آیا باید این مطلب را قبول کند یا نه.
احمدنژاد در مقایسه لحن روایی قرآن و دیگر کتب مقدس، افزود: قرآن حتی جایی که دانای کل است مدام زاویه خود را عوض میکند. تحلیلی که خداوند در پایان قصهها به انسان میدهد، در کتاب عهد قدیم نیست. عهد قدیم بیشتر تمایل دارد تاریخ پیامبران قوم بنیاسرائیل و شوکت و عزت آنها را روایت کند، اما قرآن هر داستان را برای هدف خاصی تعیین میکند. روایتهای یکسان را نیز متناسب با اهداف مختلفش، از زاویههای گوناگون مطرح میکند.
او به شخصیتپردازی در قرآن پرداخت و اظهار کرد: شخصیتپردازیهای قرآن به شکل زیبایی انجامشده و بارها به ترسیدن و احساساتی شدن و عصبانی شدن حضرت موسی اشارهکرده است. روایت میکند که موسی الواح را پرت کرد یا ریش و موی برادرش را گرفته و روی زمین میکشیده است و برادرش فریاد میزده که پسر مادرم پسر مادرم! هیجان را در موسی بهکرات میبینیم. نقطه مقابل حضرت موسی، حضرت ابراهیم است. حتی وقتی در ۱۰۰ سالگی بالاخره خبر فرزنددار شدن به او میدهند، هیجانی نمیشود. بلکه با فرشتهها درگیر میشود و میگوید من اجازه نمیدهم قوم لوط را عذاب کنید. شروع به مجادله راجع به قوم لوط میکند. قرآن ابراهیم را حلیم و خوددار نامیده است. شخصیتپردازیها دقیق است. حضرت یعقوب عاطفی و فوران احساسات نسبت به تمام فرزندانش دارد. قرآن حتی در یک آیه بهخوبی شخصیتپردازی کرده است.
سپس علیرضا فرهنگ مطرح کرد: ما در اکثر کتب مقدس شاهد تاریخ مقدس هستیم. تاریخ مقدس با تاریخ سپنجی متفاوت است؛ تاریخ سپنجی مدرن است و تاریخ مقدس صحنههایی عجیبی همچون چند صدسال عمر کردن انسان را حمل میکند. تفاوتهایی بین روایتهای کتب مقدس وجود دارد، بعضی از شخصیتها و مکانها مبهماند. ذوالقرنین کیست؟ مغرب الشمس و مشرق الشمس کجاست؟ این ابهامات خصوصاً در روایتهای سوره کهف وجود دارد. حتی روایتهایی که برایش زمان و مکان را میتوان تصور کرد، قطعی نیست. او ادامه داد: به نظر میرسد خداوند روایت قدسی را بیان کرده است که زمان و مکانش با زمان و مکان ما متفاوت است. شاید تخیلی به نظر برسد. باید برای فهم روایتها تحلیل ساختاری و تمثیلی بهکار برد. بیشتر به نظر میرسد که قرآن میخواهد الگو به ما بدهد. قصد تاریخگویی و قصهگویی ندارد. خداوند در قرآن خود را موظف به روایت داستان پیامبران نکرده است و شاید علت آن این است که پیشتر در تورات و دیگر کتب آسمانی تاریخ گفته است. برای فهم دقیق قرآن باید آن را جلد سوم تورات و انجیل بداند. در قرآن نباید به دنبال تاریخ سپنجی و زمان بود زیرا قرآن تاریخ قدسی دارد و هدفش کشف الگوهای حاکم بر تاریخ است و قصد تاریخگویی صرف ندارد.
درادامه احمدنژاد با تأکید بر اینکه قرآن مکرراً زاویه دید خود را در روایت تغییر میدهد، گفت: قرآن حتی در یک آیه چندین بار زاویه راوی تغییر میکند، درحالیکه ما در روایت نمیتوانیم راوی را عوض کنیم. مخاطب قرآن همواره یکسان نیست. گاهی بر اساس آگاهی مخاطب رویکردش را تغییر میدهد. قرآن نگاهی تمثیلی و نمادین دارد و شخصیتهایی که مثال میزند قابل باز کردن و پرداختن هستند. کشف پدیدهای که با نماد توصیفشده، حائز اهمیت است.
او با اشاره به شخصیتپردازی قرآن از مادر حضرت مریم، اظهار کرد: خداوند تنها در دو آیه شخصیتپردازی مادر حضرت مریم را انجام داده است. در آیه ۳۳ سوره آلعمران آمده است که «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلعمران عَلَی الْعَالَمِینَ» به این معنا که «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آلعمران را بر جهانیان برتری داد.»
این استاد دانشگاه اضافه کرد: آدم و نوح خودشان برتری دارند و عمران و ابراهیم همراه با خانوادههایشان برتری یافتند. اینجا برای ما سؤال میشود که چرا خداوند خانواده اینها را برگزیده است؟ خداوند در آیات بعدی پاسخ این سؤال را میدهد و درحالیکه ما توقع داریم به ویژگی خاصی در قوم یا در خود ابراهیم و عمران اشاره کند عامل برگزیدن خاندان را همسر عمران معرفی میکند و در دو سکانس دعا پیش از زایمان و پس از زایمان به او میپردازد و ابتدا در آیه ۳۴ میگوید «ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» یعنی «آنها فرزندان (و دودمانی) بودند که (ازنظر پاکی و تقوا و فضیلت،) بعضی از بعض دیگر گرفتهشده بودند، و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه است.)» سپس در آیه ۳۵ چنین میآورد «إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» در این آیه، رب مخفف ربی است و احساس صمیمیت بیشتر مادر حضرت مریم با خدا را نشان میدهد. ما با زن موحدی مواجه هستیم که رابطه خوبی با خداوند دارد. آیه ۳۵ به این معناست که «(به یاد آورید) هنگامی را که همسر عمران گفت: خداوندا! آنچه را در شکم دارم، برای تو نذر کردم، که محرر (و آزاد، برای خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی!»
احمدنژاد تصریح کرد: درواقع اینجا ما در میان داستان این زن قرار میگیریم ک متوجه میشویم که او باردار است. این زن شخصیت متواضعی نیز دارد و حتی نمیگوید فرزندی که در شکم دارم بلکه میگوید چیزی که در شکم دارم را نذر میکنم. در ادامه و در آیه 36 آمده است که «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَی وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَی وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» یعنی «ولی هنگامیکه او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت خداوندا! من او را دختر آوردم – ولی خدا ازآنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود – و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمیتواند وظیفه خدمتگزاری معبد را همانند پسر انجام دهد). من او را مریم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسههای) شیطان راندهشده، در پناه تو قرار میدهم.»
او ادامه داد: اینجا مادر تصور میکند دعایش پذیرفتهنشده است و حتی نمیگوید خداوند دختر به او بخشیده است بلکه میگوید من دختر زاییدهام. این آیه بسیار درهمتنیده و سرشار از ایجاز است. فاعل کلمات در این آیه مدامم جابهجاشده است و اختلافاتی در مورد تعیین فاعل آنها وجود دارد. مشخص نیست کسی که وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَی را گفته است خدا یا مادر مریم است. من فکر میکنم چون اول پسر را آورده است، خداوند این عبارت را مطرح کرده است. خدا خواسته از خودش دفاع بکند گفته است پسر مثل دختر نیست. خوبتر را در مرحله دوم بیان کرده است. یا اینکه خواسته است بگوید که این دختر خاص از پسر بهتر است. در ادامه نیز مادر مریم صحبت میکند و ناامیدانه میگوید من نامش را مریم میگذارم و حال که قابل نبود در کنیسه خدمت کند، او و فرزندانش را به تو میسپارم. ذریه و فرزندان آلعمران هستند که در این دعا وجود دارد.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: خداوند دو صفحه بعدازاین آیه در موضع دفاع خود در دختر بودن این فرزند، میگوید مریم وارد کنیسه شد و کلیت ان نظام را هم به همریخت. در قرآن روایتی از عمران نیست، اما از همسر او همین روایت را داریم. خداوند در ادامه به مریم میفرماید: «یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ» و این یعنی مریم برگزیدهشده و پیامبر است و مأموریت و رسالت دارد. در عهد قدیم نیز حضرت مریم، نبی است.
احمدنژاد در پایان گفت: خداوند بخشهایی از ماجرای گذشتگان را انتخاب کرده و عرضه میکند و مهم این است که شخصیتپردازیها متعارض نیست.
انتهای پیام