مردی که آرزو داشت ریاضیدان شود ولی فیلسوف شد
«رضا داوری اردکانی» رئیس فرهنگستان علوم، در آستانه ۹۰ سالگی از بزرگترین آرزوی دوران کودکی خود میگوید: …من همیشه از ابتدای زندگیام میخواستم دانشمند و ریاضیدان باشم که البته نشد و رفتم فلسفه خواندم. به هر حال اگر در جایی زندگی میکردم و به سر میبرم که اهل علم نباشند، برای من که پُرتوقع و بدبینم، زندگی سخت میشد و این همه طولانی زندگی نمیکردم و دیر نمیزیستم. خوشبختم که با دانشمندان بودم و با آنها دیالوگ داشتم و بهرهها بردم و از این بهرهها نیز شادم…
به گزارش رویداد برتر، «رضا داوری اردکانی» ۱۵ خرداد ۱۳۱۲ در اردکان یزد متولد شد. او تحصیلات خود را تا دوره متوسطه در اردکان گذراند و در سال ۱۳۳۰ از دانشسرای مقدماتی اصفهان دیپلم گرفت و در سن ۱۸ سالگی در وزارت فرهنگ استخدام شد و چند سالی در مدارس شهرهای اردکان، اراک، قم و تهران به تدریس پرداخت.
او در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۴ مقدمات علوم دینی اسلامی را در مدرسه صدر اصفهان که جزو حوزه علمیه اصفهان بود، آموخت. سپس به دانشگاه تهران رفت تا در آنجا فلسفه بیاموزد و در سال ۱۳۴۶ با دفاع از رساله خود با عنوان «حکمت عملی افلاطون و ارسطو و تاثیر آن در فلسفه سیاسی فارابی» موفق به دریافت درجه دکتری تخصصی فلسفه شد. او پس از دریافت مدرک دکتری از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران منتقل شد و به عنوان استادیار فلسفه این دانشگاه آغاز به کار کرد. او در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ برای فرصت مطالعاتی به دانشگاه “سوربن” فرانسه رفت. سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ را به مطالعه در دانشگاه “کمبریج” انگلستان پرداخت و در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ در دانشگاه “جان هاپکینز” آمریکا به پژوهش پرداخت.
داوری اردکانی استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران است ولی او فارغ از فیلسوف بودن، ۲۵ سال است که ریاست فرهنگستان علوم را نیز بر عهده دارد و از سال ۱۳۶۸ و از ابتدای تأسیس این فرهنگستان عضو دائم آن بوده است.
داوری اردکانی چگونه رییس فرهنگستان شد؟
او سالها پیش در مصاحبهای در مورد انتخاب خود به عنوان ریاست فرهنگستان علوم میگوید: «… هشت سالِ آقای شریعتمداری (رئیس وقت فرهنگستان علوم) تمام شده بود و میخواستیم رئیس جدید را انتخاب کنیم. سه-چهار نفر کاندیدا بودند برای این کار. اسم من اصلا مطرح نبود و خود من هم اصلا چنین انتظاری نداشتم و روراست بگویم معتقد بودم فرهنگستانِ علومِ هشت سالِ آقای شریعتمداری، بر پایه تعلیم و تربیت بوده و اینجا گروههای علوم کشاورزی و پایه حضور دارند و یکی از همینها باید رئیس فرهنگستان علوم باشد… ناگهان وقتی تَشتُتی پیدا شد، یعنی معلوم شد تَشتتی در این میان هست و به وفاق نمیتوانند برسند یکی گفت که فلانی (دکتر اردکانی) ریاست را بر عهده بگیرد…»
او در مورد مخالفت خودش با انتخاب به عنوان رییس فرهنگستان علوم، میگوید: «…. خب بعضی سکوت کردند. بعضی مِن مِن کردند. دیدم کسی نمیخواهد مخالفتی بکند یا رویشان نمیشود مخالفت کنند، گفتم خودم شروع میکنم به مخالفت. در جلسه گفتم که من نه آمادگیای برای این کار دارم و نه برنامهای. من کتاب میخوانم، مینویسم و از عهده کار اداری برنمیآیم و هیچوقت مدیر نبودهام».
*** داوری اردکانی در یکی از سخنرانیهایش در مورد آرزوی کودکی خود به این موضوع اشاره میکند که از کودکی میخواسته دانشمند باشد و میگوید: « …من همیشه از ابتدای زندگیام میخواستم دانشمند باشم. برای یک بچه؛ پُرمدعاییی است که بخواهد دانشمند باشد، ولی من میخواستم دانشمند و ریاضیدان باشم. البته نشد و رفتم فلسفه خواندم و اصلاً ناراضی هم نیستم. معلم ریاضی دبیرستانم وقتی که دکتری فلسفه خواندم، به من گفت که حیف شد فلسفه خواندی. من تشکر کردم و البته آزرده هم شدم که چرا استاد ریاضی من چنین حرفی میزند. این موضوع اثری در روح من داشت… نه این حرف… این که کسی میخواسته ریاضی بخواند ولی فلسفه خوانده».داوری اردکانی با اشاره به چگونگی انتخاب رییس فرهنگستان میگوید: «…مجمع سه نفر را به رئیسجمهور معرفی میکند، او هم از میان آن سه نفر، یکی را انتخاب میکند. این رسمی است که حتی قبل از انقلاب نیز برای انتخاب ریاست دانشگاه تهران مرسوم بود. شورای دانشگاه دو سه نفر را نامزد میکرد و به یکی از آنها حکم میدادند. دو ساعت بحث شد و آنهایی که موافق و مخالف بودند حرفشان را زدند و در نهایت رای دادند و سه نفر مشخص شدند و من هم یکی از آنها بودم. من گفتم من که رای نمیآورم. برای سه نفر رای بگیرید. درست است که سه نفر را معرفی میکنند اما رئیسجمهوری به اینکه کدامیک از آن سه نفر رای بیشتری آورده است نظر دارد و اگر درباره آن شخص مطلب خاصی وجود نداشته باشد او انتخاب میشود و طبیعی است که رئیسجمهور این کار را بکند. به هر حال رای دادند و تمام شد و اختلاف رای هم بر خلاف تصور من اختلاف روشنی بود. نتیجه را فرستادند برای رئیسجمهور…»
استاد فلسفه، رئیس آکادمی علوم؟!
او در بخشی از مصاحبه در مورد چگونگی انتخاب خود توسط سیدمحمد خاتمی، رییس جمهوری وقت توضیح میدهد: «… آقای خاتمی یک ماه-یک ماه و نیم بود که نامه را گرفته بود اما هنوز حکم نزده بود. در این فاصله ماجرا در روزنامهها درز کرد و آقای قوچانی مقاله مفصلی نوشت که یک علمستیز رئیس فرهنگستان علوم میشود! آقای خاتمی مطلب آقای قوچانی را دیده بود. بنده و آقای خاتمی بالاخره سابقه روابط خصوصی با هم داشتیم و رابطه من و ایشان رابطه سیاسی نبود و ایشان نوعی معرفت دارد نسبت به بنده. وقتی مطلب را دیده بود گفته بود این کاغذ را بیاورید و حکم بنده را امضا کرده بود. آقای قوچانی یادشان هست که به ایشان گفتم شما این آتش را در دامن من انداختید. شما بودید که این کار را کردید!»
وی در بخشی از مصاحبه خود میگوید که رییس آکادمی علوم آمریکا از اینکه یک استاد فلسفه رئیس فرهنگستان علوم ایران است، تعجب کرده بود و با صراحت گفته بود: یک استاد فلسفه، رئیس آکادمی علوم؟!
فیلسوفی که میخواست دانشمند باشد
داوری اردکانی در یکی از سخنرانیهای اخیر خود در مورد آرزوی کودکی خود و ۳۲ سال عضویت در فرهنگستان علوم به این موضوع اشاره میکند که از کودکی میخواسته دانشمند باشد و میگوید: « …من همیشه از ابتدای زندگیام میخواستم دانشمند باشم. برای یک بچه؛ پُرمدعاییی است که بخواهد دانشمند باشد، ولی من میخواستم دانشمند و ریاضیدان باشم. البته نشد و رفتم فلسفه خواندم و اصلاً ناراضی هم نیستم. معلم ریاضی دبیرستانم وقتی که دکتری فلسفه خواندم، به من گفت که حیف شد فلسفه خواندی. من تشکر کردم و البته آزرده هم شدم که چرا استاد ریاضی من چنین حرفی میزند. این موضوع اثری در روح من داشت… نه این حرف… این که کسی میخواسته ریاضی بخواند ولی فلسفه خوانده».
او اظهار میکند که این حرف در او اثر مهمی داشته و به همین دلیل میخواسته ارتباطی بین دانشمندان برقرار شود و یا لااقل زندگیاش با اهل علم بگذرد: «… میخواستم در جایی زندگی کنم و به سر ببرم که اهل علم باشند. اگر چنین نشده بود، برای من که پُرتوقع و بدبینم، زندگی سخت میشد و این همه طولانی زندگی نمیکردم و دیر نمیزیستم. خوشبختم که با دانشمندان بودم…». « … من از اینکه فرصت داشتم همنشین دانشمندان باشم و با آنها دیالوگ داشته باشم، بهرهها بردم و از این بهرهها شادم».
رویکردهای اردکانی برای توسعه علم
این دانشمند کشور، معتقد است علم، خانه میخواهد و باید در خانه خود سکونت کند تا از سرگردانی نجات یابد و اعلام میکند که: «…علم باید با توسعه قرین شود و این امر صرفاً از طریق همکاری سیاست و حکومت با دانشگاهها و پژوهشگاهها میتواند صورت گیرد.»
رییس فرهنگستان علوم با بیان اینکه در عالمی که ما هستیم، علوم نتوانستند نسبتشان را با یکدیگر حفظ کنند و نتوانستند تعادل را حفظ کنند، یادآور میشود: «… برخی اهمیتشان بیشتر شده و برخی کمتر. در اروپا و آمریکا مسیر علوم مشخص است و دیگر به تعلیم و تربیت نیازی ندارند ولی در جهان توسعه نیافته مساله متفاوت است.»
وی با بیان اینکه ما از غرب علوم مختلف را گرفتیم، ولی پراکنده گرفتیم، به ما گوشزد میکند که: «… علوم از یکدیگر جدا نبودند، با هم متصل بودند، ما علوم را گرفتیم ولی از ارتباطات آنها اطلاع نداشتیم. حتی تکنولوژی ما با علم ارتباطی ندارد. تکنولوژی ما یک پدیده مفلوک، بدبخت و بیچارهای است.»
کشور خانه اول ما
دکتر اردکانی به یاد میآورد که در یکی از جلسات با نماینده سازمان سنجش، اعلام میشود که از قبول شدگان علوم تربیتی هیچکس نمره قبولی درس جغرافیا نداشته است.
وی چنین ادامه میدهد: «… من که کارم پرسشگری است، پرسیدم سؤالات در چه مورد بوده و گفتند سؤالاتی در مورد کشورهای همسایه ایران و نظیر اینها. من ناراحت شدم؛ این چه گرفتاری است برای کشور ما؟! یعنی فرزندان ما نمیدانند کشورشان کجاست؟! البته ما این گیجی و منگی را در جوانان و نوجوانان نمیبینیم، افرادی که دسترسی دارند، باید در این مورد تحقیق کنند…»
پشیمانی از ارائه یک پیشنهاد بنیادی
دکتر اردکانی همواره در سخنرانیهای خود بر توجه به جنبههای تعلیم و تربیت تاکید داشته ولی در جایی از اینکه پیشنهادی برای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش میدهد، اظهار پشیمانی میکند.
وی در این باره چنین میگوید: «… در زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی پیشنهاد تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش را دادیم، ولی الان من از اینکه پیشنهاد کردم، پشیمانم! افراد بسیاری در این مسیر کوشیدند، ولی به هیچ جا نرسید و هیچ اتفاقی نیفتاد و ما نپرسیدیم چرا؟!»
رییس فرهنگستان علوم اضافه میکند: «… ما امروزه به تعلیم و تربیتی نیاز داریم که به ما بگوید که چه کنیم پیوستگی میان ساختارها، علوم، دستگاهها و … برقرار شود. جامعه ما خیلی به تعلیم و تربیت اعتنا نمیکند ولی تنها کاری که باید در این زمینه انجام دهیم، این است که تعلیم و تربیت را به جایگاه خودش برسانیم».
ما آینده خودمانیم
این دانشمند حوزه فلسفه همچنین نظرات قابل تاملی درباره آینده پژوهی دارد و نظر خود را چنین بیان میکند: «… در قدیم غیبگویی و پیشگویی بوده و گاهی بعضی از اهل علم در اموری مثل وقوع طوفان و خسوف و کسوف و جزر و مد دریا پیشبینیهایی میکردهاند. آن پیشبینیها شبیه به پیشبینی علم زمان جدید و از سنخ آنها بوده است. اما آینده نگری کنونی علم به چیزهایی است که آنها را در طی زمان میسازیم یعنی علم به اراده و توانایی خودمان است و با امتداد زمان در خط مستقیم پیشرفت مناسبت دارد.
بشر جدید وجود خود را در زمان متحقق میکند. به این جهت آیندهنگری کشف یک آینده معین و محتوم نیست بلکه وصف راهی است که میپیماییم و کاری که برای فردا انجام میدهیم. در حقیقت، آینده ما هستیم یا بهتر بگویم ما آینده خودمانیم. آینده با ما متحقق میشود.
آینده، تحقق طرحهای ماست و پیداست که طرحها با توجه به امکانها و تواناییها در انداخته میشود.»
علم و زندگی
رییس فرهنگستان علم بر این باور است که زندگی امروزی نمیتواند از علم جدا باشد و بنابراین امروز نمیتوانیم از علم صرف نظر کنیم؛ چرا که زندگی امروز، بدون علم میسر نیست.
وی معتقد است یکی از مشکلات ما این است که ما علمهای تاریخها را با هم یکی میگیریم و فکر میکنیم که علم چیزی بوده است که به تدریج بر آن افزوده شده و امروز به این جایی رسیده است که ما با آن سر و کار داریم.
«… من نمیخواهم بگویم که علمهای زمانهای مختلف هیچ ارتباطی با هم نداشتهاند و هر دوره تاریخی که عوض شده، علم دیگری آمده و علم قدیم را نقض و نفی کرده است؛ نه! بلکه علوم مانند این هستند که شما در راهی مستقیم میروید و گاهی میرسید به پیچ؛ میپیچید، جهت را عوض میکنید و راه را ادامه میدهید.
علم، یکی است اما این علم در تاریخ، پیچوخمها داشته است و وقتی به قرن هفدهم رسید، چنان تحولی در آن پیدا شد که فهم آن برای ما آسان نیست.»
مهاجرت نخبگان از دیدگاه دکتر داوری اردکان
داوری اردکانی استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران همچنین در سخنرانیهای خود، به بیان نظرات خود در زمینه مهاجرت نخبگان پرداخته و با تاکید بر اینکه فرار مغزها و مهاجرت نخبگان مسالهای تاریخی است و نتیجه عدم تعادل در شئون توسعه است، میگوید: «… وقتی تعداد تحصیلکردهها بیش از میزان نیاز است گروهی از آنان و البته بهترینهایشان به جایی که علم در آنجا آسانتر و راحتتر نفس میکشد میروند و بعضی از آنان ممکن است در زمره دانشمندان بزرگ جهان قرار گیرند.»
وی این چنین ادامه میدهد: «…از این مهاجرت نه اخلاقاً و نه عملاً نمیتوان جلوگیری کرد. اگر میگویند که این مهاجرت خُسرانی بزرگ برای کشور است راست میگویند ولی با این سخن راست چه میتوان کرد؟ اولین کاری که میتوانیم بکنیم این است که به وضع جهان کنونی و در روابط و مناسباتی که اقتضایش محروم شدن جهان توسعه نیافته از بهترین داشتههایش به سوی قدرتهای جهانی است، بیندیشیم.»
وی معتقد است مساله مهاجرت نخبگان، موضوع سیاسی نیست و همگان را دعوت به تأمل بیشتر و اندیشیدن به این پرسش میکند که چارهها و درمانها تاکنون چه اثر داشته است. اگر مؤثر بوده و امید میرود که باز هم مؤثر باشد قدرشان را باید دانست و بر صاحبانش درود فرستاد اما تدبیری را که اثر ندارد یا اثرش پوشاندن و پنهان ساختن غفلتهاست رها باید کرد تا مجال و فرصتی برای اندیشیدن به درد و مساله پیدا شود.»
صلح و دوستی از دید استاد فلسفه
این استاد فلسفه زیباترین تعبیر را در باب صلح و سازش دارد. وی چنین بیان میکند: «…درست است که در جهان کنونی از صلح گفتن و به صلح امید بستن بسیار دشوار است اما وجود آدمی یکسره کین و کین توزی نیست بلکه گل او را با عشق سرشتهاند و اگر آدمی راهی به سرّ غلبه جنگ بر جهان و وجود آدمی بیاید میتواند از دام غروری که جهان کنونی به آن مبتلا شده است نجات یابد و در خانه با تواضع و صلح و دوستی سکونت کند.
جهان کنونی هر چند پُر از بی رحمی و خونریزی و قهر و فساد و زشتی است ولی همین که حکم به زشتی و فساد و اظهار بیزاری از آنها میشود نشانه آن است که آدمی به وضع موجود تسلیم نشده است و به رهایی از آن میاندیشد و طبیعی و قهری است که از جنگ هم که همه زشتیها و تباهیها را در خود و با خود دارد، بیزار باشد.»
*** دکتر داوری اردکانی معتقد است: علم، خانه میخواهد و باید در خانه خود سکونت کند تا از سرگردانی نجات یابد. علم باید با توسعه قرین شود و این امر صرفاً از طریق همکاری سیاست و حکومت با دانشگاهها و پژوهشگاهها میتواند صورت گیرد. علوم از یکدیگر جدا نبودند، با هم متصل بودند، ما علوم را گرفتیم ولی از ارتباطات آنها اطلاع نداشتیم. امروزه هم تکنولوژی ما با علم ارتباطی ندارد. یاد باد آن روزگاران
اکنون دکتر اردکانی در حالی در آستانه ورود به ۹۰ سالگی است که حلقه دوستان و یاران وی پا به به سوی ابدیت نهادند و وی دلتنگی خود را بارها و بارها با انتشار پیامهای تسلیت، بیان کرده است.
پیامهای تسلیتی که وی برای یاران خود چون عماد افروغ، تکمیل همایون، ابتهاج، اسلامی ندوشن و شایگان و دیگران منتشر کرد همگی بیانگر ویژگیهای این انسانهای وارسته است.
در یادداشت وی در سوگ «داریوش شایگان» نویسنده بزرگ، پژوهشگر و مترجم ، چنین آمده:
« داریوش شایگان درگذشت. خبر کوتاه و ساده بود. گویی همه انتظار شنیدن آن را داشتند زیرا از هفتهها پیش او در بیهوشی تمام به سر میبرد و کمتر به بهبودش امید داشتند. اما خبر در حقیقت، خبرِ ضایعه و مصیبتی بزرگ بود. برای کسی که از پنجاه سال پیش او را میشناخته و سالها با او انس و الفت و دوستی و همدمی و همزبانی داشته است، تحمل شنیدن این خبر دردناک بود.
در این دو سه دهه اخیر ما کمتر یکدیگر را میدیدیم ولی هرگز عهد دوستی را نگسستیم. اختلاف سلیقههای سیاسی داشتیم. او در سیاست کانتی بود و با اینکه جهان کنونی و سیاست آن را میشناخت به صلح دائم کانت میاندیشید و سیاستی را دوست میداشت که اخلاقی باشد. به سیاست کاری نداشته باشیم زیرا دوستی ما ورای این حرفها بود. سیاست ما را به هم نزدیک نکرده بود که از هم جدا و دورمان کند.
شایگان که بود و چه کرد؟ او مردی نجیب، محجوب، منیع الطبع، کم حرف، و اهل دوستی و وفا و دور از تظاهر و تکلف بود. زندگی و مرگ را آسان میگرفت و کمتر غم دنیا میخورد. شایگان از بسیاری از ما بیشتر کتاب میخواند و بهتر میفهمید و به همه چیز و همه جا و حتی به فلسفه شاعرانه نگاه میکرد. او شاعری بود که نمیدانیم چرا بعد از انتشار اولین دفتر شعرش دیگر شعر نسرود و به سراغ فلسفه و تصوف و ادیان شرقی رفت و دوره کوتاهی از زندگیاش را بیشتر صرف فلسفه کرد.
… دریغا که او دیگر نیست. من و شایگان بسیار به هم نزدیک بودیم ولی او وسعت نظر و بینش و ذوقی داشت که من از آن بیبهرهام و نظیرش را کمتر میتوان سراغ گرفت. مهمتر اینکه او میتوانست زیر آسمانهای جهان به سر برد و به همه فرهنگها احترام بگذارد و ایران را نیز عاشقانه دوست بدارد.»
رضا داوری اردکانی در پیامی برای درگذشت «محمدعلی اسلامی ندوشن» نیز نوشت: «او به همه سفارش میکرد که ایران را از یاد نبرند. اکنون که او روی در نقاب خاک کشیده، روح بلندش اطمینان داشته باشد که ایران هم او را از یاد نخواهد برد».
در متن پیام تسلیت این استاد فلسفه برای درگذشت اسلامی ندوشن، نویسنده بزرگ و استاد ادبیات آمده است:
«درگذشت استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن ضایعهای بزرگ برای ادب و فرهنگ ایران و داغی بر دل همه ایراندوستان است. او که نویسنده و شاعر و ادیب بود این صفات و فضایل را با آزادگی و نجابت و ایراندوستی توأم کرده بود و به همه سفارش میکرد که ایران را از یاد نبرند. اکنون که او روی در نقاب خاک کشیدهاست، روح بلندش اطمینان داشته باشد که ایران هم او را از یاد نخواهد برد.»
دیگر نمیخواهم و نمیتوانم ادامه دهم…
روز ۱۵ خرداد سالروز تولد دکتر اردکانی است و اداره اخبار علمی و دانشگاهی خبرگزاری دانشجویان ایران(رویداد برتر) میلاد ۹۰ سالگی این استاد بزرگ فلسفه کشور را تبریک میگوید و امیدوار است با ارج نهادن به این گنجینههای علمی و با استعانت از گفتار و تفکر آنها، کشور عزیزمان ایران، بیشتر از گذشته در مسیر پیشرفت قرار گیرد.
او، اما اکنون معتقد است که باید از صندلی ریاست فرهنگستان علوم کنارهگیری کند که البته دلیل آن هم برخی بیتوجهیها به این نهاد اثر گذار در حوزه علم و فرهنگ است.
وی معتقد است که در این مدت کار خود را کرده و مَجیز کسی را نیز نگفته است: «…من نشستم کار خودم را کردم. نه به کسی کاری داشتم، نه مَجیز کسی را گفتم، نه قرب به کسی داشتم، نه کوشیدم با کسی نزدیک باشم. سالها رئیس فرهنگستان علوم بودهام. حالا دیگر خجالت میکشم استعفا بدهم. ده بار در سرمقالهای که برای نشریه فرهنگستان نوشتهام اعلام کردهام که من دیگر نمیخواهم و نمیتوانم ادامه بدهم».
داوری اردکانی در مصاحبهای گفته است که بارها و به جهات مختلف و در مناسبتهای مختلف، به طور رسمی استعفاء داده است: …دیگر خجالت میکشم از اینکه تکرارش کنم. دیگر چه بگویم؟ وقتی پول نداشتیم در اینجا حقوق همکاران را پرداخت کنیم نامهای نوشتم و به مقامات عالی عرض کردم که حالا دیگر مسأله استعفا به دلیل خستگی در میان نیست. اصلا دیگر نمیتوانم ادامه بدهم، اصلا امکانپذیر نیست که ادامه بدهم و… از همکارانم خجالت بکشم! بله، من نخواستهام بمانم. نمیخواهم اینجا بمانم. نفعی از اینجا نمیبرم.
به گزارش رویداد برتر، فرهنگستان علوم امروز جایی است که در گوشه و کنار آن اسم اساتید بزرگ و پرآوازهای از حوزههای مختلف علمی به چشم میخورد. اساتیدی که دلسوزانه گرد هم جمع شدند و با تمام کمبودها و کاستیها به تحلیل شرایط ایران و ارائه راهکار برای حل مسائل و مشکلات کشور میپردازند. اما خواسته یا ناخواسته، امروزه فریادهایی که در جلسات مختلف فرهنگستان از سوی این چهرههای علمی بزرگ و ارزشمند بلند میشود، فریاد «ای که دستت میرسد کاری بکن…» است که البته کمتر به گوش مردم و مسئولین میرسد.
ای کاش این فریادهای دلسوزانه در پشت دیوارهای فرهنگستان گم نشوند و انعکاس آنها گرهگشای مشکلات مردم توسط مسئولان کشور باشد.
منابع:
– مصاحبه هفته نامه «کتاب هفته خبر» با رضا داوری اردکانی، شماره بیست و سوم، اسفند ۱۳۹۳
– سخنرانی رضا داوری اردکانی در آیین گرامیداشت روز مهندسی و تجلیل از برگزیدگان مهندسی کشور، ۴ اسفند ۱۴۰۱
– «خلط مسائل سیاسی و تاریخی / دکتر رضا داوری اردکانی – بخش چهارم»، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۴ دیماه ۱۳۹۳
– «علم، خانه می خواهد تا از سرگردانی نجات یابد»، روزنامه ایران، ۲۷ آذر ۱۴۰۰
– سخنرانی رضا داوری اردکانی در آیین گرامیداشت مقام معلم و یادبود استاد فقید دکتر علی شریعتمداری در فرهنگستان علوم، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
– «ما آینده خودمانیم»، سخنرانی در دومین مراسم گرامیداشت روز جهانی آینده در فرهنگستان علوم، ۱۱ اسفند ۱۳۹۴
– سخنرانی داوری اردکانی در سومین همایش بین المللی «صلح و رفع منازعه»، ۲۶ آنلاین ۱۴۰۰
– یادداشت رضا داوری اردکانی در سوگ داریوش شایگان، ۲ فروردین ۱۳۹۷
– پیام تسلیت رضا داوری اردکانی برای درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن، ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
گزارش از خبرنگاران رویداد برتر: سیده سعدانه طباطبائینیا و مریم رضایی
انتهای پیام