خلاصه کتاب تئوری انتخاب | گلاسر و روانشناسی نوین آزادی

خلاصه کتاب تئوری انتخاب: روانشناسی نوین آزادی های فردی ( نویسنده ویلیام گلاسر )
کتاب تئوری انتخاب اثر ویلیام گلاسر، به خواننده می آموزد که تقریباً تمام رفتارهای انسان، انتخاب هایی آگاهانه یا ناخودآگاه هستند که برای برآوردن نیازهای اساسی اش انجام می شوند. این کتاب، نگاهی نوین به روانشناسی ارائه می دهد و بر مسئولیت پذیری فردی در قبال زندگی خود، بهبود روابط و رسیدن به آزادی های شخصی تأکید دارد.
در جهانی پر از پیچیدگی های ذهنی و روابط انسانی، درک مکانیسم های بنیادین رفتار و انگیزه می تواند چراغ راهی برای دستیابی به رضایت و سعادت باشد. ویلیام گلاسر با معرفی «تئوری انتخاب»، پارادایمی نوین در روانشناسی عرضه کرده است که در آن، هر فرد مسئول و انتخاب گر زندگی خود معرفی می شود. این کتاب با شکستن کلیشه های رایج روانشناسی کنترل بیرونی، به ما یادآوری می کند که ریشه بسیاری از مشکلات روانی و ارتباطی در نحوه انتخاب ها و واکنش های ما نهفته است. در واقع، گلاسر معتقد است که ما در هر لحظه از زندگی در حال انتخاب هستیم و این انتخاب ها هستند که مسیر سرنوشت مان را رقم می زنند. در این خلاصه جامع، با مفاهیم اصلی تئوری انتخاب، اصول روانشناسی کنترل درونی، و تأثیر شگرف آن بر کیفیت زندگی و روابط آشنا خواهیم شد و درخواهیم یافت که چگونه می توان کنترل زندگی را دوباره به دست گرفت و به سمت آزادی های فردی گام برداشت.
ویلیام گلاسر: معمار روانشناسی کنترل درونی و خالق تئوری انتخاب
ویلیام گلاسر، روانپزشک برجسته آمریکایی، در سال ۱۹۲۵ در کلیولند اوهایو دیده به جهان گشود. او تحصیلات خود را در رشته مهندسی شیمی آغاز کرد، اما شور و علاقه عمیقش به روانشناسی او را به این حوزه کشاند و سرانجام در سال ۱۹۵۳ دکترای روانپزشکی خود را دریافت کرد. گلاسر از پیشگامان واقعیت درمانی و تئوری انتخاب به شمار می رود؛ رویکردهایی که نقطه مقابل روانشناسی سنتی و رفتارهای مبتنی بر کنترل بیرونی قرار می گرفتند.
دیدگاه گلاسر نسبت به روانپزشکی مرسوم، نقادانه بود. او بر این باور بود که بسیاری از روانپزشکان به جای تمرکز بر ریشه یابی و درمان اساسی مشکلات روانی از طریق مشاوره و کمک به افراد برای پذیرش مسئولیت، به سرعت به تجویز دارو روی می آورند. گلاسر معتقد بود که این رویکرد تنها به سرپوش گذاشتن بر علائم می پردازد و به فرد کمک نمی کند تا انتخاب های بهتری برای زندگی خود داشته باشد. او تلاش کرد انقلابی در این حوزه ایجاد کند و بر اهمیت انتخاب، مسئولیت پذیری شخصی و تحول درونی انسان تأکید ورزید. کتاب تئوری انتخاب که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد، اوج سال ها تحقیق و پژوهش گلاسر است و در آن به تفصیل به این مفاهیم بنیادین می پردازد و راهکارهایی عملی برای بازپس گیری کنترل زندگی ارائه می دهد.
تئوری انتخاب چیست؟ آزادی در انتخاب رفتارهایمان
در قلب تئوری انتخاب ویلیام گلاسر، این باور نهفته است که انسان موجودی انتخاب گر و مسئول رفتارهایش است. این نظریه به ما می آموزد که هر عملی که انجام می دهیم، حتی افکار و احساساتمان، نتیجه انتخابی است که برای برآوردن نیازهای اساسی مان صورت گرفته است. این رویکرد، ما را از نگاه رایج روانشناسی کنترل بیرونی که بر مبنای تشویق و تنبیه عمل می کند، رها می سازد و به سمت پذیرش مسئولیت ۱۰۰ درصدی زندگی مان هدایت می کند.
رفتار کلی (Total Behavior): چهار جزء جدایی ناپذیر انسان
یکی از مفاهیم کلیدی در تئوری انتخاب، مفهوم «رفتار کلی» (Total Behavior) است. گلاسر معتقد است که تمام رفتارهای ما از چهار جزء جدایی ناپذیر تشکیل شده اند که مانند چهار چرخ یک اتومبیل به هم پیوسته اند:
- عمل (Acting): کارهایی که انجام می دهیم (مانند دویدن، صحبت کردن، نوشتن).
- فکر (Thinking): آنچه در ذهنمان می گذرد (مانند برنامه ریزی، حل مسئله، خیال پردازی).
- احساس (Feeling): حالات درونی ما (مانند شادی، غم، خشم، اضطراب).
- فیزیولوژی (Physiology): واکنش های بدنی (مانند ضربان قلب، تعریق، تنفس).
گلاسر تأکید می کند که ما بر دو جزء اول، یعنی عمل و فکر، کنترل مستقیم داریم، در حالی که کنترل ما بر احساس و فیزیولوژی غیرمستقیم است. به عبارت دیگر، با تغییر دادن اعمال و افکارمان می توانیم احساسات و واکنش های فیزیولوژیکی خود را نیز تحت تأثیر قرار دهیم. برای مثال، به جای اینکه بگوییم «من افسرده هستم»، تئوری انتخاب پیشنهاد می دهد که بگوییم «من افسردگی می کنم». این تغییر کوچک در جمله، بار مسئولیت را از یک حالت غیرقابل تغییر به یک رفتار قابل انتخاب و تغییر، منتقل می کند.
تمثیل اتومبیل چهارچرخ: درک عمیق تر کنترل رفتار
برای درک بهتر مفهوم رفتار کلی، گلاسر از تمثیل یک اتومبیل چهارچرخ استفاده می کند. در این تمثیل:
- دو چرخ جلو: نشان دهنده «عمل» و «فکر» هستند که فرمان اتومبیل در دست راننده (انسان) است و او می تواند مستقیماً آن ها را کنترل کند.
- دو چرخ عقب: نشان دهنده «احساس» و «فیزیولوژی» هستند که راننده بر آن ها کنترل مستقیمی ندارد، اما با هدایت دو چرخ جلو، خودبه خود در جهت آن ها حرکت می کنند.
این تمثیل به خوبی نشان می دهد که اگر کسی می خواهد احساس بهتری داشته باشد یا واکنش های فیزیولوژیکی متفاوتی را تجربه کند، باید کنترل افکار و اعمال خود را به دست بگیرد و آن ها را در مسیر صحیح و هوشمندانه هدایت کند. این دیدگاه، به افراد قدرت می دهد تا به جای احساس قربانی بودن در برابر احساساتشان، مسئولیت انتخاب های خود را بپذیرند و به سمت زندگی ای باکیفیت تر حرکت کنند.
سوخت محرکه انتخاب های ما: پنج نیاز اساسی انسانی
ویلیام گلاسر معتقد است که انسان ها از بدو تولد با پنج نیاز اساسی و ژنتیکی متولد می شوند که تمام رفتارها و انتخاب هایشان، آگاهانه یا ناآگاهانه، در جهت ارضای این نیازها صورت می گیرد. این نیازها، که در تمام انسان ها مشترک هستند، سوخت محرکه زندگی محسوب می شوند و شامل موارد زیر هستند:
- نیاز به بقا و زنده ماندن: این نیاز شامل تمام ابعاد فیزیکی و روانی حفظ حیات می شود؛ از جمله نیاز به غذا، آب، سرپناه، امنیت، سلامتی، و حتی تولید مثل. تأمین این نیازها احساس آرامش و ایمنی را به ارمغان می آورد و عدم تأمین آن ها می تواند منجر به اضطراب و تلاش برای بازگرداندن تعادل شود.
- نیاز به عشق و تعلق خاطر: انسان موجودی اجتماعی است و نیاز عمیقی به برقراری ارتباطات معنادار، دوست داشتن و دوست داشته شدن دارد. این نیاز در روابط خانوادگی، دوستی، روابط عاشقانه و حس تعلق به گروه های اجتماعی تجلی می یابد. زمانی که این نیاز برآورده نشود، افراد ممکن است احساس تنهایی، انزوا یا بی ارزشی کنند.
- نیاز به قدرت و شایستگی: این نیاز به احساس ارزشمندی، موفقیت، دستیابی به اهداف، و کسب احترام از سوی دیگران مربوط می شود. افراد برای ارضای این نیاز تلاش می کنند تا در کاری موفق شوند، تأثیرگذار باشند، و توانایی های خود را به اثبات برسانند. این نیاز اگر به صورت سالم برآورده نشود، می تواند به رقابت های ناسالم یا سلطه جویی منجر شود.
- نیاز به آزادی: آزادی به معنای داشتن استقلال، اختیار، و توانایی انتخاب در زندگی است. این نیاز به افراد اجازه می دهد تصمیم های خود را بگیرند، راه و روش زندگی خود را تعیین کنند، و خود را به شیوه ای آزادانه ابراز نمایند. محدودیت های بیش از حد می تواند منجر به احساس سرخوردگی و عصیان شود.
- نیاز به تفریح و یادگیری: این نیاز به لذت بردن از زندگی، سرگرمی، بازی، و میل به کشف و یادگیری مربوط می شود. تفریح نه تنها منبع شادی است، بلکه راهی برای کشف توانایی ها و مهارت های جدید نیز محسوب می شود. یادگیری نیز به رشد فردی کمک می کند و انسان را از یکنواختی نجات می دهد.
گلاسر تأکید می کند که خواسته ها با نیازها متفاوتند. نیازها جنبه های بنیادین و ژنتیکی دارند، در حالی که خواسته ها راه های ارضای نیازها هستند. به عنوان مثال، نیاز به بقا یک نیاز اساسی است، اما انتخاب یک شغل خاص یا محل زندگی مشخص، خواسته ای است که برای ارضای آن نیاز صورت می گیرد. دستیابی به تعادل در ارضای این پنج نیاز برای رسیدن به رضایت و خوشبختی پایدار، حیاتی است؛ زیرا عدم تعادل می تواند به مشکلات روانی و ارتباطی منجر شود.
دنیای کیفی (Quality World): نقشه ذهنی شما برای خوشبختی
دنیای کیفی (Quality World) مفهومی محوری در تئوری انتخاب گلاسر است که به عنوان آلبوم تصاویر ذهنی ما از آنچه مطلوب، ارزشمند و ارضاکننده است، تعریف می شود. این آلبوم شامل افرادی که دوستشان داریم و می خواهیم با آن ها باشیم، چیزهایی که می خواهیم داشته باشیم یا تجربه کنیم، و ایده ها و باورهایی که زندگی ما را هدایت می کنند، می شود. این تصاویر، منحصر به فرد و شخصی هستند و از تجربیات، آموزش ها و تعاملات ما با محیط شکل می گیرند.
دنیای کیفی نقش کلیدی در هدایت رفتارها و انتخاب های ما ایفا می کند. هر اقدامی که انجام می دهیم، در نهایت تلاشی است برای محقق ساختن یکی از تصاویر موجود در دنیای کیفی ما. اگر درک ما از واقعیت با دیگران فرق دارد، به این دلیل است که اطلاعات دریافتی از دنیای بیرون از سه فیلتر حسی، دانش و ارزش عبور می کنند. این فیلترها، برداشت هر فرد را از واقعیت، منحصر به فرد می سازند. به همین دلیل، دو نفر می توانند در یک موقعیت یکسان قرار بگیرند و برداشت های کاملاً متفاوتی داشته باشند.
یکی از توصیه های مهم گلاسر، اهمیت ساخت تصاویر متعدد و متنوع در دنیای کیفی برای ارضای هر یک از نیازهای اساسی است. اگر فرد تنها یک راه برای ارضای یک نیاز داشته باشد، در صورت عدم دسترسی به آن راه، دچار ناکامی و نارضایتی می شود. اما با داشتن راه های جایگزین، می تواند انعطاف پذیری بیشتری در زندگی داشته و حتی در مواجهه با چالش ها، به رضایت دست یابد. دنیای کیفی، نقشه راه ما برای خوشبختی است؛ نقشه ای که می توانیم آگاهانه آن را غنی تر و متنوع تر سازیم تا به زندگی مطلوب خود دست یابیم.
درس های ماندگار از تئوری انتخاب: راهی به سوی زندگی مسئولانه و رضایت بخش
تئوری انتخاب ویلیام گلاسر نه تنها یک چارچوب نظری است، بلکه راهکارهای عملی و درس های ماندگاری برای بهبود کیفیت زندگی ارائه می دهد. این درس ها ما را به سوی پذیرش مسئولیت بیشتر، تمرکز بر حال، و بهبود روابطمان هدایت می کنند تا به آزادی و رضایت فردی دست یابیم.
مسئولیت پذیری ۱۰۰ درصدی: کنترل درونی زندگی
گلاسر قویاً بر این باور است که تنها کسی که می توانیم رفتارهایش را کنترل کنیم، خودمان هستیم. او این مفهوم را روانشناسی کنترل درونی می نامد و در مقابل روانشناسی کنترل بیرونی قرار می دهد. این یعنی هیچ کس نمی تواند ما را عصبانی، غمگین یا شاد کند؛ بلکه ما خودمان انتخاب می کنیم که چگونه به رویدادها واکنش نشان دهیم و چه رفتارهایی را برگزینیم. پذیرش این مسئولیت ۱۰۰ درصدی، آغاز راه آزادی و قدرت فردی است.
تمرکز بر حال، نه گذشته: رهایی از بند گذشته
درست است که رویدادهای دردناک گذشته بر آنچه امروز هستیم تأثیرگذار بوده اند، اما گلاسر تأکید می کند که مرور و نشخوار ذهنی گذشته، کمک چندانی به بهبود زندگی کنونی ما نمی کند. مشکلات روانشناختی پایدار، همیشه بخشی از زندگی حال حاضر هستند. برای رهایی از رنج های گذشته و ساختن آینده ای بهتر، باید تمام تمرکز خود را بر لحظه حال بگذاریم و با انتخاب های مؤثر در اکنون، نیازهایمان را برآورده کنیم. گذشته برای یادگیری است، نه برای زندگی.
قدرت انتخاب واکنش ها: رویدادها اطلاعات هستند
یکی از موهبت های بی نظیر انسانی، قدرت انتخاب واکنش در برابر رویدادهای گوناگون زندگی است. از دیدگاه گلاسر، اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند، صرفاً اطلاعاتی از دنیای بیرون هستند. این اطلاعات می توانند خنثی، مثبت یا منفی باشند، اما نحوه واکنش ما به آن ها، کاملاً انتخابی و شخصی است. ما می توانیم در مواجهه با رویدادها، واکنشی خشم آلود و غیرمسئولانه، پذیرا و مثبت، یا حتی بی تفاوت و خنثی داشته باشیم. این قدرت انتخاب، به ما امکان می دهد که مسیر احساسات و رفتارهایمان را تعیین کنیم، نه اینکه اسیر شرایط بیرونی باشیم.
«تأثیر رویدادهای دردناک گذشته بر زندگی ما قابل انکار نیست، ولی مرور این گذشته دردناک هیچ فایده ای برای بهبود زندگی کنونی مان ندارد. ما می توانیم امروز برای یک زندگی بهتر، انتخاب های مؤثری داشته باشیم و با فراهم کردن شرایط بهتر، نیازها و خواسته هایمان را برآورده کنیم و به رضایت مندی بیشتری دست یابیم.»
اهمیت بی بدیل روابط: مشکلات روانشناختی و ریشه آنها
گلاسر معتقد است که تقریباً تمام مشکلات روانشناختی طولانی مدت افراد، ریشه در روابط نامطلوب یا مشکل دار با افراد مهم زندگی شان دارد. کیفیت زندگی ما به شدت تحت تأثیر کیفیت روابطمان با عزیزان و اطرافیانمان است. اگر افراد حالشان خوب نیست یا احساس نارضایتی دارند، غالباً به این دلیل است که در برقراری و حفظ روابط سالم و باکیفیت با دیگران ناکام مانده اند. بنابراین، برای دستیابی به یک زندگی شاد و باکیفیت، لازم است بر ایجاد و بهبود روابط عمیق و ارزشمند تمرکز کنیم.
هنر گفتگو و مذاکره: جایگزین سرزنش و کنترل بیرونی
در روابط انسانی، به جای سرزنش کردن، کنترل کردن یا انتقاد از دیگران، تئوری انتخاب بر اهمیت گفتگو و مذاکره تأکید می کند. دایره حل مشکلات یک ابزار کارآمد است که در آن، طرفین با تمرکز بر آنچه می توانند در رفتار خود تغییر دهند (به جای تغییر دادن دیگری)، به راه حل های سازنده دست پیدا می کنند. این رویکرد، روابط را بر پایه احترام متقابل و بخشش بنا می کند و از تخریب صمیمیت جلوگیری می نماید.
خلاقیت: نیروی رهایی بخش
خلاقیت از نگاه گلاسر، نیرویی درونی است که نه تنها به حل مشکلات کمک می کند، بلکه راهی برای ارضای نیازهای اساسی ما نیز هست. او معتقد است که مغز انسان دائماً در حال تولید ایده های جدید است و این خلاقیت می تواند هم در جهت سازنده (یافتن راه حل های مؤثر) و هم در جهت مخرب (رفتارهای ناسالم) به کار رود. با بهبود روابطمان و درک اینکه کنترل بیرونی بر رفتارهای ما نباید حاکم باشد، می توانیم خلاقیت خود را به سمت انتخاب های هوشمندانه و سازنده هدایت کنیم. خلاقیت، قدرت یافتن راه های نو برای رسیدن به اهداف و ارضای نیازهاست، حتی در شرایط چالش برانگیز.
تئوری انتخاب در عمل: کاربردهای واقعی در زندگی شما
تئوری انتخاب، صرفاً مجموعه ای از مفاهیم انتزاعی نیست؛ بلکه یک رویکرد کاملاً کاربردی است که می تواند در ابعاد مختلف زندگی شخصی و اجتماعی به کار گرفته شود و تحولات عمیقی را به ارمغان آورد. در ادامه به برخی از مهم ترین کاربردهای این نظریه در زندگی روزمره اشاره می شود:
در روابط زناشویی و عاطفی
گلاسر معتقد است که عشق، نه صرفاً یک احساس لحظه ای، بلکه انتخابی آگاهانه و مستمر است. در یک رابطه زناشویی بر پایه تئوری انتخاب، زوجین به جای تلاش برای کنترل یکدیگر یا سرزنش کردن هم در مواجهه با مشکلات، بر بهبود رفتارهای خود و گفتگوهای سازنده تمرکز می کنند. استفاده از «دایره حل مشکلات» و پرورش خلاقیت در یافتن راه های جدید برای ابراز محبت و حل چالش ها، می تواند به پایداری، کیفیت و عمق روابط کمک شایانی کند. زوجین می آموزند که بدون ترس از انتقاد و طرد شدن، نیازها، بیم ها و امیدهای خود را با یکدیگر در میان بگذارند و با پذیرش تفاوت ها، به جای جنگ قدرت، به دنبال هم افزایی و توازن باشند.
در خانواده و تربیت فرزندان
تربیت فرزندان بر پایه اصول تئوری انتخاب، به معنای پرهیز از کنترل اجباری و تنبیه است و در عوض بر ایجاد روابط محترمانه و عشق بی قید و شرط بنا نهاده می شود. والدین یاد می گیرند که به فرزندانشان اجازه دهند تا مسئولیت انتخاب های خود را بپذیرند و به تدریج خودارزیابی کنند. این رویکرد به جای تحمیل خواسته ها، بر پرورش استقلال، مسئولیت پذیری و توانایی تصمیم گیری در کودکان تأکید دارد. هر عملی که والدین انجام می دهند، باید با این پرسش همراه باشد: «آیا این رفتار ما را به فرزندمان نزدیک تر می کند یا دورتر؟» اعتماد و گفتگوی صادقانه، بنیان یک خانواده باکیفیت را شکل می دهد.
در آموزش و محیط های یادگیری (مدارس کیفی)
گلاسر با نقد مدل سنتی آموزش که بر اجبار و تشویق و تنبیه بیرونی استوار است، مفهوم «مدارس کیفی» را مطرح می کند. در این مدارس، به جای مدیریت ریاستی، «مدیریت هدایتی» حاکم است. معلمان به جای زور و اجبار، با ایجاد روابط مثبت و دلسوزانه با دانش آموزان، آن ها را به یادگیری عمیق و باکیفیت ترغیب می کنند. تمرکز بر خودارزیابی دانش آموزان، تشویق به استفاده عملی از دانش، و ایجاد فضایی که در آن شادی و یادگیری همگام باشند، از ویژگی های اصلی این مدارس است. هدف، پرورش دانش آموزانی است که با انگیزه درونی خودشان را مسئول یادگیری و رشدشان بدانند.
در محیط کار و سازمان ها
مدیریت هدایتی (Lead Management) که بر اساس تئوری انتخاب بنا شده، جایگزینی برای مدیریت اجباری و ترس محور در سازمان هاست. مدیران هدایتگر، با ایجاد فضایی از اعتماد و احترام متقابل، کارکنان را به مشارکت فعال و ارائه کار باکیفیت تشویق می کنند. آن ها به جای دستور دادن، به دنبال درک نیازهای کارکنان و قرار دادن کار و مشتری در «دنیای کیفی» آن ها هستند. این رویکرد نه تنها باعث افزایش انگیزه درونی، تعلق خاطر و بهره وری می شود، بلکه هزینه های نظارت و کنترل را نیز به شدت کاهش می دهد. در چنین محیطی، کارکنان احساس ارزشمندی می کنند و به طور طبیعی برای بهبود سازمان تلاش می کنند.
در اجتماع و زندگی اجتماعی
تئوری انتخاب در مقیاس وسیع تر، به ما می آموزد که چگونه می توانیم جامعه ای باکیفیت تر بسازیم. با پذیرش مسئولیت فردی در قبال انتخاب هایمان و توجه به این نکته که رفتارهایمان چگونه بر روابطمان با دیگران تأثیر می گذارد، می توانیم به سمت یک «اجتماع کیفی» حرکت کنیم. در چنین جامعه ای، افراد قبل از هر اقدامی از خود می پرسند که آیا این رفتار آن ها را به دیگران نزدیک تر می کند یا باعث فاصله و جدایی می شود. این نظریه راه حلی پایدار برای بسیاری از مشکلات اجتماعی است، زیرا بر پایه قدرت درونی و پیشرفت از طریق مسئولیت پذیری و انتخاب های آگاهانه بنا شده است.
بهترین ترجمه کتاب تئوری انتخاب: راهنمای مطالعه عمیق تر
کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلاسر، به دلیل اهمیت و تأثیرگذاری عمیق خود، مورد توجه بسیاری از مترجمان قرار گرفته و نسخه های متعددی از آن به زبان فارسی منتشر شده است. در میان ترجمه های موجود، ترجمه دکتر علی صاحبی از شهرت و اعتبار ویژه ای برخوردار است. دکتر صاحبی، خود از اساتید برجسته روانشناسی و واقعیت درمانی در ایران به شمار می روند و با اشراف کامل به مفاهیم گلاسر، توانسته اند ترجمه ای روان، دقیق و کاملاً وفادار به متن اصلی ارائه دهند.
ترجمه دکتر صاحبی که توسط انتشارات سایه سخن منتشر شده است، به دلیل وضوح، دقت اصطلاحات تخصصی و سادگی در انتقال مفاهیم پیچیده، به عنوان مرجع اصلی و بهترین ترجمه این کتاب شناخته می شود. این نسخه به خواننده فارسی زبان کمک می کند تا با کمترین ابهام، به درک عمیق تری از اصول تئوری انتخاب دست یابد و آن ها را در زندگی خود به کار گیرد. اگر قصد مطالعه عمیق تر و جامع تر این اثر ارزشمند را دارید، توصیه می شود به دنبال نسخه ترجمه دکتر علی صاحبی باشید.
نتیجه گیری: تئوری انتخاب، نقشه راهی برای زندگی دلخواه شما
خلاصه کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلاسر نشان می دهد که این اثر فراتر از یک کتاب روانشناسی صرف است؛ یک نقشه راه عملی و الهام بخش برای هر کسی است که می خواهد زندگی خود را با آگاهی و مسئولیت پذیری کامل به دست بگیرد. گلاسر با معرفی مفاهیم بنیادینی چون «روانشناسی کنترل درونی»، «رفتار کلی»، «پنج نیاز اساسی» و «دنیای کیفی»، به خواننده می آموزد که ما نه قربانی شرایط بیرونی، بلکه خالق و انتخاب گر زندگی خود هستیم.
درس های این کتاب بر اهمیت روابط باکیفیت، تمرکز بر حال، و پذیرش مسئولیت کامل رفتارهایمان تأکید دارند. با به کارگیری اصول تئوری انتخاب در روابط عاطفی، تربیت فرزندان، محیط های آموزشی و حتی فضای کار، می توان به صلح درونی، روابط پایدارتر و بهره وری بیشتر دست یافت. این کتاب به ما یادآوری می کند که قدرت حقیقی در دستان ماست و با تغییر انتخاب ها و واکنش هایمان، می توانیم به آزادی های فردی دست پیدا کنیم و زندگی ای سرشار از رضایت و معنا را تجربه نماییم. تئوری انتخاب، دعوتی است به یک زندگی آگاهانه، شجاعانه و مسئولانه، که در آن هر فرد نقش اصلی را در داستان خوشبختی خود ایفا می کند.