زندگی مشترک
جدیدترین <strong>اخبار مرتبط با زندگی مشترک</strong> در این سایت برای شما ارائه شده است میتوانید لیست مطالب <strong>زندگی مشترک</strong> را مشاهده نمایید.
-
رویدادها
طلاق از زن پولدوست بعد از ۱۸ سال زندگی مشترک
آفتابنیوز : پژمان با اینکه میگوید همسرش را دوست دارد؛ اما تصمیم گرفته از او جدا شود. این مرد درباره دلایش برای طلاق به اعتمادآنلاین توضیح میدهد. *چند سال است با همسرت ازدواج کردهای؟ ۱۸ سال قبل با هم ازدواج کردیم و زندگی خوبی داشتیم؛ اما زنم همه چیز را خراب کرد. *چرا فکر میکنی همسرت زندگیات را خراب کرده است؟ او به دلیل اینکه خیلی پول دوست است، دست به کارهایی زد که زندگی ما را نابود کرد. *بچه هم دارید؟ بله. یک دختر داریم که ازدواج کرده است. *پس دخترت خیلی زود ازدواج کرد؟ بله دخترم ۱۶ سالگی ازدواج کرد. او را به پسر برادرم دادم. *حالا چرا میخواهی از همسرت جدا شوی؟ زنم از مردم کلاهبرداری میکند. *همسرت مگر چه میکند؟ او برای مردم فال میگیرد. هرچه میگویم این کارها را نکن، توجهی نمیکند. او هیچ چیز نمیداند الکی به مردم وعده میدهد و پول آنها را میگیرد. *شغل خودت چیست؟ من در یک شرکت آبدارچی هستم و حقوق کمی میگیرم. خانه هم دارم؛ اما زنم به این قانع نیست. *چرا همسرت پول بیشتر میخواهد؟ او میگوید دوست دارد به مسافرت برود و هر طوری دلش میخواهد زندگی کند. من پولی که با دروغ به خانهام بیاید، …
-
خبرهای کلی
ازدواج یک ترنس و سرانجام تلخ زندگی مشترک او
همسر اکبر بانویی خوش قیافه بود و طبق اصول اخلاق می خواست با ترک نفقه و عدم انجام تعهدات قانونی همسرش به دفاعیات خود در دادگاه و مطالبه مهریه دامن بزند. ، همیشه از عبارت آقا به عنوان پیشوند نام اکبر استفاده می کرد، شور زندگی و احترام به اکبر در نگاه شوهر زن موج می زد. با پایان یافتن جلسه، ایشان محترمانه از جا برخاست تا من و اکبر دادگاه را ترک کنیم و سپس رفتم و برای رعایت اصول اخلاقی و حرفه ای با هماهنگی اکبر برای گفت وگو با شماره تماس همسرش تماس گرفتم و موضوع را پیش بردم. بعدازظهر پیام دادم و اجازه خواستم تماس بگیرم، بعد با من تماس گرفتند و قرار شد در دفتر صحبت کنیم. دلش از نبود اهالی و بی بند و باری اکبر پر از درد بودآقا وکیل چطور ممکنه شوهر آدم تو سه سال ازدواج یه گل هم به زنش نده، من هر سال برای تولد اکبر کادو میگیرم و در هر 3 سال کیک پختم و جشن عروسیمون رو گرفتم. سالگرد ولی اکبر روز به روز بی خیالتر و سردتر شد انگار زن و شوهر بودیم! همسر اکبر این جمله آخر جملاتش را طوری گفت که متوجه شدم بعد …