خبرهای کلی

روایت خودکفایی نیروی دریایی درتولید مین/۳۴روزی که صدام زمینگیر شد – خبرگزاری آنلاین | اخبار ایران و جهان

به گزارش خبرنگار آنلاین، آذر هفتمین سالگرد عملیات بزرگوار مروارید است که توسط نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد. سی صدوسی‌امین شب بزرگداشت حوزه هنری به «مروارید» اختصاص داشت.

آن شب دریادار شهرام ایران، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، امیر دریادار سرتیپ ناصر سرنوشت و ناخدایکم گروهبان سلیمان محبوبی به بیان خاطراتی پرداخت. حجت الاسلام حسین صنعت پور امیری رئیس اداره عقیدتی و سیاسی نیروی دریایی ارتش، ناخدا یکم هوشنگ صمدی، ناخدا محمد سلطان آبادی، سرتیپ دوم محمدرضا و … از دیگر شرکت کنندگان در این مراسم هستند.

این برنامه همچنین شامل «من ابراهیم» و «آژیر آماده»، «مردان آب، مردان آهنین» نوشته شاهد مجتهدزاده اردبیلی به تهیه کنندگی حوزه هنری استان اردبیل و توسط انتشارات سوره آنلاین منتشر شده است. بودنمحصولات ویژه کودکان دفتر عقیدتی سیاسی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ارائه شد.

از دیگر برنامه های این برنامه تجلیل از خانواده های معزز شهدای نیروی دریایی ارتش از جمله مسلم کریمی، محمدحسین رحمتی، محسن احسانی، حسن اعتباریان علیرضا است. پیامالی و داود خواجه اماندانی و احترام به جانبازان و جانبازان نیروی دریایی از جمله دریادار دوم ناصر سرنوشت، فرمانده یکم هوشنگ صمدی، فرمانده یکم سلیمان محبوبی و ناخدا یکم علی شکری. گزارش اول آنلاین از این مراسم را اینجا بخوانید و گزارش دوم را در زیر دنبال کنید:

فتح دریا برکات زیادی به همراه دارد

دریادار ناصر سرنوشت در این مراسم گفت: فتح دریاها موثر است. زمانی که انگلیسی ها به آبادان حمله کردند تانک هایشان به اسکله آبادان و حتی فرمانده نیروی دریایی ما دریاسالار اصابت کرد. کلاسور تیراندازی کردند و همه پرسنل ما را با اسلحه تک تیرانداز شلیک کردند. اینجاست که مادر این مرز و بوم جدا شده تا ما را در دریا توانمند کند تا بر دریای خود حکومت کنیم.

وی افزود در سال 1350 به عنوان دانشجو به انگلستان اعزام شد. در دانشگاه وقتی می خواستیم از راهروی مین عبور کنیم، جلوی ما را گرفتند. من خیلی تلاش کردم تا کشورم را به معدن دریایی تبدیل کنم. در سال 1986 که وظیفه یک تیم غواصی به من سپرده شد، موفق به ساخت یک معدن دریایی شدیم. بعد از آن شروع به ساخت معادن صدف کردیم و توانستیم معادن هوشمند هم بسازیم و اسکادران معدنی ما به مرحله تکامل رسیده است. از آن به بعد به راحتی می توانستیم به جایی که می خواستیم برویم ریختن انجام دهید.

دریاسالار سرنوشت ادامه داد: در سال 83 توانستیم دو زیردریایی عملیاتی را عملیاتی کنیم هیچکدام از آن ها شیرجه ای انجام دهید و روی مانع ریز ریز کردن شروع کنید. وقتی همه چیز روی آب بود، رویای من بود. در سال 1359 موفق شدیم بقایای نیروی دریایی عراق را در خارگ منهدم کنیم و این نیرو تا زمان آتش بس دیگر نتوانست در جنگ حضور داشته باشد.

وی با اشاره به خاطرات خود از نبردهای دریایی گفت: در عملیات مروارید، پیکان مورد اصابت نیروهای عراقی قرار گرفت و من به داخل آب پریدم و 23 ساعت شنا کردم. قبلاً چهار کشتی عراقی در منطقه نیروی هوایی ما منهدم شد و من دیدم که اجساد عراقی‌ها برای نجات خود به آب می‌پرند و توانستم جلیقه نجات برخی از اجساد را باز کنم و جلیقه‌های زیادی ساخته شد. من قابل مشاهده هستم و مرا نجات بده

روایتی از خودکفایی دریایی در تولید مین / 34 روز پس از اخراج صدام

دریاسالار سرنوشت افزود: وقتی پیکان مورد اصابت قرار گرفت، دیدم که هفت نفر از نیروها دیگر روی آب نیستند و مجبور شدم آنها را به فانوس دریایی ببرم. هر هفت جلیقه نجات ما توسط موشک ذوب شد و سپس از چوب پنبه نسوز جلیقه نجات ساختیم. زمان رسیدن به چراغ نجات هلیکوپتر امدادی بود اما مدام میگ یک عراقی حمله کرد و من توانستم به خلبان آب علامت بدهم میگ می خواست یک موشک عراقی پرتاب کند که خوشبختانه خلبان هلیکوپتر متوجه شد و بلند شد و موشک شلیک شد. همه این وقایع را در دفتر خاطراتم نوشتم.

دریادار سرنوشت یاد و خاطره خود را در رابطه با نجات یکی دیگر از همرزمانش اینگونه بیان کرد: کشتی ناخدا محمود کوشا با یک ترکش پشت سرش به داخل کشتی پیکان نفوذ کرد و مدام خونریزی داشت. هلیکوپتر که رسید اولین مردی که بزرگ کردم محمود بود ولی متاسفانه در جاده بوشهر شهید شد. جواد دیگر رفیق من بود که چشمانش بیرون بود. نزدیکش شدم و گفتم نجاتت میدم. باور نکرد اما با هلیکوپتر نجات پیدا کردم.

وی افزود: چند روز بعد به بیمارستان نیرو تهران منتقل شدم که از دکتر پرسیدم آیا از ناوچه پیکان کسی را به اینجا آورده اند؟ آنها داده های مجروح را ارائه کردند که با جواد مطابقت داشت. رفتم تو اتاقش و پرسیدم چی شده؟ گفت در تهران چه می دانی در خط مقدم چه می گذرد؟ همه کارکنان پیکان به شهادت رسیدند. بعد گفتم چرا زنده ماندی و شهید شدی شما این کار را نکردید? کاپیتان 2 متری که در حال شنا در حال عبور بود نجات یافت، اما خودش از هلیکوپتر در امان نبود و به شهادت رسید. گفتم چرا بازش نمی کنی؟ وقتی باز کرد و دید با خوشحالی گفت کاپیتانت زنده است؟ به او گفتم هر که تو را نجات داد مرا هم نجات داد. جواد الان زنده است و کار می کند.

دریادار سرنوشت با اشاره به نیازهای تاریخ شفاهی دفاع مقدس گفت: آخرین عملیات فرماندهی من دو ماه پس از آتش بس بود و ماموریت ما این بود که اجساد را از آب بیرون بیاوریم. با اینکه خاطراتم را نوشته ام، اما لازم است یک متخصص تاریخ شفاهی بیاید و خاطرات دیگری را ثبت کند تا در آینده حفظ شود. در سال 65 یک معدن دریایی ساختیم و به خودکفایی رسیدیم. در هر درگیری و عملیات، ما نوک کوه یخ بودیم، اما نتوانستیم همه خاطرات را بنویسیم.

این جانباز سرافراز دفاع مقدس به مجاهدت خانواده های رزمندگان اشاره کرد و ادامه داد: اگر می توانستیم جلو برویم با حمایت خانواده هایمان بود. با حمایت آنها ما تمام شب را بیدار ماندیم. من در سال 1364 ناوچه شمشیر را تحویل گرفتم و توانستیم ناوچه عراقی را که به ناوچه پیکان برخورد کرده بود منهدم کنیم. ما شهادت خود را در مورد هر عملیات خوانده ایم. اگر دقت کنیم می بینیم که خانواده ما را دچار بحران کرده است. آنها دوری ما را تحمل کرده اند، بنابراین باید پاداش بگیرند.

نقش بزرگ سروان صمدی در دفاع مقدس

سخنران بعدی و خاطرات این مراسم سروان سلیمان محبوبی بود. وی در بخشی از سخنان خود گفت: در این مراسم پرفیض فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران کفش های آموزشی آنها صحبت کردند، اما اتفاقی که در طول تمرین برای آنها افتاد برای ساعت ها ثانیه سختی نبود. به لطف همین آموزش است که از زمانی که صدام اعلام کرد خرمشهر را برای یک روز اشغال خواهد کرد، تفنگداران دریایی توانستند 34 روز مقاومت کنند. بین شلمچه و خرمشهر تنها 17 کیلومتر فاصله است. صدام می خواست این مسافت را در یک روز طی کند، اما 34 روز طول کشید، یعنی هر روز فقط 500 متر پیش می رفتند.

روایتی از خودکفایی دریایی در تولید مین / 34 روز پس از اخراج صدام

وی افزود: اگر نیرو و مهمات به نیروی دریایی می رسید عراق هرگز نمی توانست خرمشهر را اشغال کند. در طول جنگ، به استثنای خرمشهر، در مرز عراق پیشروی کرد. هیچ فکری از طرف دیگر به نیرویی که تخمین زده می شود با تمام 22 عراقی روبرو شود وجود نداشت. سروان صمدی در این نبردها خودشون او مرد بزرگی داشت و این فرماندهی او بود که می‌توانست یک واحد 500 نفری را آنقدر قوی کند که خواب و غذا را از صدام بگیرد. زمانی که در گمرک خرمشهر دعوا می کردیم، این دو نیرو به قدری به هم نزدیک بودند که گاهی عراقی ها را با قدرت خود اشتباه می گرفتیم، اما چه آموزشی باعث این قدرت شد؟

ناخدا محبوبی ادامه داد: دوره های نیروی دریایی به دو دسته پیست های آبی، زیر آب و چتر نجات تقسیم می شود. پس از آن یک دوره بقای یک هفته ای وجود دارد. در این مدت 24 ساعت غذا را در قمقمه آبیاری می کند و می گوید باید با این رژیم به کوهستان سفر کند و یک هفته مبارزه کند. برنامه اسارت بعد از روز هفتم انجام می شود. وقتی وارد نیروی دریایی شدم در دوره اولیه 400 نفر بودیم و تا به مرحله اسارت رسیدیم 12 نفر باقی مانده بودیم. روز هفتم که به اسارت رسیدیم 100 نفر روی سرمان افتادند که نمی توانم آن را توصیف کنم.

او درباره سایر آموزش هایی که در سال های اولیه دریافت کرد، گفت: «در آن زمان، حتی یک اتاق شکنجه وجود داشت تا ما را برای اسارت احتمالی جنگ آماده کند. زمانی که توانستیم با ارتش مسلح عراق مقابله کنیم، این روزهای سخت را پشت سر گذاشتیم.

سروان محبوبی از حاضران خواست تا بایستند و اسامی تعدادی از شهدا را بخوانند حاضر بگو همه حاضران برخاستند و او نام همرزمان شهیدش را فریاد زد: شهید محمد مختاری، شهید ناصر فراهانی، شهید محمدعلی صفا، شهید پرنداور و شهید دشت. سفید.

دکمه بازگشت به بالا