خواستگاری
جدیدترین <strong>اخبار مرتبط با خواستگاری</strong> در این سایت برای شما ارائه شده است میتوانید لیست مطالب <strong>خواستگاری</strong> را مشاهده نمایید.
-
هنر و فرهنگ
چرا سریال «آتش و باد» بر تن خان بزرگ لباس زنانه پوشاند؟
مجتبی راعی، کارگردان سریال تاربخی در حال پخش «آتش و باد» با دفاع از شخصیت های زن در این مجموعه، درباره حواشی پیش آمده در سکانسی مربوط به پوشاندن لباس زنانه بر تن خان می گوید: ما واقعیت های آن مقطع تاریخی را نشان دادیم و اگر نشان نمی دادیم باید دروغ می گفتیم. اتفاقا شخصیت های زن در «آتش و باد» بسبار قوی و جذاب اند. به گزارش رویداد برتر، در صحنه ای از سریال «آتش و باد» شبکه سه، خان بزرگ را مجبور میکنند که لباس زنانه بپوشد که نمایش این صحنه واکنش مخاطبان در فضای مجازی را به همراه داشت. مجتبی راعی ـ کارگردان سریال «آتش و باد» ـ در توضیح این صحنه و حاشیه های پیش آمده برای آن که عدهای آن را توهین به مقام زن تعبیر کردند، تصریح کرد: وقتی می خواهیم سریالی تاریخی بسازیم، نمی توانیم تمام فرهنگ آن زمان را با این زمان تطبیق بدهیم و همه چیز را تغییر بدهیم؛ پس همان زمان را با فرهنگ خودش می سازیم. اتفاقا در این سریال شخصیت های خانم ما بسیار قوی هستند. ما تاکنون چند شخصیت خانم مثل «بی بی کتایون» و یا «ملک بانو» در سریال هایمان داشتیم؟ اتفاقاً از ویژگی های …
-
رویدادها
خودسوزی عاشقانه مقابل خانه دختر همسایه
آفتابنیوز : سه شنبه شب پسر عاشق پیشه همراه با خانواده، برای خواستگاری از دختر مورد علاقه اش اقدام میکند. اما برخلاف باورش، هرچه رشته کرده بود، پنبه شده و جواب دختر به این خواستگار عاشق در یک «نه» خلاصه شد. جواب منفیای که همان جا خشم پسر را برانگیخت و باعث شد که پسر عاشق پیشه با حالت تهدید به خانواده بگوید: «بد میبینید!» خودسوزی در بامداد تهران خواستگاری تمام شده و خانواده دختر نیز تهدید او را جدی نمیگیرند تا اینکه دقیقاً چند ساعت بعد از خواستگاری و در بامداد روز گذشته – چهارشنبه ۶ اردیبهشت ماه – پسر جوان با داد و بیداد به طبقه دوم ساختمان محل زندگی اش که در محله دختر همسایه است رفته و شروع به ریختن بنزین روی خود میکند. مادر و برادر دختر سریع از خانه خارج میشوند تا او را منصرف کنند، اما پسر عاشق پیشه که آب از سرش گذشته، با شعله فندک خود را به شکل دردناکی میسوزاند تا شاید اینگونه آتش عشقی را که از دختر در دل داشته، ثابت کند. سوختگی مادر و برادر دختر جوان مادر و برادر دختر وقتی با صحنه خودسوزی مواجه میشوند بسرعت اقدام به خاموش کردن وی میکنند که متأسفانه آنها …
-
خبرهای کلی
خواستگاری یا سوداگری؟ – رویداد برتر
در حال مشورت با یکی از مراجعین بودم که منشی دفترچه ای را که نام مشتری در آن نوشته شده بود به من نشان داد و به آن اشاره کرد و گفت که مشتری بعدی می خواهد من فوراً کارش را بپذیرم. چند دقیقه بعد، پانصد سال بعد، پیرزنی با سه دختر نوجوان وارد اتاق شد، وقتی عصبانی شد و شروع به گریه کرد، حرفی نزد، دختری که از بچه های دیگر بزرگتر بود، در حالی که به مادرش می داد. آب و یک دستمال، به سخنان مادرش ادامه داد. گفت: وکیل! من پسرخاله ای دارم که سالهاست خواستگار من بوده و هر چقدر بزرگترها به او توصیه کنند که دست از کار بکشد، بگذار درس بخوانم و به زندگی خودش ادامه دهم، فقط چند ماه به حرف من گوش نمی دهد. خانه آمون به بهانه دیدار پدرم خواستگاری را دوباره مطرح کرد، پدرم که از مخالفت من آگاه بود هرچه مینا می گفت…سادک ناگهان شروع به تهدید و داد و بیداد کرد…پدرم به عمه ام زنگ زد تا با او صحبت کند. پسرش سادک ناگهان شروع به شکستن شیشه های اتاق کرد و… خواهرم بدون اینکه ما متوجه شویم با 110 تماس گرفت و دقایقی بعد از رسیدن ماشین …
-
خبرهای کلی
فیروزه پس از اطلاع از متاهل بودن نامزدش، خودکشی کرد
فیروزه پس از چند ماه ملاقات با رامین در ایرلاین تحت کنترل خود آشنا شد. فیروزه پرونده را پیش رامین می برد. یکی دو روز بعد زن و شوهر سالمند به محل کار فیروزه می روند و خود را پدر و مادر رامین معرفی می کنند و می پرسند. فیروزه سوال را با خانواده اش مطرح کند. فیروزه برای آشنایی بیشتر او را به شام دعوت می کند. پس از اطلاع خانوادهها از رابطه این دو، تصمیم میگیرند تا چند ماه با هم رابطه داشته باشند تا بیشتر با هم آشنا شوند و برای ازدواج آماده شوند، از این رو خانواده رامین حضور دارند. رامین در شهر روزگاری مهمان خانواده فیروزه بود. چند ماه بعد خانواده فیروزه از دخترش می خواهند که در مورد مراسم رسمی خواستگاری و سایر تشریفات با رامین صحبت کند. رامین مشکلی را به پدر و مادر فیروزه اطلاع میدهد که حل آن دو هفته طول میکشد و شرایط مناسب را فراهم میکند. مادر فیروزه ای: بیش از دو ماه است که رامین دو هفته فرصت دارد و در این مدت رفت و آمد رامین به خانه ما کم شده و فیروزه اغلب تا نیمه شب خانه بوده و هر بار که زنگ میزدم میگفت رامین …