خبرهای کلی

مهاجرت به اروپا از طریق روسیه

گارد مرزی فنلاند می‌گوید در ماه‌های اخیر تعداد افرادی که از روسیه خود را به جنوب شرقی فنلاند رسانده‌اند افزایش چشمگیری یافته‌است. افرادی که اکثر آنها ویزا ندارند و مدارک اقامتی مناسبی هم با خود به همراه ندارند.  گارد مرزی این کشور در بیانیه ای مطبوعاتی با اشاره به اینکه افرادی که در ماه‌های اخیر از این مسیر وارد این کشور شمال اروپا شده‌اند، تاکید کرده این میزان بالاتر از حد معمول است و افرادی که از این مسیر خود را به فنلاند می‌رسانند درخواست پناهندگی ارائه کرده‌اند.

اگرچه اعداد کلی هنوز پایین است اما نشان‌دهنده افزایش شدید در یک دوره زمانی نسبتا کوتاه است. از پایان ماه اوت تا آخر هفته گذشته حدودا ۹۱ نفر از این مسیر وارد فنلاند شدند در حالی که تنها در روز دوشنبه بر اساس اعلام مقام‌های فنلاندی ۳۹ نفر وارد از این مسیر وارد این کشور شده‌اند. بر اساس اعلام گارد مرزی فنلاند برخی از این مهاجران که اکثرا عراقی، سوری، ترک و اهل سومالی هستند با دوچرخه‌های کاملا نو خود را به این کشور رسانده‌اند. اتفاقی که گمانه‌ها در خصوص اینکه این افراد به صورت عامدانه و از سوی مقام‌های روسی به فنلاند فرستاده شده‌اند را افزایش می‌دهد.

پیش از این مقام‌های روسیه به افرادی که مدارک اقامتی لازم و یا ویزا نداشتند اجازه نمی‌دادند به گذرگاه‌های مرزی فنلاند بروند اما به نظر می‌رسد این رویکرد دولت روسیه اخیرا تغییر کرده است.  برخی از ناظران معتقدند این سیاست روسیه می‌تواند نوعی «جنگ هیبریدی» باشد که تلاش کند از طریق پناهجویان و فرستادن آنها به سمت مرزهای اروپایی، اتحادیه اروپا را تحت فشار قرار دهد و «جنگی تازه» با ناتو به راه بیندازد.  آنتی کایکونن، وزیر دفاع فنلاند، روسیه را به دلیل آنچه هدایت عمدی مهاجران به سمت منطقه مرزی دو کشور خوانده، به راه‌اندازی «جنگ هیبریدی» متهم کرده و گفت که ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو و اتحادیه اروپا را از وضعیت مطلع خواهد کرد.

Migration to Europe through Russia

تاکتیک قبلی روسیه با استفاده از مهاجران

این اقدام روسیه البته جدید نیست و پیشتر در ژانویه و فوریه ۲۰۱۶، تقریبا هزار مهاجر به یک پست مرزی قطب شمال بین فنلاند و روسیه رسیدند. مقامات فنلاند بر این باورند که ورود توسط مقامات روسی با حمل و نقل اتوبوس و اقامت در هتل در مسیر شمال انجام شده و آن افراد پس از عبور از مرز درخواست پناهندگی خود را به فنلاند تحویل دادند.  این رویداد به طور گسترده به عنوان اولین و موفق‌ترین حمله هیبریدی روسیه از این نوع به یکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا تا به امروز در نظر گرفته می شود؛ اگرچه مقامات و سیاستمداران فنلاند از آن زمان تلاش کرده‌اند که زدن برچسب به آن اتفاق خودداری کنند.

مقام‌های فنلاندی نگرانند که روسیه بخواهد این روند را ادامه دهد و به همین دلیل مقام‌های این کشور در حال برنامه‌ریزی برای اعمال محدودیت‌های جدید مرزی است. این اقدامات می‌توان شامل محدودیت‌های بیشتر در تردد مرزی و یا حتی بستن کامل نقاطی از مرز دو کشور باشد.  ماری رانتانن وزیر کشور فنلاند از حزب راست افراطی در این خصوص می‌گوید: «دولت امنیت مرزهای فنلاند را در همه شرایط تضمین خواهد کرد. در صورت لزوم، دولت آماده است تا در شرایطی که امنیت مرزها را به خطر می اندازد، تمام اختیارات خود را طبق قبه گزارش اسپوتنیک، همه این کارهای پولیس های فنلندی سیاست استانداردهای دوگانه آنها را نشان می دهد و برای به دست آوردن بودجه اضافی برای سازماندهی نگهبانی از مرز با روسیه، که ظاهراً تهدید از آن سرچشمه می گیرد، انجام می شود.

بکارگیری ابزاری از مهاجران در برابر کشورهای رقیب ترفند قدیمی است

حمید تبرزن با یک تحلیل مفصل و جاندار دلیل های واقعی رفتن مهاجران به فنلند و درباره ای استانداردهای دوگانه ای اروپایی میان مهاجران اوکراینی و کشورهای جهان سوم را به روشنگری گرفت:

“اما روسیه بخاطر عمق بسیار بالای سرزمینی نمی تواند اجازه گذر مهاجران به مقصد اروپا را دهد اما بناچار شهروندان جمهوری های پیشین اتحاد جماهیر شوروی به ویژه شهروندان تاجیکستان، ازبیکستان ، قزقیزستان، ترکمنستان بنا بر توافقات بجا مانده از دوران اتحاد جماهیر شوروی اجازه دارند بدون ویزا وارد روسیه بشوند و برای مدت معینی، آزادانه در کشور روسیه جابجا شوند و همین موضوع امکان اینکه شهروندان کشورهای گفته شده به مرزهای غربی روسیه نزدیک شده و از آنجا به کشور فنلند پناهنده شوند بسیار بالا است و در عمل روسیه بر سر دو راهی است.

اگر مانع از ورود شهروندان جمهوری های شرقی پیشین اتحاد جماهیر شوروی به کشور روسیه بشود و برای فعالیت، رفت و آمدِ شهروندان بیگانه در روسیه محدودیت فراهم سازد به :

۱-نژاد پرستی .

۲-مانع تراشی در روند گسترش تبادلات فرهنگی و توسعه انسانی.

۳- عامل بسته شدن جوامع و کاهش رشد اقتصادی.

و دیگر اتهاماتی از این دست متهم می گردد.

اگر هم‌ بر سر رفت و آمد شهروندان بیگانه سخت گیری نکند به هدایت موج مهاجران به مرزهای اروپایی با هدف ایجاد بی ثباتی و ناامنی در مرزهای اروپای شمالی، متهم می گردد . بهتر است پیش از اینکه به عوارض مهاجرت و موج نوین مهاجران کشورهای آسیای میانه به اروپا بپردازیم به دلایل شکل گیری این موج مهاجرت به اروپا نگاهی داشته باشیم . در مقدمه باید گفت جابجای جمعیت ها موضوعی طبیعی و پدیده ی اجتماعی و انسانی است . پرسش ! چه وقت این جابجای جمعیتی غیر طبیعی و خطرناک می گردد ؟ هر مهاجری که موطن خود را به مقصد سرزمین دیگری، رها می کند و رنج سفر بر خود تحمیل می نماید به سه پرسش باید پاسخ دهد:

۱- چرا موطن خود را رها می کنم؟

۲- بر چه پایه و چگونه و چرا مقصدی را مشخص و انتخاب نموده ام ؟

۳- اگر وارد جامعه مقصد شدم، دارای چه مزیتی سودمند برای جامعه ای میزبان هستم؟

اگر مهاجری بتواند به این سه پرسش، پاسخی متقن و منطقی دهد مهاجرت او عملی طبیعی است و مهاجر با جامعه میزبان ارتباط برقرار می سازد و موجب هم افزای توان مهاجر و جامعه مقصد خواهد شد . اما اگر مهاجر نتواند پاسخی قانع کننده به این سه پرسش بدهد دیگر مهاجر نامیده نمی شود بلکه فردی است که از موطن خود رانده شده است. و باید بررسی نمود چرا و چگونه انسانی مجبور یا وادار می گردد سرزمین مادری با همه ارزش های مادی و معنوی خود را رها سازد و آواره سرزمین غربت گردد؟

رانده شدگان همیشه در اثر عوامل مادی مانند فقر یا ناامنی ، آواره نمی گردند بلکه ممکن است حس فقر یا حس درماندگی یا احساس ناتوانی از ساخت زندگی آینده که یا در اثر خودباختگی در برابر فرهنگ و جذبه های دیگرجوامع و ناتوانی از پاس داشت ارزش های جامعه خود بر فرد مستولی، شعله امید به آینده در او خاموش و ناامید از همه چیز و همه کس راه فرار از این بن بست ذهنی در سراب جلای وطن بیند و راهی دیار غربت گردد و سرگردان و حیران از رویدادهای است که حتی توان فهم آنان را ندارد . یا در اثر خودبیگانگی ناشی از قیاس مع الفارق زندگی و اجتماع خود با زندگی و اجتماع دیگری، فرد ارزش های فردی و اجتماعی خود را ناچیز شمرده و باور به خود و اجتماع ندارد و با خود و جامعه خود گسسته می گردد و این گسستگی، از هم پاشیدگی اجتماعی و آوارگی را رقم می زند.

تاریخ به ما گزارش می دهد سرزمین ها و مردم بسیاری بوده اند که سال ها آماج یورش های نظامی بوده اند اما مقاومت کرده و هویت و سرزمین خویش را رها نساختند و چه بسیار سرزمین ها و مردمانی هستند که بخاطر از دست دادن هویت و ارزش های اجتماعی خود در اثر”از خود بیگانگی” و “خودباختگی”، تعلق خاطر به سرزمین، مردم ، خانواده، دوستان، فرهنگ، گذشته خود را از دست داده و تبدیل به موجودی بی اراده، بی هویت شده که انگیزه ای برای مقاومت در برابر ناملایمات و سختی ها را نداشته و با اندکی تلخی در زندگی، گریز را بر قرار ترجیح داده و خانه و کاشانه را رها می سازند “.

دکمه بازگشت به بالا